«آن که با گرگش مدارا میکند
خلق و خوی گرگ پیدا میکند
در جوانی جان گرگت را بگیر
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر»
(فریدون مشیری)
مفهوم دقیق یکدست شدن
ابراهیم رئیسی گرگ برآمدهٔ درون خمینی و خامنهای است. نه فقط او، که تمام اعضای هیأت مرگ تابستان ۶۷ گرگهای رهاگشتهٔ درون خمینی و خامنهایاند. اکنون یکی از این گرگها در استمرار دریدن اخلاق و وجدان و در تداوم عمری «کسب و کار با مرگ»، به رأس قدرت گماشته شده است. خامنهای در بنبست درونی و مواجهه با تحریم بیرونی، مجبور میشود گرگهای درون خودش را یکییکی از پس پردهها به روی صحنه بیاورد. این است مفهوم یکدست شدن حاکمیت آخوندی!
پیر شدن با گرگ خود
ابراهیم رئیسی از جوانی، گرگ درونش را رها کرده است تا از خوان خون و جان انسانها ارتزاق کند؛ و او با گرگش پیر شد. دستان رئیسی به او خون خوراندهاند. رئیسی در پروندههای ۴۰سال گذشته دخیل بوده است. از این رو وی در تمام عمرش نیازی به کسب مدارج علوم انسانی و گذراندن مراحل کلاسیک آموزشی نداشته است. کلاهک دینیِ گرگ درونش هم قواعد فقهییی میباشد که خمینی از آنها فتوای سیاسی ــ و نه حکم حقوقی و قضایی ــ را برای قتلعام زندانیان سیاسی بیرون کشید و سلطهٔ مطلق ولایت خودش را در قانون اساسی گنجاند.
چمبک گرگ بزرگ بر قانون
اکنون از پس ۴۲سال تجربه و شناخت نقش اصل ولایت فقیه در قانون اساسی و شخص ولیفقیه در رأس تمامی امور ایران، همهٔ شواهد گواهی میدهند این گرگهای درون ولیفقیهاند که بر تمامی عرصههای سیاست، اجتماع، اقتصاد و فرهنگ ایران پوزار کشیدهاند.
اکنون تمامی تجارب و شواهد گواهی داده و میدهند که جابهجایی رؤسای جمهور و کارگزاران نظام آخوندی و بازی و مانور با باندهای اصولگرا و اصلاحطلب، حاصل ضریب نسبت گرگها با ولیفقیه میباشد و گرگ بزرگ در قانون اساسی لانه و چمبک زده است.
اکنون مختصات ناگزیر کابینهٔ نظام آخوندی، تمامیتخواهی ایدئولوژیک و سیاسی با سربرآوردن گرگهای درون خمینی و خامنهای است؛ گرگهایی در قامت بسیجیان، پاسداران، اعضای هیأت مرگ ۶۷ و هر آن کسی که خشم و کینه و درندگی خامنهای را علیه مجاهدان و مبارزان آزادیخواه، قیامآفرینان و پایداران بر نفی دیکتاتوری ولایت فقیهی بروز دهد و انگیزه و برنامهاش باشد.
خامنهای با بیرون افکندن و موقعیت دادن گرگ درونش، مشکلات زندگی مردمان ایران را به مرگ سپرده است و میخواهد منادی مرگ را نجاتدهندهٔ زندگی قالب کند.
تعیین تکلیف یک پراگماتیسم و دجالیت تاریخی
اکنون با چهار دهه پایداری مجاهدان و مبارزان، دو دهه قیامهای نسلهای جدید، فدیههای بیکران در پای جمهوری، آزادی و دموکراسی و روشنگریهای ۴۲ساله، نظام آخوندی به کرنر بود و نبود و تعیینتکلیف کشانده شده است. با وجود چنین زمینهٔ قدرتمند تغییر بزرگ در ایران، چندک زدن رئیسی بر عرصهٔ قوه مجریه، نشانی تعیینتکلیف یک تناقض و دجالیت تاریخی در درون نظام آخوندی میباشد. بدینگونه خامنهای با بیرون دادن گرگ درونش، جمهوریت عاریهیی و فرمالیستی و پوششی را بهناگزیر از اسلامیت ارتجاع آخوندی جدا میکند و یکپایهگی نظام را با «حکومت اسلامی» مهر مینماید.
رژیمی که با سلاخی بهفرمودهٔ شورای نگهبان، حتی فرمالیسم «جمهوری» پوشالی و ادعاییاش را در پای «حکومت اسلامی» سر میبرد، دارد شتر «خلیفهگی» را زین میکند. از این روی هرگز نباید دور از تصور دانست که ابراهیم رئیسی آخرین نمایندهٔ نهاد ریاستجمهوری باشد.
چشماندازی که رقم خورد
بنابراین به شرایطی پای مینهیم که تضادهای جامعهٔ ایران با حکومت اسلامی و ریاست خلیفهگی، به اوج آشتیناپذیریاش میرسد.
مردم ایران برای پیش افتادن از نظام آخوندی، بنا بر اعتراف وزیر کشور رژیم، در قدم نخست ۷۴ درصدشان تمامیت نظام را تحریم و طرد کرده و از این رژیم عبور نمودهاند.
حالا گرگ درون خمینی و خامنهای در لانههای درون نظام تبدیل به بحران بینظیر و در بیرون نظام تبدیل به عصیان تحریم و مطالبهٔ محاکمهاش شده است.
مشاهده میشود که تکامل گامهای سنجیدهٔ مقاومت و پایداری ۴۲ساله در برابر خمینی و خامنهای، نظام آخوندی را به چه ورطهٴ ناگزیری کشانده است که جز برون انداختن گرگهای درونش، هیچ راه نجاتی نمییابد. این گزینش درونی خامنهای، پایانی بر «جمهوریت» دروغین و فرمالیستی نیز خواهد بود. مجموع این عوامل، از جنبش سراسری تحریم و نفی نظام ولایت فقیه، کلانکلان انرژی آزاد کرده و خواهد کرد.
موقعیت کنونی با تمام پارامترها و عناصری که برشمرده شد، نشانی و گواهی میدهند که گرگهای برون آمدهٔ درون خامنهای هیچ راه بازگشتی در محاصرهٔ قبیلهٔ آتش ایرانزمین ندارند. تحولات آینده بین مردم ایران و حکومت اسلامی و ریاست خلیفهگی، با چنین کلاهکی بیشتر قابل شناسایی خواهند بود.