تقاضای حکم حبس ابد از سوی دادستان دادگاه سوئد، کریستینا لیندوف کارلسون، برای یک کارچرخان مرگ در قتلعام تابستان۶۷ یک خرق عادت در سیاستی است که چشم بر روی رود خون شهیدان میبندد، دست در دستان خونی جلادان چکمهپوش مینهد و بر اژدهای چنبره زده در چشمان آنان لبخند میزند. سیاستی که ارزشهای انسانی را بهسادگی آب خوردن در برابر قوانین جهانشمول حقوقبشر قربانی میکرد. وقتی پای منافع تجاری و تاراج طلای سیاه بهمیان میآمد، عنان از کف میداد و چشم بر جنایت علیه بشریت و نسلکشی میبست.
آنچه گذشت تاکنون «داستان پرآب چشم» و سرگذشت تراژیک جهان ما بوده است؛ و هنوز میتواند باشد اما مقاومت ایران این چرخهٔ تکراری و نفسگیر را متوقف کرد. با غبارزدایی از قوانین جهان آزاد و ارزشهای جهانشمول بشری، آنها را به سلاحی برای مصاف با سیاست کثیف مماشات تبدیل نمود.
جنبش دادخواهی خون قتلعامشدگان تابستان ۶۷ یکی از عرصههایی است که در آن میتوان درخشش این کارکرد را دید.
تا آنجا که به حکم خمینی و ماشین عظیم کشتار برمیگشت، هیچ زندانی سرموضع نباید از این جنایت جان سالم بهدر میبرد. فراتر از آن هیچ آثاری از زندانیان سیاسی قتلعام شده نباید بر روی زمین باقی میماند. این نسلکشی چنان برنامهریزی شده بود که ۳۰هزار زندانی سیاسی در خفا و در سکوت سنگین اختناق سر به نیست شوند و پیکرهای آنان شبانه در گورهای جمعی مدفون شود.
طرح و برنامه این بود که این جنایت هولناک چنان پیش برود که گویی آن سربداران هرگز در آن برههٔ زمانی نمیزیستهاند. چنان نابود و کتمان شوند که انگار هرگز نبودهاند.
این سیاست رذیلانه هنوز دنبال میشود. شکستن سنگ قبرها، از بین بردن نشانهها و آدرسها، شخم زدن محل دفن قهرمانان تابستان ۶۷، آسفالت کردن گورهای جمعی و ساختمانسازی بر روی آنها که بارها از سوی مقاومت ایران افشا شده است.
اما اما اما مگر میشود خون بهناحق فرو ریخته را پوشاند. مگر زمین چنین خونی را میبلعد؟
آنک کشتستم پی مادون من
مینداند که نخسبد خون من
بر من است امروز و فردا بر وی است
خون چون من کس، چنین ضایع کیاست؟
دستآورد درخشان دادگاه محاکمهٔ دژخیم حمید نوری تا همینجا، یک گواهی محکم بر این حقیقت است که هستی قانونمند است. قوانین متقن حاکم بر روند حرکت پدیدههای اجتماعی و تاریخی نمیگذارد سیر حوادث بنا بر خواست دیکتاتورها تعیین و طراحی شود.
چه کسی گمان میکرد که صدای خفهٔ کشاندن اجساد حلقآویز شدگان بر روی زمین، در سالنهای مرگ، امروز طنینی اینچنین رسا بیابد و در جهان بپیچد؟!
چه کسی گمان میکرد دژخیمی از زندان گوهردشت، در یک کشور خارجی محاکمه شود و شاهدان دادگاه او کسانی باشند که از راهروها و اتاقهای مرگ جان سالم به در بردهاند؟!
چه کسی گمان میکرد ماکت مخوفترین زندان نظام ولایت فقیه در زیر نگاه موشکاف عدالت قرار گیرد.
آنچه ناممکن مینمود به یمن فداکاری و تلاش طاقتفرسای بازماندگان آن قتلعام، امکانپذیر شده است. بیتردید اگر مقاومت ایران، پیگیر دادخواهی خون قتلعامشدگان نبود. اگر شاهدان مکفی گرد نمیآورد و اسناد انکارناپذیر به دادگاه ارائه نمیکرد. اگر آکسیونهای روزانه و پایداری هواداران و اشرفنشانان در سرمای استخوانسوز در پشت درهای دادگاه نبود، محاکمهٔ حمید نوری میتوانست به فرجام دیگری بیانجامد. آنچه پیروزی را محقق کرد حقانیت مقاومتی است که اراده کرده است از هیچ قطره خونی نگذرد.
بنابراین با تقاضای حکم اشد مجازات برای یک قصاب انسان، خانوادههای دادخواه و اشرفنشانان دلیر حق دارند که خوشحال باشند. حق دارند که در پشت درهای دادگاه شادمانه بر روی هم لبخند بزنند و شادی آنها در زیر آسمان یک کشور خارجی بپیچد و در میهن اسیر طنین بیفکند. حق دارند از صمیم قلب به هم تبریک بگویند؛ زیرا همگی آنها در خلق این پیروزی سهیم بودهاند. آنها توانمندی تحسینبرانگیز خود را در کارزار ارادهها به آزمایش گذاشتند.
نفس تقاضای حبس ابد برای دژخیم حمید نوری و خطرناک تشخیص دادن او و نیز توصیه وزارتخارجهٔ سوئد به شهروندان این کشور برای سفر نکردن به ایران تحت حاکمیت آخوندها، یک گام بلند در مسیر پیشروی جنبش دادخواهی است.
پیروزی در این محاکمهٔ تاریخی پیشدرآمدی است برای برگذاری دادگاههای دیگر و به محاکمه کشاندن علی خامنهای، رئیسی و سریالی از جلادان. این خواسته برحق بیتردید محقق خواهد شد.