اختلال در تفکر، هذیان و توهم
اظهار فضل کردن و بهعبارتی پرت و پلاهای خامنهای در شروع سال جدید خیلیها را به این فکر واداشت که نکند طرف تعادل فکری و روانیاش را از دست داده، این موضوع خیلی از خود رژیمیها را هم به تعجب واداشت. که این پرت و پلاها چیست که جناب رهبر در ابتدای سال -که باید جدیترین و سرفصلیترین موضوعات را مطرح کند- میگوید؟ بهخصوص که طرف حسابهای بینالمللی و وسایل ارتباط جمعی نیز بگوشند که مقام معظم چه موضوعات حیاتی را در نطق شروع سال جدید خواهد داشت.
مسایل ایران چه بلحاظ اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی یا نظامی و... برای هر تحلیلگر و ژورنالیست و دولتی که دستی در این مسایل داشته باشد کاملاً رو و آشکار است. مثلاًً وقتی جناب رهبر میگوید حمایت از تولیدات داخلی یکمرتبه جیغ همه اعم از دوست و دشمن در میاید که کدام تولید؟ کدام صنایع داخلی؟ آخر قضیه تولید و محصولات داخلی برای همه رو است و واقعیت در صحنه خیلی جدیتر از این حرفها و مزخرفات ولیفقیه است. به همین خاطر میبینیم که دستانداختنهای آقا توسط خودیها شروع میشود و بیانات رهبر تبدیل میشود به جوک روز.
علتش هم این است که این افاضات مبین این است که عقل حضرت آقا پاره سنگ برمیدارد. فکر نکنید که این نتیجهگیری بابت مزاح و استهزاء میباشد، خیر حرف خیلی جدی است. آخر فرد باید خیلی ابله و بیشعور باشد که مثلاًً مدعی شود: «…آزادی تأمین شده است در این کشور… بله عدهیی بیانصافی میکنند. از آزادی موجود استفاده میکنند و بهدروغ میگویند آزادی وجود ندارد… امروز در کشور ما آزادی فکر هست، آزادی بیان هست، آزادی انتخاب هست… هیچکس بهخاطر اینکه فکرش و نظرش مخالف نظر حکومت است مورد فشار و تهدید و تعقیب قرار نمیگیره... آزادی بیان هم هست». (صحبتهای نوروزی خامنهای)
از بقیه پریشانگوییهای ایشان که بگذریم همین یک مورد اظهارنظر درباره وجود آزادیها در ایران کافی است که مطمئن شویم که جناب ولیفقیه هم به سرنوشت سایر دیکتاتورها یعنی حماقت و عدم تعادل فکری و روانی ناشی از حفظ قدرت به هر قیمت دچار شده است. نه اینکه خامنهای به فقر و فجایع ناشی از آن در جامعه اشراف ندارد یا نمیفهمد، خیر، میفهمد خوب هم میفهمد، ولی از آنجا که نه میخواهد قیمت تغییر و بهبود شرایط را بدهد، و نه میتواند، (یعنی فاقد سیستمی است که توانمندی و عْرضه این تغییرات را داشته باشد)، بنابراین این کمبود و شکاف را میخواهد با حرف و گفتارهای بیسر و ته جبران کند. یک روز میگوید در زمینه عدالت نسبت به سایر کشورها عقب افتادهایم و بابت نبودن عدالت معذرت میخواهم، یکماه بعد میگوید «در کشور ما آزادی فکر هست، آزادی بیان هست، آزادی انتخاب هست… » یعنی یک اختلال فکری و روانی در منطق گفتار و رفتار به چشم میخورد که ناشی از اصرار در حفظ قدرت به هر قیمت است.
به یک تحقیق پسیکولوژیک گسترده و چند دهه روی شخصیت دیکتاتورها امثال آدولف هیتلر و کیم ایل سونگ و نتیجهگیریهای آماری دو تن از روانشناسان دانشگاه کلرادو دکتر Daniel L. Segal و Fredrick L. Coolidge توجه کنید:
«دیکتاتورها معمولاً دو آدم مجزا هستند یعنی قبل از اینکه به قدرت فردی برسند مثل مردم عادی هستند ولی بعد از اینکه به قدرت میرسند شخصیت دیگری هستند که هیچ شباهتی به شخص اول ندارند. ارتباط دیکتاتورها با واقعیتها گسسته میشود. دچار اختلال در تفکر، هذیان و توهم هستند. دیکتاتورها بیمار اسکیزوفرنیک نیستند ولی نشانههای شخصیت اسکیزویید (1) را از خود نشان میدهند. چون آنها افکار خودشان را واقعیت میپندارند و نسبت به قدرت و توانایی خودشان دچار نوعی توهم هستند. (قذافی تا روزهای آخر، تظاهرات مردم به جان آمده را خارجیهای دشمن، قلمداد میکرد که به کشورش رخنه کردهاند. او فکر میکرد که ۹۰درصد مردم لیبی عاشق او هستند و او را رهبر انقلاب میدانند و حاضرند تا برای او کشته شوند.)»
مطالعات جدید Neuroscience (روان شناسی مغز و اعصاب) نشان میدهند که «قدرت میتواند تفکر، احساسات، عواطف و رفتار انسان را تغییر بدهد».
مثلاًً اگر شما این عبارت خامنهای را جلوی یک کودک دبستانی یا دبیرستانی بگذارید، فکر میکنید چه واکنشی خواهد داشت؟ خامنهای با کمال وقاحت مشکل مردم را نه فقر و بیکاری، بلکه مصرفگرایی، اصراف و زیاده روی و زیاد خرج کردن، رفاه طلبی افراطی، اشرافیگری دانست که «متأسفانه از طبقات بالا سر ریز میشود به طبقات پایین». درست است که بقول گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر «دروغ هر چه بزرگتر باشد، باور کردن آن برای مردم سادهتر است» ولی واقعیتهای روی زمین در ایران آخوندزده هم خیلی سرسخت است. در مملکتی که کلیه فروشی و مغز استخوان فروشی و کبد فروشی برای قوت لایموت صورت میگیرد، در مملکتی که روزانه چندین خودکشی بهخاطر فشار فقر و بیکاری وجود دارد، در مملکتی که مادر طفل جگرگوشه خودش را بهخاطر امرار معاش به صد هزار تومان (2) میفروشد، بعد این ولیفقیه دلقک مدعی میشود که مشکل مردم در مصرف گرایی، اصراف و رفاه طلبی افراطی و اشرافی گری است. به این میگویند اختلال در تفکر، هذیان و توهم توأم با وقاحت آخوندی.
پانویس:
1-افراد مبتلا به اسکیزویید یا اختلال شخصیت، حالت عاطفیشان کند و محدود است، خشک و بیاحساسند، فرد اسکیزویید هرگز نیازی به داشتن رابطه صمیمانه در خود احساس نمیکند، از تعاملهای انسانی ناراحت میشود.
2- فاطمه دانشور رئیس کمیته اجتماعی شورای شهر در یک برنامه زنده تلویزیونی گفته بود: «متأسفانه گزارشهایی نشان میدهد خانمهای کارتن خواب و زنان خیابانی به هنگام زایمان در برخی از بیمارستانهای جنوب و مرکز شهر پس از به دنیا آمدن نوزاد با دریافت 100تا 200هزار تومان بچه خود را میفروشند».
م.ایمان
مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمیکند