728 x 90

رونمایی از «کارخانه کشتار» مجاهدین سر موضع ـ مجید صاحب‌جمع

حضور هواداران مجاهدین در برابر دادگاه دژخیم حمید نوری
حضور هواداران مجاهدین در برابر دادگاه دژخیم حمید نوری

خانم لیندا کارلسون دادستان کارآزموده سوئدی است که به‌دلیل سوابق کاری خود لابد پرونده دهها جنایتکار را بررسی کرده است. اما رسیدگی به یکی از نازل‌ترین دژخیمان فاشیزم مذهبی حاکم بر ایران، قطعاً تجربه منحصر به‌فردی برایش بوده است.

او با تعبیر «کارخانه کشتار»، بهت و حیرت خود را از جنایتکارانی که با فتوای خمینی زندانیان سیاسی سرموضع را اعدام کردند نشان داد.

 

متهمی که هم‌چنان فکر می‌کند بازجوست!

خانم کارلسون از همان ابتدای کار با فردی مواجه شد که با سخیف‌ترین برخوردها و دروغ‌ها به انکار بدیهیات برخاست و توهین به شاهدان و قربانیان این جنایت را در پیش گرفت و تا روز آخر هم دست از آن برنداشت.

در برابر تمامی اسناد و شهادت‌های مستقیم شاهدان جنایت قتل‌عام ۶۷ که یکی از یکی مستدل‌تر و روشن‌تر بود، تا آخرین روزهای تشکیل دادگاه، پاسخ حمید نوری فقط یاوه‌گویی و هرزه‌درایی بود که با مجیزگویی مهوع از قاضی دادگاه آمیخته شده بود؛ گویا چنین فکر می‌کرد که در چنین دادگاهی هم با پاچه‌خواری به سبک ولایت می‌توان کار پیش برد!

البته برخوردهای دژخیم حمید نوری در دادگاه نیاز به مجالی دیگر برای مطالعه دارد، اما سخافت و رذالت وی چنان در محاورات دادگاه عیان بود که نشان می‌داد خوی ددمنش پاسدارگونه‌ٔ ضدبشری زمان «خدمت» در زندان را هم‌چنان به تمام و کمال حفظ کرده و چه بسا که هنوز خود را در همان موضع می‌پندارد!

 

باورش هم‌چنان سخت است!

آیا تا به‌حال هیچ دادستان و قاضی و وکیلی، گذارش به چنین پرونده‌ٔ مشحون از جنایتی افتاده است؟ آن هم نه در زمان برده‌داری و قرون وسطی، بلکه در همین دوران معاصر!

آخر چطور باورپذیر است که پیرمردی ۸۵ساله که عنوان رهبری یک کشور با سابقه تمدن چند هزار ساله را یدک می‌کشید، به چنان درجه‌ای از سبعیت رسیده باشد که چنین فتوایی برای قتل‌عام هزاران زندانی دست بسته بدهد؟

کشتار جوانانی که یا از مبارزان فداکار و زندانی و شکنجه شده‌ٔ نظام دیکتاتوری شاه بودند، یا نوباوگان و نوجوانانی که در زمان دستگیری حتی به سن قانونی هم نرسیده و ماکزیمم جرم‌شان شرکت در تظاهرات یا فروش نشریهٔ مجاهد بوده است.

هضم این فتوای قتل‌عام و فرمان قاطع کشتار به ابراهیم رئیسی و حسین‌علی نیری و اشراقی که با همکاری امثال دژخیم حمید نوری و ناصریان انجام شد، بسا سنگین و ناشدنی می‌نماید. خمینی ملعون به تمامی جلادان حکومتی تا قضات شرع خودش فرمان داده بود که بدون کوچکترین رحم و مراعات قانونی و حتی شرعی، یک به یک زندانیان را حلق‌آویز کنند.

 

جنایتی که هنوز ادامه دارد...

این جنایت هم‌چنان «ادامه دار» محسوب می‌شود، زیرا که پیکر آن مظلوم‌ترین و بی‌پناه‌ترین دختران و پسران این میهن را در خاموشی شب در گورهای جمعی پنهان کردند و حتی نام و نشانی از مزار آنها به خانواده‌های داغدارشان ندادند. چنین است که پس از گذشت بیش از سی و چهار سال از آن جنایت، هنوز بستگان قربانیان در پی گور عزیزانشان برای سوگواری هستند.

اما کشتار جوانان دلیر ایران از غروب غمبار ۳۰ خردادسال۱۳۶۰ آغاز شد. موج‌های پی‌درپی تیرباران و اعدام و حلق‌آویز و تیر خلاص‌های شبانه تمامی نداشت.

زندانهای ایران مملو از جوانان مجاهد و مبارز و ترقی خواه بود. سلول‌هایی که در اثر دستگیری گسترده و شکنجه‌ٔ وحشیانه و سرکوب خونین پاسداران ارتجاع، بی‌وقفه پر و خالی می‌شد.

 

وظیفه‌ای سنگین بر دوش زندانیان زیر شکنجه

ناگفته روشن است که در چنان جنون ضدانسانی برای کشتار و خون‌ریزی و اعدام، دیگر سخن گفتن از موضوعات صنفی و یا حقوق زندانی نظیر محل مناسب برای تحمل کیفر، دادرسی عادلانه و داشتن وکیل و حق دفاع از خود، چیزی جز طنزی تلخ نبود!

اما ثبت و به‌خاطر سپردن جنایات صورت گرفته همیشه و در همه حال از وظایف اولیه و فراموشی ناپذیر زندانیان بود. رنج دیدگانی که حتی اگر گمان نمی‌بردند که بتوانند از این کویر وحشت عبور کنند، اما وظیفه خود می‌دانستد که مردم ایران و نهادهای بین‌المللی مدافع حقوق‌بشر و دست آخر دولتهای مدعی رعایت حقوق‌بشر را از آنچه در سیاهچاله‌های خمینی گذشته و می‌گذرد، آگاه کنند.

این زندانیان در عین تحمل شکنجه و رنج اسارت، وظیفه داشتند صدای شهدایی باشند که به قیمت شهادت، دست از آرمان آزادی برندارند؛ پس باید فریاد می‌کردند که جهان بداند و آگاه شود که چه بر سر رشیدترین فرزندان ایران آمده است. اگر چه که ابعاد بیدادگریها و بی‌مروتی‌ها و عمق رذالت پاسداران خمینی هرگز به تمامی منتشر نگردید.

 

... و اکنون دادخواهی

حالا پس از دستگیری حمید عباسی-نوری در سوئد، یکی از دژخیمان این جنایت مورد حسابرسی قرار گرفته است. از یادها، اما نرفته است که اولین خبررسانی‌ها به جامعه جهانی از قتل‌عام زندانیان به فرمان خمینی، توسط رهبر مقاومت، آقای مسعود رجوی انجام شد.

اکنون با شتاب دادن به جنبش دادخواهی توسط خانم مریم رجوی سرانجام یکی از دژخیمان مجری این جنایت که سرسپردگی خود را به نظام جهل و جور خمینی- خامنه‌ای به اثبات رسانده بود، پای میز محاکمه است.

چه بسا که این دژخیم در ابتدا تصور می‌کرد که در یک سناریوی بزرگ توسط عوامل پشت پرده، نقش کوچکی به وی سپرده شده و پس از پایان بازی مورد تفقد ملوکانه قرار می‌گیرد. اما با پشتکار و تلاش‌های شبانه‌روزی اعضا و هواداران مقاومت که اسناد و مدارک محرز و شهادت‌های خلل‌ناپذیری برای دادگاه ارائه کرده‌اند و نیز به‌خصوص با پایداری اشرف‌نشانان و خانواده‌های سربداران که نزدیک به ده ماه از روبه‌روی پنجره‌های دادگاه سوئد دور نگردیده‌اند، بازی از دست شاه و وزیر فاشیزم مذهبی‌خارج گردید.

اکنون دژخیم-پاسدار ولایت‌معاش که مشغول به لفت و لیس در سفره‌ٔ پهن شده از غارت اموال مردم ایران بود، در آستانه رفتن به زندان حبس ابد است.

 

اندک زمانی برای تسلی، امیدی برای تداوم

آنان که در راهروی مرگ زندان گوهردشت بوده‌اند هنوز هم به‌خوبی بیاد دارند که چه بر سر دوستان و همرزمان و رفقای پرشور و آرمان‌گرایی آمد که حسرت یک آخ را هم بر دل جنایتکاران گذاشتند.

آنان که حلاج و بابک خرمدین و میرزا رضا کرمانی و میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و ملک‌المتکلمین و میرزا آقاخان کرمانی و آخوندزاده و احمد روحی و جردانو برنو و ژاندارک و یان هوس و هزاران جان شیفته را نمایندگی می‌کردند، بر سر عهد و پیمان خود با مردم و خلق قهرمان ایران تا به آخر ایستادند.

شاهدان قتل‌عام زندانیان سیاسی در گوهردشت بیاد دارند که حمید نوری تک به تک یارانشان را صدا می‌زد، آنان را فاتحانه در یک صف به سمت سالن مرگ قرار می‌داد و با صدای نحس مرگ‌آلودش می‌گفت: «حرکت... !»

شک ندارم همه دوستان و برادران و خواهران و رفقایمان در آخرین لحظات حیات و مبارزه خود در برابر فاشیزم مذهبی و مهره‌های بی‌مقدارش، آخرین لحظه‌های دلاوران و شیفتگان آزادی در انقلاب مشروطه ایران را به‌یاد می‌آوردند. آنجا که میرزا آقاخان کرمانی و آخوندزاده و احمد روحی را سر بریدند و میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و ملک‌المتکلمین، دو تن از بیدار دلان و روشنفکران آن زمان به دستور محمدعلی شاه در باغ‌شاه خفه شدند. در این صحنه‌ٔ شور انگیز، به مبارزان راه آزادی نیز گفته شد: «برخیزید بیایید!» و ملک‌المتکلمین با آواز دلکش و بلند چنین خواند:

«ما بارگه دادیم این رفت ستم بر ما بر بارگه عدوان آیا چه رسد خذلان»

اکنون اما زمان اندکی برای تسلی و شادکامی است. دژخیم حمید نوری با تقاضای دادستان سوئدی، با انبوهی سند و مدرک قوی و محکم به اشد مجازات نزدیک و نزدیک‌تر گردیده است تا آغازی باشد برای دادرسی‌های بزرگتری درباره‌ٔ علی خامنه‌ای و ابراهیم رئیسی و دیگر سردمداران سلطنت ولایت مطلقه فقیه.

از خانواده بزرگ مقاومت و به‌ویژه خانواده قهرمان سربداران و اشرف‌نشانان، بسیار سپاسگزاریم که در این کارزار سنگ‌تمام گذاشتند. به امید پیروزیهای درخشان آینده.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/a4296563-ebad-4111-8745-599b0c106a08"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات