چرا در شرایط انفجاری فعلی و اوضاع بحرانی جامعه، بخشی از رژیم بهدنبال زیر سؤال کشیدن روحانی هستند؟ چرا روحانی سکوت کرده و برخلاف دورههای قبل که یا متقابلاً تهاجم میکرد یا کرنش میکرد و مجیزگویی میکرد، اکنون به کلی ساکت است؟
چرا این سکوتش را بهرغم فشارهایی که برای به صحنه آمدن و توضیح دادن روی وی هست، تاکنون حفظ کرده است؟
موضع خامنهای در این جریان چیست؟
و چرا در این شرایط بحرانی که توفان قیام هر روز گستردهتر و شدیدتر میشود، جمع قابل ملاحظهیی از اعضای مجلس(۸۰نفر) سؤال از روحانی را مطرح کردهاند؟
کاری که جنگ باندی درون رژیم را هم فعالتر میکند!
بنبست و ترفندهای آخوندی
در نگاه به تشدید تضادهای درونی رژیم باید در نظر داشت که جنگ قدرت باندها، سطح قضیه است. اگر مسأله سؤال از روحانی در مجلس ارتجاع هم مطرح نمیشد، باز شاهد جنگ باندی میبودیم. به این دلیل که در شرایط کنونی تشدید رویارویی باندهای رژیم با یکدیگر در اساس ناشی از تأثیراتی است که قیام مردم ایران و پیشروی آن در در رأس حاکمیت آخوندی بهجا میگذارد.
واقعیت این است که رژیم در برابر قیام، در بنبست قرار دارد و خودش را به هر طرف میزند بلکه راه فراری پیدا کند. باندهای رقیب اینگونه میپندارند که با حمله به روحانی میتوانند آتش حرکتهای اجتماعی را مهار کنند. یکی از ترفندهایش همین سؤال از روحانی است. یکی دیگر از ترفندها، تعویض مهرههاست و چنان که میدانید یکی از خواستههای باند دلواپسان، تعویض وزیران اقتصادی است که روحانی تا بهحال بهجز تعویض رئیس بانک مرکزی که دورهاش تمام شده بود، در این مورد مقاومت کرده و حاضر نیست کسی را تعویض کند.
چرا ترفندهای قویتری بهکار نمیگیرند؟
چرا روحانی برای ریختن آبی روی آتش باند مقابل و شاید هم آتش مردم به ستوه آمده، ۲تن از وزرای خود در بخشهای اقتصادی را عوض نمیکند؟
روحانی تاکنون نگفته چرا این کار را نمیکند، اما مهرههایش بسیار گفتهاند و نوشتهاند که مگر موضوع این یا آن وزیر است؟ آنها خودشان میگویند که با تعویض دو سه تا یا حتی همه کابینه هیچ چیز تغییر نمیکند، این ساختار نظام است که معیوب است کل نظام فاسد و پوسیده است.
تنوع در ترفندهای حکومتی
درباره بهکار گرفتن ترفندهای سیاسی در شرایط فعلی، کلاً ۲دیدگاه در رژیم وجود دارد:
یک دیدگاه اینکه باید مهرهها را تغییر بدهیم تا از این راه فرجهیی هر چند کوتاه بخریم.
یک دیدگاه دیگر هم این است که این تغییر و تعویضها، نشاندادن علامت ضعف است و در رژیم شکاف باز میکند و مردم و قیامکنندگان را مهاجمتر میکند.
خامنهای در کدام طرف است؟
به نظر میرسد خامنهای هم خودش در همین دستگاه دوم است، چرا که برخلاف دفعات قبل که لحنش نسبت به دولت انتقادی بود و حتی یک بار رو در روی روحانی که میگفت باید فلان کار و بهمان کار را بکنیم، گفت خب چه کسی جز خود شما باید این کارها را بکند؟ خودتان باید بکنید! اما در آخرین سخنرانی خود در دیدار با اعضای دولت روحانی، از این دولت با ذکر نام، حمایت و تعریف و تمجید کرد.
و برخلاف دلواپسان که حتی از برکناری روحانی و به جریان انداختن عدم کفایت او حرف میزنند خامنهای با توجه به تجربه رژیم شاه و عوض کردن نخستوزیرها در سال پایانی حکومتش، میداند که این چه پیامی و چه نتیجهیی دارد و پای آن نمیرود.
علت سکوت روحانی؟
نکته دیگر اینکه چرا روحانی خودش نمیآید حرف بزند؟ و چرا هفته گذشته گفتگوی بهاصطلاح زنده تلویزیونی خودش را لغو کرد؟ سکوتی که خودش این روزها مایه بحث و فحص و کشمکش شده است؟
بعضی از مهرههای باند روحانی به او فشار میآورند و میگویند از این فرصت استفاده کن و حقایق را بگو که مثلاً اختیارات دست تو نیست، دست سپاه است و دست خود خامنهای است و بگو که اکثر بودجه دست یک دولت موازی است که خود روحانی یک بار از آن با عنوان دولت با تفنگ یاد کرد.
اما بهنظر میرسد که روحانی با توجه به وضعیت بسیار شکننده نظام خوب میداند که هر اقدامی در این جهت و مشابه همان حرفها و طعنهها و کنایههایی که مثلاً سال گذشته میزد، میتواند قیمت فوقالعاده سنگینی داشته باشد. کما اینکه مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی از باند اصلاحطلبان، در گفتگو با ایلنا ۱۳مرداد ۹۷ گفت:
«جامعه در حال حاضر به حرف مسئولان اعتماد ندارد و هر چه آنها کمتر صحبت کنند بهتر است. چرا که مسئولان بر حسب وظیفه سعی دارند شرایط را عادی جلوه بدهند اما مردم این موضوع را باور نمیکنند و خشمگینتر میشوند. در واقع عادی جلوه دادن مسائل مردم را قانع نمیکند و بیاعتمادی را تشدید میکند. باید زمانی بخواهیم مسئولان صحبت کنند که حرف جدیدی برای گفتن داشته باشند».
معنی این حرف این است که رژیم مثل کسی است که در باتلاق افتاده و هر حرکتی او را بیشتر فرو میبرد و بهترین کار بیحرکت ماندن است همین کاری که روحانی دارد میکند یا همین کاری که نمیکند!
آیا این سکوت روحانی بهخاطر منافع خودش و باندش است؟
البته منافع روحانی در همین سکوت است، ولی منافع و مصالح تمامیت نظام اینجا مطرح است.
همانطور که اشاره شد وقتی قیام تودهها اوج میگیرد، تضاد باندهای حاکم تشدید میشود. بهخصوص در شرایطی که رژیم برای هیچیک از بحرانهایش راهحلی ندارد. از یک طرف تودههای بهجان آمده در سراسر کشور و در شهرهای بزرگ و کوچک به خیابانها سرازیر شدهاند و روزبهروز رادیکالتر و مهاجمتر به نهادهای رژیم حمله میکنند و از طرف دیگر در صحنه بینالمللی نیز رژیم در نهایت ضعف و انزوای سیاسی قرار دارد و از نیمه مرداد هم دور جدید تحریمها اجرایی میشود، رژیم در واقع بین چکش قیامهای پیدرپی و سندان تحریمها و شرایط بینالمللی گیرافتاده و قادر نیست قدم از قدم بردارد و هر کاری که بکند، تنها وضعیت خودش را بحرانیتر و روند سرنگونی را سریعتر میکند.
در چنین شرایطی، بله سکوت برایش کمضررترین راه است!