728 x 90

روانشناسی دیکتاتور(۲)

روانشناسی دیکتاتور(۲)
روانشناسی دیکتاتور(۲)

مانس اشپربر(Manes Sperber) روان‌شناس مبارز ضدفاشیسم در کتاب معروف خود نقد و تحلیل جباریت می‌نویسد: «تمام دیکتاتور‌ها با یک اسطوره می‌آیند اسطوره دشمن. این دشمن خونی یا ملی یکی از همسایگان است و یا یک دشمن بزرگتر. خصم همسایه نزدیک یا دور تجسم تفاله‌های حقارت و دغلکاری‌ها است. جبار و دستگاهش خودشان را نجیب‌زاده مادرزاد و نمونه اخلاق و عدالت تمام خوبی‌های عالم می‌دانند و دشمن را فقط شیطان نابکار و شر مطلق می‌دانند و کیست که از این دشمن نابکار که باعث تمام بدبختی‌ها است ناراحت نباشد. دیکتاتور به‌دقت تمام از این شیوه استفاده می‌کند تا هواداران بیشتری به دور خود فراهم کند و تمام خشم و نفرت عمومی را به دشمن خودساخته (غیر خودی) کانالیزه نماید و همین که به هدف‌های خود رسید از پیروان خود و توده‌ها روی برمی‌گرداند و آدمی می‌شود که هرگز کسی تصورش را هم نمی‌کرده است. رفتن توی پیله همان و دورشدن از واقعیتها همان. طولی نمی‌کشد که تفکرات، احساسات و رفتار دیکتاتور به‌کلی دگرگون می‌شود و از مردم و واقعیت فاصله می‌گیرد و به سوءظن و بدگمانی و دیگرآزاری و توهمات مالیخولیایی دچار می‌شود و آرام‌آرام فساد، تنهایی و ترس او را از پای درمی‌آورد».

آدم وقتی این ویژگیها و عملکرد دیکتاتورها را می‌خواند، بدون این‌که بخواهد ناخودآگاه به‌یاد کاراکتر و عملکرد خمینی در رابطه با جنگ ایران و عراق و تبلیغاتی که می‌کرد و همین‌طور یاد شیطان‌سازی او از سازمان مجاهدین و تراشیدن دشمن موهوم داخلی برای مردم می‌افتد. کسانی که در آن دوران بودند به‌خوبی یادشان هست که چطور خمینی بی‌دنده و ترمز چاک دهنش را باز می‌کرد و هر رطب و یابس و دروغ و دغلی را راجع به سازمان و رهبری آن می‌گفت. دروغهایی از قبیل آتش زدن خرمنهای کشاورزان و همکاری با دشمن و این‌که اینها مسلمان نیستند و... همین‌طور در رابطه با دانشگاهها که می‌خواست آنها را ببندد می‌گفت: «دانشگاهی که در خدمت آمریکا باشد نبودش بهتر است... آن‌که می‌تواند ما را وابسته کند و به دامن آمریکا و شوروی بکشد دانشگاه است... خطر دانشگاه از خطر بمب خوشه‌یی بالاتر است».

حالا همه این مارک زدنهای بی‌پایه برای چه بود؟ برای این بود که می‌خواست دانشگاهها را که پایگاه آزادی و مخالف ارتجاع حاکم بود را ببندد. چون به‌لحاظ منطق ایدئولوژیکی و سیاسی نه خودش و نه حوزه‌اش حریف دانشگاه که عمدتاً طرفدار سازمان مجاهدین بودند نبود.

الآن هم در حال حاضر وضع به همین ترتیب است، مثلاً وقتی خامنه‌ای با توفانی مثل قیام دیماه مواجه می‌شود، تنها راه را دخیل بستن به دروغ و دغل و تراشیدن دشمن خارجی مثل آمریکا و یک کشور عربی و در داخل هم مجاهدین را که قیام را علیه رژیم سمت و سو داده و هدایت کردند با کمال وقاحت عامل داخلی دشمنان مفروض معرفی می‌کند. تا با این محمل قیام و جوانان قیام‌آفرین را سرکوب کند.

بله به‌لحاظ روانشناختی همه دیکتاتور‌ها این مسیر را طی می‌کنند، به این‌صورت که تمام خشم و نفرت عمومی را به دشمن خودساخته (غیر خودی) در داخل و یا خارج کانالیزه کرده و همین که به هدف‌های خود رسید از پیروان خود و توده‌ها روی برمی‌گرداند.

تیم روان‌شناسی دانشگاه کلمبیا در نیویورک، با سرپرستی خانم دانا کارنی (Dana Carney) تحقیقات مفصلی در مورد روان‌شناسی دیکتاتورها و رابطه آن با قدرت انجام داده‌اند که نکات تازه‌‌یی را در تحولات و تغییرات شخصیت دیکتاتور‌ها روشن می‌کند:

«...آنها یک‌شبه دیکتاتور نمی‌شوند بلکه آرام‌آرام از توده مردم جدا می‌شوند. از واقعیتها دور می‌شوند و به قدرت نزدیکتر. قدرت به صاحبش حق ویژه می‌دهد و بر اساس این حق ویژه امکانات ویژه حاصل می‌شود و به منفعت‌طلبی شخصی می‌انجامد. دیکتاتور آرام‌آرام نسبت به رنج و درد دیگران بی‌تفاوت می‌شود و برای خود هنجار ویژه‌یی می‌آفریند».

با مطالعه زندگی هیتلر و کیم ایل سونگ و قذافی و هم‌چنین زندگی خمینی و خامنه‌ای با پروفایل شخصیتی‌یی مواجه می‌شویم که اولاً همگی ویژگیهای مشابهی دارند،. همگی گویی فاقد عاطفه‌اند. چهره‌‌یی عبوس، خشن و بی‌تفاوت دارند. مثل آدم‌های عادی در زمان حال زندگی نمی‌کنند بلکه در آینده سیر می‌کنند. توهمات مالیخولیایی و غیرواقعی از موقعیت خود دارند. به‌دنبال عوض کردن نظم جهانی‌اند. یکی می‌خواهد از آلمان بیرون رفته و روسیه را فتح کند. دیگری به‌دنبال فتح قدس از راه کربلا است و گرفتن خانه کعبه از آل سعود و سپردن آن به شیعیان و آن دیگری در ذهن خود با همه دنیا یکجا می‌جنگد و...

یکی از خصلتهای ضدانسانی دیکتاتورها که خیلی به‌چشم می‌زند همین بی‌عاطفگی و تهی بودن از احساسات انسانی‌ است، برای نمونه برخوردی که خامنه‌ای با تراژدی زلزله استان کرمانشاه کرد، به‌غایت ضدانسانی بود. در حالی‌که مردم از سراسر کشور با اهدای کمکهای مالی و امکاناتی و پزشکی و... با مردم زلزله‌زده همراه شدند و کسانی هم که کاری از دستشان برنمی‌آمد با قطره اشکی و یا دعایی با هموطنان زلزله‌زده همدردی کردند، نه شخص خامنه‌ای و نه دولتش و نه ارگانهای مالی وابسته به خامنه‌ای هیچ‌کدام برای کاهش درد و رنج زلزله‌زدگان اقدامی نکردند. اقدام که هیچ، برای مردم بی‌خانمان قبض پول برق می‌بردند و به این ترتیب بر زخمهای این داغ‌دیدگان نمک می‌پاشیدند. در حالی‌که بیت خامنه‌ای حداقل  ۹۸ملیارد دلار دارایی دارد که از اموال همین مردم چپاول کرده است.

نمونه دیگر کشتار جوانان بی‌گناه در ایران و سوریه و عراق و یمن و... و زجرکش کردن مادران و کودکان در فقر و تبعیض و غارت و چپاول اموال ملی با هدف استمرار دیکتاتوری ولایت فقیه است.

آری «طولی نمی‌کشد که تفکرات، احساسات و رفتار دیکتاتور به‌کلی دگرگون می‌شود و از مردم و واقعیت فاصله می‌گیرد و به سوءظن و بدگمانی و دیگرآزاری و توهمات مالیخولیایی دچار می‌شود و آرام‌آرام فساد، تنهایی و ترس او را از پای درمی‌آورد» و به عبارت درست‌تر به‌وسیله بازوان پرتوان مردم و ارتش قیام سرنگون می‌شود و چنین خواهد شد.

                                                                                                                                                                                                                                    م. ایمان

 

مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمی‌کند

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/788e4712-b535-4cc4-8491-54bc893de94e"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات