زخمهای بیسرانجام و بیمداوا که زندگی و معیشت مردم ایران را آزار و آسیب مداوم میرسانند، رنج مشترکی هستند که اقشار گوناگون را بههم پیوند زدهاند. آن روی این پیوند اما همبستگی برای استیفای حقوق مسلم زیستن و برخوردار شدن از حق آزادی و برابری میباشد.
آمیختن رنج و آزادی، حکایت دیرپای نبرد میان مردم و حاکمیت است. از اینرو ریختوپاشهای بیکفایتی در مدیریت بعلاوهٔ سیاست عامدانهٔ چپاول و استثمار از جانب حاکمیت، سوخت مستمر تشدید، تعمیق و شکاف میان مردم و نظام آخوندی شده است. بههمین دلیل، بحران اقتصادی در این رژیم و سرایت مستقیم آن به زندگی مردم، ماحصل صددرصد کارکرد سیاست حاکم میباشد. خونریزی مدام زخمهای زندگی و معیشت، از اینجاست که بند نمیآید.
بر این مبناست که خبرهترین کارشناسان اقتصادی در این مملکت، بدون دخیل دانستن سیاست حاکمیت در کیفیت اقتصاد و معیشت، نمیتوانند نظر جامع و تخصصی بدهند. کما اینکه این همه نظرات کارشناسانهٔ اقتصادی که در رسانهها و میزگردهای تلویزیونیِ رژیم جریان دارد، هرگز افاقهای نکرده است و مردم ایران هم برای این بهاصطلاح نظریات کارشناسانهٔ حکومتی، ارزشی قائل نیستند. مردم ایران به این واقعیت بنیادین قائل و قانعاند که:
«مالیات بیشمار، امکانات اسفبارـ همسانسازی نکردید، بودجهاش را خوردید. / دولت انتصابی ــ دروغ میگه حسابی!».
صریح و صاف و روشن، با نشانیِ صحیح و سرراست، دقیقترین تحلیل و نظر کارشناسانه توسط بازنشستگان تأمین اجتماعی فولاد در چندین شهر ایران در روز یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ اعلام و منتشر شد.
شوق و ولع پولدزدیهای حکومتی از سپردههای مردم برای هزینه کردن آنها در خدمت نیابتیها و جنگافروزی در راستای حفظ نظام، اینروزها در شهرهای ایران تبدیل به شوکران علیه شخص ولیفقیه، رئیسجمهور قسم خوردهاش و کارگزاران نقش اول رژیم شده است. نشانیها را در کرمانشاه، بوشهر و تهران در ۴ و ۶ آذر ببینید:
«آقازاده، عنترزاده آمریکاست، تورمش مال ماست / قطعی برق کشور، میریم به عصر حجر / برق و گاز و معیشت، دزدیده شد از ملت / با اهل قلم هر که درافتاد، ورافتاد، عدالت کجایی؟»
محتوای همهٔ فریادها مؤید یک واقعیت مشترک بین اقشار از تهران تا شهرستانهاست؛ مؤید اینکه یک سیاست عامدانهٔ استثماری و چپاولگری برای تأمین سر پا نگاهداشتن دولت، در حال مکیدن هستیِ ملت است. این واقعیت انکارناپذیر چند روز پیش در اعتراف ناگزیر رئیس سابق سازمان برنامه و بودجه برملا شد. در اعتراف روغنی زنجانی تفاوت دو بودجه در نظام آخوندی بیان شده است؛ یک بودجه خاص دولت با منبع مالیات گرفتن از مردم و بالا و پایین بردن تورم، یک بودجه هم خاص ولیفقیه با منبع نفت و گاز مملکت.
آیا شعارها و فریادهای بازنشستگان تأمین اجتماعی، بازنشستگان فرهنگی و کارگران، نشانیِ دقیق منبع بودجهٔ دولت و از طرفی نشانیِ علت نپرداختن سپردههای اقشار و حقوق کارگران را نمیدهند؟
رابطهٔ متقابل منبع بودجهٔ دولت و فریادهای دادخواهی مردم در خیابانها، مختصات یک موقعیت را میدهد. آشکار میکند که سیاسی شدن بحرانهای معیشت و سپرده و حقوق در حاکمیت ملایان، فقط با راهحل سیاسی به سرانجام مطلوب میرسد. دسترسی به نتیجهٔ مطلوب، بهمعنیِ پایداری ادامهدار و همبسته و سراسریِ اقشار تا استیفای تمامیِ نیازمندیهای اقتصادی و حق آزادی و برابری میباشد.