روزی در این سرزمین،
دیوارها به سخن درخواهند آمد
روزی دیوارها،
فریادهای مدفون را،
در هیأت دهانهای فرو ریخته بر خاک،
باز پس خواهند داد.
روزی زخمها خواهند گفت،
از حکایتی که بین آنها و
گلوله گذشت.
یکی از نشانههای فراگیر شدن یک انقلاب، راهیابی آن به فرهنگ عمومی است. تغییر فرهنگ در کوچهها و خیابانها مثل هوای تنفس، نفس کشیدنی است. رد پای آن را در چشمان مردم میتوان جستوجو کرد. جنس نگاهها و سلامها عوض شده است. اگر تا دیروز سرها در گریبان، دستها در جیب و پشتها خمیده بود، امروز سرها به هر سو سرک میکشند، نگاهها هوشیار و جستوجو گرند، دستها از جیبها بیرون است. گاه مشت است برای پرتاب خشمی به آسمان سربی شهر، گاه انگشت است برای حلقهشدن بر گرداگرد حجم بلوری یک بطری کوکتل مولوتف، گاه اسپری رنگ را در برگرفته است برای شعارنویسی و گاه حامل پارهسنگی است برکنده از پیادهرو برای پرتاب به میان تودهٔ درهم و کبود انتظامی، بسیجی و لباسشخصی. دستها در کارند، قامتها کشیده و مصمم. خشمها و تصمیمها آمادهٔ بیرون آمدن از نیام و رقمزدن.
در تغییر عمومی فرهنگ بر اثر نهادینه شدن روح انقلاب در شهرها، دیوارهای شهر سرگذشت جالبی دارند. آنها این روزها به تابلوها و بنرهای بزرگ تبدیل شدهاند؛ تابلوها و بنرهایی که خبر از تلاطم شهر و ناآرامی آن میدهند. شعارهای محبوبی که هر دیوار برای نوشته شدن آن بر خود بیتابی میکند، «مرگ بر خامنهای» است. دستهایی که شعارها را بر دیوار مینگارند از روشهای مختلف استفاده میکنند. شناختهشدهترین آنها بهکار بردن اسپری رنگ است. روشهای جایگزین استفاده از قلم و رنگ یا حتی ذغال چوب است. انقلاب سیمای شهرها را دگرگون کرده است. این دگرگونی را نمیتوان انکار کرد.
اگر چه حکومت در هراس از درنگ چشمها بر دیوارنبشتهها، سراسیمه به پاک کردن آنها میپردازد ولی شعارها را میتوان از پس خطوط درهم و برهم تشخیص داد و این به شکوه آنها میافزاید. شعارنویسان گاه در کنار شعار اصلی، جملهٔ دیگری هم مینویسند: «اگر پاک کنی باز هم مینویسم». این جمله تداعیکنندهٔ جملهٔ معروفی است که در انقلاب ضدسلطنتی آذین دیوارهای شهر بود: «ننگ با رنگ پاک نمیشود».
فرهنگ شعارنویسی بر دیوارها و حقانیت آن چنان گسترش و رسوخ پیدا کرده است که رسانههای حکومتی نیز با تعریض مینویسند:
«شعارنویسیهای این روزها تنها نتیجهٔ یک انحراف یا تهییج هیجان نیست، بلکه میتوان از آن بهعنوان آینه تمام نمای حال و روز این روزهای کشور یاد کرد. حال و روزی که هیچ خوب نیست و هیچکسی نمیتواند مدعی عادی بودن وضعیت باشد. این روزها کشور وضعیت نسبتاً دشواری را طی میکند که در نتیجه آن تمامی امور و حوزهها، سیاسی (سیاست زده) شدهاند. دوقطبیای خطرناک بر جامعه سایه افکنده که اقتصاد، ورزش، فرهنگ و یا به عبارت دقیقتر جزء جزء زندگی روزمره ایرانیان را فراگرفته است.
این روزها هیچ چیز عادی نیست؛ حتی دیوارها! دیوارهای این شهر، پر از دیوارنگارههایی نامعمول هستند که به جای خلق یک تصویر هنری و زیبا، یکی بر آن شعار نوشته و یکی آن را مخدوش کرده است. آشفتگی بر دیوارهای این شهر جولان میدهد؛ همانند آنچه در جامعه در جریان است. دیوارهای آشفته این شهر، فراتر از یک تصویر ساده هستند. در واقع، همین دیوارها شناسه بخشی از شهروندان این شهر هستند که به درست یا نادرست، اعتراض دارد» (فرارو. ۱۴آذر ۱۴۰۱).
به این نکتهٔ جالب نیز توجه کنید:
«سامانه ۱۳۷ شهرداری تهران، اخیراً گزارش داده که درخواست برای پاک کردن دیوار نوشتهها از سوی شهروندان، رشدی ۶هزار درصدی داشته است».
از ایزگم کردن اصل قضیه تحت عنوان «درخواست برای پاک کردن دیوار نوشتهها از سوی شهروندان»! [بخوانید عوامل حکومتی] که بگذریم، نفس این رقم بیانگر رشد ۶هزار درصدی شعارنویسی در شهرهای شورشی ایران است.
آری، «انقلاب» در دیوارهای شهرها خود را جار میزند. دیوارها آینهٔ حال و روز حقیقی شهرها و مردمان آن است. اگر نگرانی حکومت برای آن است که سیمای شهرها به آشفتگی نشسته و نازیبا شده است. از دید مردم ایران که این ساختار اهریمنی را نامشروع میدانند، زیبایی عین برآشفتگی و آشفتگی است. اسم این برآشفتگیها و آشفتگیها «انقلاب» است. شکوهمندترین حالت دریا در هنگامهٔ طوفان دیدنی است.
اگر «میخواهیم زیبایی به شهر بازگردد؛ دیوارها تمیز شوند یا به عبارت سادهتر وضعیت به شرایط عادی بازگردد!» باید عنکبوت سیاه چنبره زده بر پرچم ایران را بیرون بیاندازیم و هوای شهرها را از تنفس آلودهٔ استبداد بروبیم.
دیوارها در ابعاد میلیونی اینک به سخن درآمدهاند و تا برافتادن استبداد از سخن باز نخواهند ایستاد.
وقتی بالهای سپید آزادی، آسمان شهرها را به تصرف درآورد، دیوارها نیز به آرامش و نگارههای دلفریب زندگی بازخواهند گشت.