تظاهرات ۳روز گذشته در تهران موجب بروز شرایط جدیدی شده است که از نظر سیاسی و تعادلقوای بین مردم و حاکمیت ولایت فقیه شایان اهمیت بسیار گشته است. این اهمیت و تعادلقوا را طبعاً حاکمیت نظام آخوندی بیش از دیگران مدنظر دارد. از این رو باید شرایط جدید را میدان تازهیی از آزمایش توانمندی سرکوب و کنترل توسط حکومت تلقی کرد؛ چرا که برآیند قیامها در یک سال گذشته نشان داده است که نظام ولایت فقیه در بنبست لاعلاجی گرفتار آمده است.
معرکهگیری یک خروس بیمحل
در یک سال گذشته شاهد بودهایم که سر هر مسأله سیاسی و اجتماعی، رئیس قوه قضاییهٔ تحتامر خامنهای دمبهدم مصاحبه و کنفرانس سیاسی میگذارد تا با استفاده از سرشت سرکوبگرانه این قوه، برای مردم و تظاهرکنندگان و مخالفان نظام خطونشان بکشد. حتی گاهی این مقام بهاصطلاح قضایی وارد مسائل دیپلوماسی بر سر موضوعات منطقهیی و بینالمللی هم میشود.
قیام ایران ـ بارز کردن ۲امر مهم و ماهیت تکراری نظام
بهنظر میرسد قصد عمدی در جلوفرستادن صادق لاریجانی بر سر هر مسأله سیاسی و اجتماعی وجود دارد. پررنگ شدن حضور یک عنصر و مقام قضایی در هر مسأله سیاسی و اجتماعی و دیپلوماتیک، ۲امر مهم را نسبت به مشکلات درونی حاکمیت ولایت فقیه بارز میکند:
۱ـ چیزی به نام «قضا» و قضاییه وجود واقعی ندارد؛ بلکه هر چه هست نمایندگی ولیفقیه برای صدور فتوا و حکم علیه مخالفان و شهروندان معترض است. از این رو نه تنها نشان از مستقل نبودن قوه قضاییه دارد بلکه قوهیی بهعنوان بازوی سرکوب سیاسی به فرمان خامنهای میباشد.
۲ـ اوضاع ایران با استمرار قیامها و فشارهای بینالمللی، آنقدر برای نظام پیچده و لاینحل گشته است که به تهدید به زندان و ارعاب و اعدام، همراه با نمایش هر چند روز یک بار رئیس قوه بهاصطلاح قضاییه متوسل شدهاند.
صادق لاریجانی در ۵تیر برای چندمین بار جلو دوربین آمد و علاوه بر خطونشان کشیدن برای عموم تظاهرکنندگان، در یک موضعگیری از جانب خامنهای، بازاریان را تهدید به زندان و مصادره اموال و اعدام نمود!
قیام ایران ـ به میدان آوردن خاکستر کارتهای سوخته
هنگام دیدن وی و شنیدن ایرادات دژخیمنشانش، تصویرهای تلویزیونی از مقامات نظامی و سیاسی نظام سابق در آبان و آذر سال ۱۳۵۷ تداعی میشد. فحوای کلام صادق لاریجانی نشان از لاعلاج بودن سرنوشت سرنگونی برای نظام را ساطع میکرد.
مسأله این است که صادق لاریجانی چه چیزی را احساس کرده که مجبور است راه و روش هزاران بار تجربهشده دیکتاتورهای سابق ایران و جهان را پیشه کند؟ چرا یک مقام بهاصطلاح قضایی با تنها چیزی که کار ندارد، امر قضا و حقوق قضایی و حقوقبشر است؟ طبعاً پاسخ به این پرسشها را هرگز در درون نظام نمیتوان یافت.
قیام ایران ـ شتاب بیبازگشت شرایط ایران و جرثومهیی بر داربست ارعاب
شرایط ایران پس از قیام دی ۹۶ و نیز سربازکردن آثار برجام پس از خروج آمریکا از آن، در اتوبانی افتاده است که هر دم علیه کل حاکمیت ولایت فقیه شتاب میگیرد. ویژهگی اصلیاش هم این است که اکثریت قاطع مردم ایران از کل نظام جمهوری اسلامی آخوندی عبور نمودهاند. خامنهای و لاریجانیها و اصلاحطلبان قلابیِ هیزمبیار اعدام و سرکوب و دیکتاتوری از هوا و اتمسفر تنفسی جامعه ایران دریافتهاند که نظامشان در ذهن و ضمیر و اراده و خواسته مردم ایران سرنگون شده است؛ آنچه بر سر پا مانده، جرثومهیی است که بر داربستهای سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات تکیه داده است.
قیام ایران ـ خلقی عزم کرده طلیعه سرنوشت را رقم بزند
تردید نیست که کلیت نظام در این حیرت و بنبست فرو رفته است. واکنش سرجلاد قضاییه به تظاهرات مسالمتآمیز جوانان تهران و اعتصاب مشروع و طبیعی بازاریان نشان از سوختن تمام کارتهای فریبکاری با مردم ایران، شکستن تمام عصاهای مماشاتگران غیبی و نیز عزم و ارادهٔ ملتی برای رقم زدن سرنوشت خود است. بیشک صادق لاریجانی ـ با دو جین همچون او در کشتار و قتلعام جوانان ایران ـ تجربه کرده است که چه سود از تهدیدکردن مردمی که از کل نظام جمهوری اسلامی آخوندی عبور کردهاند؟! شاید بیش و پیش از او خامنهای بارها و بارها احساس کرده و میکند که پاسخ شرایط بحرانی و بنبست کنونی نظامشان را تنها و تنها مردم و مقاومت مردم ایران خواهند داد و طلیعه سرنوشت را بیشک رقم میزنند...