728 x 90

دینامیسم انقلاب ۱۳۵۷

 انقلاب۵۷
انقلاب۵۷

یادآوری

«۲۲ بهمن» روزی است که در دو سه دهه‌ٔ اخیر مورد بیشترین نقدها و نگرش‌ها واقع شده است. تردید نیست که کارنامه‌ٔ تباه‌ساز، فسادگستر و مشوش‌کننده‌ٔ حاکمیت آخوندها به هر میزانی، بر اصالت و واقعیت آن انقلاب سایه و غبار انداخته است. اما این سایه و غبار ابهام را که کنار بزنیم، یک جنبش بی‌همتا و ملی علیه تبار دیکتاتوری در ایران را شاهدیم.

زنده‌یاد شاهرخ مسکوب در روز ۲۳ اسفند ۱۳۵۷ نوشته بود: «چی بود و چی شد. زیباترین واقعه، شگفت‌انگیزترین انفجار نوری که در عمرم دیده بودم، چه زود و چه آسان به ابتذال کشیده شد. این انقلاب عجیب را می‌گویم که فقط در ۱۵ روز به وحشیگری، خودکامگی و انحصارطلبی کشیده شد... باز دیکتاتوری دارد می‌آید». [۱]

 

۲۲ بهمن چه بود؟

۲۲ بهمن قله‌ٔ مطالبه‌ٔ خوشبختی ملی و اجتماعی ــ اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی ــ بود. مفاد این خوشبختی به‌طور خاص در جامعهٔ همیشه دیکتاتور زده‌ٔ ایران، زیر چتر «آزادی» مفهوم حقیقی می‌یافت؛ اما انحصارطلبیِ سیاسی و مذهبیِ خمینی توأم با تقدس‌گراییِ نقدناپذیر او، با آزادی چنان کرد که بر گلوی پرنده‌ٔ به آشیان نرسیده‌ٔ انقلاب ۵۷ دشنه نهاد تا پس از ۲۲ بهمن کسی و گروهی از خمینی طلب پاسخ به آزادی نکند؛ چرا که او و کارگزاران قسم خورده‌اش تمام سعی‌شان را کردند تا «لفظ آزادی از میان واژگان انقلاب» [۲] رخت بربندد. خمینی بعد از ۲۲ بهمن، با چسباندن صفت «اسلامی» به «انقلاب»، نیت و هدف زدودن «آزادی» را معیار نزدیکی و دوری با خودش کرد.

۲۲ بهمن حاصل رشد شکاف طبقاتی به‌عنوان یکی از زمینه‌های رشد خشم علیه حکمرانی شاه بود. این خشم یکی از انگیزه‌های قویِ انقلاب ۵۷ به موازات مطالبه‌ٔ آزادی و برابری بود. یک گزارش از رشد سالیانه‌ٔ شکاف طبقاتی، علت خشم عمومی علیه شاه را نشان می‌دهد:

«ایران جزو معدود کشورهایی است که ۱۰ درصدی‌هایش بیش از ۵۰ درصد از درآمد ملی را تصاحب می‌کنند. متوسط سهم این گروه در این ۴۱ سال (تا پایان ۱۳۵۸)، ۵۴ درصد از درآمد ملی بوده است. اگر چه در مقایسه با سال ۱۳۵۷ شاهد اندکی بهبود در توزیع درآمد هستیم ولی سهم ۱۰ درصدی‌ها هنوز بیش از اندازه زیاد است». [۳]

 

«آه... اگر آزادی...» [۴]

روح انقلاب ۱۳۵۷ با نفی دیکتاتوریِ نهادینه شده در تاریخ ایران پیوند داشت، اما به تعبیری که هانا آرنت درباره‌ٔ انقلاب فرانسه وصف کرده، «خود انقلاب، نهادی برای حفظ این روح به‌وجود نیاورده بود». [۵] علت واضح است؛ از یک‌طرف سرکوب‌گریِ تمام‌عیار شاه علیه نیروهای سازمان‌یافته و در زندان و تبعید نگه‌داشتن آنها تا سه هفته قبل از ۲۲ بهمن و از طرف دیگر فقدان صلاحیت تاریخی و علمی در رهبریِ خمینی، جایی برای قوام یافتن نهادی ضد هرگونه دیکتاتوری برای بعد از ۲۲ بهمن باقی نگذاشت.

بدین سبب بود که از فردای ۲۲ بهمن روح انقلاب، موضوع کشاکش میان آزادیخواهان ــ در محور آن میان مجاهدین خلق ایران و طیف گسترده‌ٔ متحد و همراه‌شان ــ و خمینی شد؛ و «هیچ‌چیز عمیق‌تر از مفهوم آزادی» [۶] توسط خمینی تحت بهتان، شیطان‌سازی، تعقیب، زندان، تیرباران و قتل‌عام واقع نشد. این‌گونه شد که تولد آینده از روز ۲۳ بهمن ۱۳۵۷، در گویاترین تعبیر و تصویر، «زاده شدن بر نیزه‌ٔ تاریک» [۷] بود.

 

نسبت حقیقت انقلاب و ماهیت نیروها

هر انقلاب، حقیقت خویش را در شاخص‌ها و نشانه‌گذاریهایش هم‌چون مطالبات و اهداف خود، پدیدار می‌کند. این حقیقت هرگز مشروط به گذشته و آینده‌ٔ وقوع انقلاب نیست، بلکه مشروط به بازه‌ٔ زمانیِ شروع و پایان رخداد آن است. حقیقت انقلاب ۱۳۵۷ از بهار تا ۲۲ بهمن همان سال نشانه‌گذاری شده است. نشانه‌های انقلاب ۵۷ در بالا تشریح شد.

بنابراین حقیقت انقلاب ۱۳۵۷ با وضعیت حاکمیت پس از انقلاب سنجیده نمی‌شود، بلکه با خواسته‌ها، مسیر و نشانه‌های آن انقلاب تا قبل از روز پیروزی‌اش محک زده می‌شود؛ چرا که حقیقت هر انقلاب، خود، معیار سنجش کیفیت و ماهیت نیروهای ارتباط‌ یابنده با آن است.

حکومت متکی بر ولایت فقیه، مولود پس از ۲۳ بهمن است. از قضا به‌دلیل اتکایش بر اصل ولایت فقیه و سلطنت مطلق آن، هیچ ربطی به روند تحولات آن انقلاب که علیه هر گونه مطلق‌گرایی و دیکتاتوری وقوع یافت، ندارد. این حکومت هیچ ریشه و بنیادی و نیز پیوندی در مطالبات ضد طبقاتی و آزادیخواهانه‌ٔ قبل از ۲۳ بهمن ندارد. کارنامه‌ٔ سیاسی و اقتصادیِ سال به‌سال‌اش هم همین را اثبات می‌کند. کارنامه‌یی که به‌اعتراف کارشناسان حکومتی، هر سال گزارش طبقاتی‌تر شدن و تمامیت‌خواه‌تر شدن حاکمیت را می‌دهند.

آنان که هدف آزادی را از ساحت انقلاب ۵۷ می‌زدایند و سرنوشت آن انقلاب را با حاکمیت تمامیت‌خواه ارتجاع آخوندی پیوند می‌زنند، تردیدی نیست که از منظر تاریخی و فلسفی، آزادیخواهی و شناخت‌شناسیِ خود را نفی می‌کنند. به‌همین سبب، بی‌حکمت نیست که فقط اصلاحاتی‌های حکومتی و شاه‌پرستان ــ هم‌چون هم‌ذات‌پنداران ــ هستند که با هر گونه وقوع انقلاب اجتماعی برای سرنگونی حاکمیت ملایان سر ستیز و عناد دارند.

 

ثبت باور ملی؛ تکامل شناخت هر گونه دیکتاتوری

مشاهده می‌شود که خواسته‌های انقلاب ۱۳۵۷ هیچ تغییری نکرده، فقط متناسب با گذر زمان ژرف‌تر، بالغ‌تر و روشن‌تر شده است. مفهوم آزادی، ضرورتی همه‌جانبه در ایران کنونی و الماس رخشان شکنندهٔ شیشه‌ٔ عمر نظام ولایی شده است.

مفهوم برابری، میدان نبرد سترگ ملی علیه حاکمیت زن‌ستیز شده است.

مفهوم ضد طبقاتی، نیاز و یقینی میهنی بسان پتکی بر پایه‌های سلطه‌گر غارت‌گر بی‌همتای سده‌های اخیر ایران شده است.

مفهوم ضددیکتاتوری ــ که تا مقطع ۲۲ بهمن، شاه را آماج هدف داشت ــ بعد از آن با تجربه‌ٔ دیکتاتوریِ مذهبی ــ فقاهتی، به تکامل شناخت اتحاد تاریخیِ شاه و شیخ علیه منافع ملی ایران رسید.

تمام این خواسته‌ها در قیامهای ضددیکتاتوریِ دو دهه‌ٔ اخیر ایران و امواج روشنگریهای ناشی از آن‌ها، تبلور عینی و سراسری یافته‌اند. آنچه اکنون تعیین‌تکلیف نهایی شده است، ریشه‌کنیِ هر گونه ارتجاع و هژمونیِ مذهبی در باور ملی اکثریت مردم ایران است.

 

پی‌نوشت‌:

[۱] شاهرخ مسکوب، روزها در راه، جلد اول، چاپ اول، ص ٧٧ و ۷۸

[۲] هانا آرنت، انقلاب، چاپ سوم، ص ۱۰، ترجمه‌ٔ عزت‌الله فولادوند

[۳] سایت نقد اقتصاد سیاسی، احمد سیف، توزیع درآمد در ایران پس از انقلاب، بخش چهارم.

[۴] احمد شاملو: «آه... اگر آزادی سرودی می‌خواند /کوچک/ هم‌چون گلوگاه پرنده‌یی».

[۵] هانا آرنت، انقلاب، چاپ سوم، ص ۱۰

[۶] همان

[۷] احمد شاملو، کاشفان فروتن شوکران، شعر «شکاف»، ص ۵

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/11315b99-7af9-4fb9-96f8-d5d977a09207"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات