728 x 90

راه تازه‌ای پیش پای خلق .....

قیام آبان ۹۸
قیام آبان ۹۸

۲۵ آبان ۹۸

صبح

سرد است...

سوز پاییز با آن برف بدجور هجوم می‌آورد...

کلاه کاپشنم را محکم می‌بندم تا شاید گوشهایم را کمی از دست سرما دور نگه دارم

اول صبحی شهر جور دیگری به‌نظر می‌رسد

انگار همه در یک بهت فرو رفته‌اند

مثل کسی که دزد به او زده

این گوشه و آن گوشه دو سه نفر با هم دارند بحث می‌کنند، حالت چهره‌شان هیجان‌زده و عصبانی است

به دانشگاه می‌رسم. آنجا هم وضع به همین منوال است. جو سنگینی حکمفرماست.

وارد دانشکده که می‌شوم دو نفر از بچه‌ها را می‌بینم

بعد از یک احوالپرسی مختصر از آنها می‌پرسم:

"بچه‌ها به نظر تون چی میشه؟"

یکی از آنها با نیشخندی جواب می‌دهد:

"هیچ! مملکت رو رو سرشون خراب می‌کنن"

دیگری میگه:

"گفتن قراره اعتصاب شه. دیروز چند شهر تظاهرات بوده

انگار آخوندا تنشون می‌خاره‌ها

امروزه که کل مملکت مردم بریزن تو خیابونا"

مثل همیشه یک کلاس خالی پیدا می‌کنم و گوشه‌ای می‌نشینم

لپ‌تاپ را روشن می‌کنم

طبق معمول به سراغ آخرین خبرها می‌رو‌م

سرعت اینترنت کم و زیاد می‌شود، صفحه‌ها را بالاخره باز می‌کنم

دیروز اعتراضاتی در چند شهر بوده. در سیرجان آدم کشته‌اند.

کشور واقعاً آبستن حوادث مهمی است.

شب در جمع دوستان درباره‌ٔ حوادث روز و وضعیت کشور بحث می‌کنیم.

یکی از بچه‌ها تازه به جمع ما وارد می‌شود. از شهر می‌آید. می‌گوید:

"اون بیرون قیامتیه...

انقلاب شده

میاین بریم؟"

من درخواست او را رد می‌کنم

یک ساعت بعد تنها به چند خیابان اطراف سری می‌زنم

بوی دود و اشک‌آور و صدای تیراندازی...

جلوتر انگار حکومت نظامی است...

اینترنت چند ساعتی است که خشکش زده.

انگار توی یک اتاق دربسته گیر افتاده‌ایم.

احساس خفگی می‌کنم

مثل این می‌ماند که بلایی نازل شده و ارتباط ما با دنیای بیرون قطع شده

به دوستان در شهرستانها زنگ می‌زنم

آنها هم سربسته جواب می‌دهند. انگار چیزی همه را ترسانده است.

باید آن جاها هم خبرهایی باشد...

یکشنبه ۲۶

اول صبح با یکی از اساتید رانتی کلاس داریم

پند و اندرز! می‌دهد که

"این اغتشاشات به جایی نمی‌رسه. .

کار یه مشت منافقه!...

دست آمریکا پشتشه...

بیت‌المال رو نباید تخریب کرد... "

و از این خزعبلات

حس دلشوره و دلتنگی غریبی مرا محاصره کرده

برای تسلی خاطر قدم می‌زنم و ناخودآگاه سرودی را زمزمه می‌کنم

راه تازه‌ای پیش پای خلق...

بعدازظهر

دلشوره و تشویش خاطرم به‌مراتب بدتر شده

تاب نمی‌آورم. به شهر می‌رم. شیشه‌های چند مکان خورد شده، بعضی ادارات سوخته، همه جا مأموران رژیم، تا دندان مسلح و با ماشینهای ویژه حضور سنگین دارند، گویی جنگ بوده...

به خانه که برمی‌گردم تصنیف "ناز لیلی" استاد شجریان را گوش می‌دهم.

بنازم به بزم محبت...

به اینجا که می‌رسد اشکم بی‌اختیار سرازیر می‌شه

چه بزمی برپا بوده در این وطن، فقیر و غنی، کوچک و بزرگ، مرد و زن... همه...

چه خبرها در این کشور بوده این دو سه روزه و من بی‌خبر مانده‌ام...

شب

در جمع دوستان نشسته‌ام. انگار برای لحظاتی تلگرام یکی دو نفر به زحمت به کار می‌افتد، خبرها را می‌بینیم، واقعاً جنگ بوده در شهرها

اخبار را می‌بینم، گزارشها حاکی از وسعت و شدت قیام است

شیراز، تهران، اصفهان، مشهد

ماهشهر...

از کشتار وحشیانه‌ای در آنجا سخن می‌گویند

...

اوایل هفته بعد...

اینترنت که وصل شد بی‌هیچ مقدمه‌ای سراغ خبرها می‌روم.

معنی جنایت علیه بشریت را رژیم بازتعریف کرده. چنین رفتار ددمنشانه‌ای علیه مردم غیرمسلح فقط از نیروهای اشغالگر برمی‌آید.

مردم این چند روز گل کاشتن. این خونها بی‌حساب و کتاب نمی‌ماند.

به سراغ گزارشهای تصویری سیمای آزادی می‌روم، اولین ویدیو که پخش میشه آهنگی آشنا را همراه خود دارد...

راه تازه‌ای پیش پای خلق...

س. رشت

مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/82c8a797-81d4-4862-95d7-6fa1e4adaf4a"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات