728 x 90

در ستایش یک نسل هوشیار و پایدار

از ۵مهر ۶۰ تا قیام ۱۴۰۱
از ۵مهر ۶۰ تا قیام ۱۴۰۱

در شصتمین سالگرد تولد سازمان مجاهدین خلق ایران، به‌جاست از نسلی که از سال ۱۳۵۸ تهدید اصلی بر سر راه آینده‌ی ایران را شناخت، قدردانی شود. بی‌شک آن‌موقع شناخت تهدید اصلی یا تضاد اصلی بر سر راه آزادی، کار ساده‌یی نبود؛ انقلابی تازه به پیروزی رسیده بود، کشور بار یک دیکتاتوری ۵۷ساله را بر زمین گذاشت و چشم‌اندازی آرزومند در منظر عموم مردم گشوده شد. از طرفی، شبکه‌ی آخوندی خمینی را در ماه نشاند تا کسی جرأت نکند حتی در مخیله‌اش هم به فکر انتقاد و ایراد به او بیفتد.  

 

به‌همین دلایل، تشخیص تضاد اصلی پس از سقوط سلطنت، یک هوشیاری و ذکاوت سیاسی ــ تاریخی همراه با شجاعت و خطر کردن می‌طلبید.

تضاد اصلی همواره از تقابل با منافع ملی و با ضرورت‌ها و فوریت‌های سیاسی و اجتماعی تعیین می‌شود. منافع ملی ایران در سال ۱۳۵۸، علاوه بر تمامیت ارضی، استقلال سیاسی و مشارکت مردم در تعیین نوع حکومت، ضرورت و فوریتی به‌نام آزادی و دموکراسی و برابری بود.

 

این ضرورت و فوریت، هنوز هم به‌قوت خود باقی‌ست؛ میلیون‌ها ایرانی آن را مطالبه می‌کنند و در هر قیامی فریاد می‌زنند، اما سال ۱۳۵۸ آن را از خمینی مطالبه کردن، از یک هوشیاری و شناخت ماهیت خمینی ناشی می‌شده است. اصل موضوع هم «شناخت ماهیت خمینی» است. تمام تحولات سیاسیِ ۴۶سال گذشته در ایران، میان جبهه‌ی تشخیص‌دهنده‌ی ماهیت خمینی و جبهه‌ی مقابل آن روی داده است.

در ۴۶سال گذشته، جبهه‌یی که ماهیت خمینی را از همان سال ۱۳۵۸ ــ به‌طور خاص با گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی ــ شناخت، بیشترین بهای این شناخت را از زندان گرفته تا شکنجه، اعدام، قتل عام، محرومیت و آوارگی پرداخته است.

 

آن‌چه اما در این یاددشت مد نظر است، ستایش از هوشیاری و ذکاوت سیاسی، تاریخی و ایدئولوژیک یک نسل است که در بزنگاه عبور از انقلاب ۱۳۵۷ و ورود به دوران جدید، مچ خمینی را گرفت و به او درباره‌ی ضرورت و فوریت آزادی، دموکراسی و حقوق مردم، هشدار داد. آن نسل به‌طور خاص وقتی با تحمیل اصل ولایت فقیه در قانون اساسی مواجه شد، در تحریم رأی‌گیریِ تحمیلی بر سر آن، تردید نکرد. از همان‌جا هم بهای هوشیاری و تشخیص درست را پرداخت. زان‌پس هم در مسیری همواره آزماینده و طولانی، از زندان تا تبعید و اعدام شدن، قتل عام شدن و هجرت‌های مداوم، بهای تشخیص‌اش را پرداخته است.

 

امروزه روز، در بیشتر رسانه‌های فارسی‌زبان داخل و خارج کشور شاهدیم که مانع اصلیِ تغییر در ایران را اصل ولایت فقیه در قانون اساسی و شخص ولی فقیه در رأس سه قوه معرفی می‌کنند. حتی شاهدیم که افراد و جریاناتی در درون حاکمیت هم به تضاد ولی فقیه برخورده‌اند. فراتر از ایران، در سطح جهانی و سیاست خارجی هم ولی فقیه به یک مانع همه‌جانبه تبدیل شده است. در قیام‌های دو دهه‌ی اخیر هم ــ به‌طور خاص قیام ۱۴۰۱ ــ همواره بر رأس نظام به‌عنوان منشأ دیکتاتوری، مولد جنایت، استثمار و تروریسم داخلی و بین‌المللی تأکید می‌شده است.

 

بنابراین باید نسلی را ستود که چهار دهه زودتر و جلوتر، تضاد اصلی یعنی ولی فقیه و ضرورت اصلی یعنی آزادی را شناخت و همت و نبرد، تعهد و هستیِ خود را بر سر این شناخت و تشخیص نهاد. این‌گونه است که پیشتازان، افق‌های دورتری را می‌بینند و طبق گواهیِ تاریخ، قدر و شأن‌شان هم معمولاً دیر دریافت و شناخته می‌شود.

 

به‌راستی اگر نبود دیکتاتوری، سانسور، شیطان‌سازی و عوام‌فریبیِ مذهبی ــ دجالانه، نسل‌های پیاپیِ ایرانیان چه آسان همدیگر را می‌یافتند و اندوخته‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و انسانی‌شان را برای پیشرفت و ترقی زیباترین وطن‌شان به‌اشتراک می‌گذاشتند. به امید چنین پیوند و تحول خجسته‌یی...

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/75740091-8092-4425-b236-d5200699eb07"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات