728 x 90

دو سر طیف تناقض!

سخن روز
سخن روز

کدام را باید باور کرد؟

علم‌الهدی هم می‌گوید دشمن نظام «فکر کرد یک موقعیتی مانند بنزین سال۹۸ پیش آمد که مردم اینطور» نظام را «بهم ریختند»، حالا که «این مسألهٔ نان مردم که از مسألهٔ بنزین مهمتر است، پس آشوب به‌وجود می‌آورند» (۳۰ اردیبهشت)؛ اما خبری نشد!

کیهان خامنه‌ای هم می‌نویسد «رسانه‌های بیگانه پس از چند روز دروغ‌گویی دربارهٔ وقوع آشوب و اغتشاشات... از رو رفتند!» (۳۱ اردیبهشت).

اما از آن سو خامنه‌ای روز ۳۰اردیبهشت ائمهٔ جمعه‌بازارش را گسیل می‌کند که بنالند و هشدار دهند: «دشمن هرج و مرج و ناامنی ایجاد می‌کند» (حسینی- یاسوج)؛ «مملکت را به نقطهٔ جوش می‌رسانند و آشوب‌ها و بلواها» به‌پا می‌کنند (لائینی- تبرستان)؛ «دشمن در کمین است و از هر موضوعی می‌تواند برای نظام صحنه‌های مخوف و خطرناک» بسازد (عبادی- خراسان جنوبی)؛ «دشمن چقدر تلاش می‌کند مردم را به‌خیابان بکشاند و آشوب درست کند» (شمسی‌فر- خرم‌آباد). آن یکی هم افسار پاره می‌کند که همه «باید صف‌شان را از مجاهدین جدا کنند» چرا که «اینها دارند توی دلهای (نیروهای نظام) را هم خالی می‌کنند و جبهه خودی را تضعیف می‌کنند»، حتی در پی این دشمن «عده‌یی اسلحه دریافت و به‌شدت دارند کار می‌کنند، سازمان‌یافته و متشکل هم هستند»، «می‌آیند به حوزه‌های علمیه حمله می‌کنند و آتش می‌زنند، پایگاه بسیج را به‌آتش می‌کشند» و مقابله با آن هم «کار ساده‌ای نیست» چرا که این «دشمن به‌شدت پیچیده عمل می‌کند!» (نکونام- شهرکرد).

عضو کمیسیون امنیت مجلس ارتجاع هم با سراسیمگی به‌ارگانهای نظام هشدار می‌دهد چه نشستید که دشمن «تجمعات اقشار» را هم «به‌خواسته‌های ساختارشکنانه علیه نظام تبدیل کرده و با آشوب و خرابکاری امنیت نظام را به‌خطر» انداخته است (جهان آبادی- ۳۱اردیبهشت).

 

کدام را باید باور کرد؟

«از رو رفتن» دشمن را؟ یا آتش زدن پایگاههای بسیج و حوزه‌ها، «آشوب» و «ساختارشکنی»، «سلاح» و «به‌خطر افتادن امنیت نظام» را؟

این دو سر طیف تناقض البته در تاریخ ایران تازگی ندارد. در آذر ۱۳۵۷ که شعارهای «مرگ بر شاه» ارکان دیکتاتوری سلطنتی را می‌لرزاند، شاه ارتشبد ازهاری را به‌عنوان آخرین تیر ترکش خود به نخست‌وزیری گمارد تا با حکومت نظامی مردم را مرعوب کند. ازهاری هم در مجلس سنای شاه گفت: «سر و صدای شب‌های تهران واقعی نیست، بلکه صدای نوار است!» (۱۵ آذر۵۷)؛ فردایش میلیون‌ها ایرانی در تظاهرات‌های مختلف ضمن شعارهای «مرگ بر شاه» پاسخ ازهاری را هم دادند که «ازهاری بیچاره، ای سگ چارستاره، بازم بگو نواره، نوار که پا نداره!».

علت تناقض‌گویی ازهاری و رژیم شاه البته روشن بود. بحران سرنگونی چنان سراپای رژیم را فراگرفته بود که ژنرال هایزر، فرستادهٔ ویژهٔ کارتر هم بعدها نوشت «امرای ارتش شاه تماماً روحیه خود را باخته بودند». بنابراین سران رژیم از یک‌سو با این بیان که «نواره!» باید به‌نیروهای وارفته رژیم روحیه می‌دادند؛ از طرفی واقعیت دوران سرنگونی باعث می‌شد اذعان کنند نظام سلطنتی «مثل برف آب در حال آب شدن است» (جلسهٔ ستاد بزرگ ارتش‌داران شاه-زمستان۵۷).

 

اکنون هم در شرایطی که از دیماه ۹۶ پیاپی قیام‌ها شعله می‌کشد و شرایط انفجاری هر روز جدی‌تر می‌شود، خامنه‌ای به‌عنوان آخرین تیر ترکش خود، رئیسی، جلاد۶۷ را سر کار آورد تا جامعه را مرعوب کند. اما اعتراضات، خیزش‌های سراسری و قیام‌ها بیش‌از‌پیش اوج گرفت و اکنون که ماشین غارت خامنه‌ای نان مردم را هم نشانه رفته، تمامی شهرها بیش‌از‌پیش در تب و تاب خیزش و قیام است.

بنابراین خامنه‌ای از یک‌سو باید کیهان و علم‌الهدی را به‌صحنه بفرستد که بگویند خبری نیست و به‌نیروهای نظام روحیه بدهند؛ از طرفی واقعیت جوشان کف خیابان و «دشمن در کمین» آنها را وا می‌دارد تا سرخ‌ترین هشدارها را بدهند. این همان وحشت در دو سر طیف است.

آری، دوران سرنگونی یک واقعیت دردناک برای خامنه‌ای است. دو سر طیف تناقض نیز زائیدهٔ آن است!

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/0359a89a-c531-4082-81a6-24cf125ff93d"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات