روز معلم هم آمد و رفت. با حرفدرمانیهای ملالآور همیشگی برای معلمان و بهاصطلاح دلسوزاندنها برای آموزش و پروش، توسط مقامات رژیمی که اصلیترین عامل مشکلات آموزش و پروش و بزرگترین دشمن معلمان است، مصداق واقعی اشک تمساح.
در ایران آخوندزده، کمبود دردناک معلم به حدی است که مهرههای رژیم با عنوان «سونامی کمبود معلم» از آن نام میبرند. قائممقام وزارت آموزش و پرورش از کمبود 300هزار معلم در مهر ماه سال 97 خبر میدهد و پیشبینی یک چشمانداز فاجعهبار را به آن میافزاید: «اگر این روند ادامه یابد، باید 2سال دیگر بهخصوص در حوزه آموزش ابتدایی و پرورشی بنای یادبود برای آموزش و پرورش بسازیم.»
و تازهيین اعتراف در شرایط سانسور است. همین قائممقام وزارت آموزش و پرورش میگوید: «برخی سفارش میکنند آمارها را اعلام نکنیم.» این یکی هم که برخلاف سفارش «برخی»، آمارها را اعلام کرده آب پاکی هم روی دست ریخته و با منتفی کردن احتمال هر گشایشی میگوید: «ما بررسی و اعلام میکنیم اما اقتضائات تأمین آن دست ما نیست.»
آیا تردیدی هست که خبری از آمار دقیق، ریشه یابیمنطقی و اقدام و درمان در کار نخواهد بود؟
مشکلات فرهنگیان در ایران
کمتر کسی است که فهرست طولانی مشکلات معلمان ایران را از جمله دستمزد کم آنها حتی در مقایسه با بسیاری از سایر شغلهای دولتی، چه رسد به مقایسه با سایر کشورها، ندیده باشد. (سالیانه 4هزار دلار حقوق متوسط معلم ایرانی را، با 99 هزار دلار در لوگزامبورگ و 65هزار دلار در آلمان مقایسه کنید)
تبعیض، نداشتن مزایایی برابر با سایر شغلهای دولتی، مشکلات بیمه و... نیز وجوه دیگری از مشکلات معلمان هستند.
به اعتراف یکی از سایتهای حکومتی «از معلمی تنها فرسودگی برای معلمان باقی میماند». در چنین شرایطی نظام آموزش و پرورش دچار آسیبهای زیادی میشود.
راهحل رژیم برای مشکلات فرهنگیان
در هر نظام مردمی، طبیعی است که برای حل و فصل مشکلات قشر شریفی که بهطور مستقیم در شکل دادن آینده مملکت شرکت دارد، تلاش جدی صورت بگیرد. رژیم آخوندی اما، در این زمینه هم با جهان متمدن، مرز مشخصی دارد.
یکی از راه کارهای رژیم که البته به مشکلی در عداد سایر مشکلات فرهنگیان تبدیل شده، بازنشسته کردن پیش از موعد آنها است. قائممقام وزارت آموزش و پرورش میگیود
«امسال حدود 800هزار بازنشسته فرهنگی داریم، سال 98 تعداد شاغلان و بازنشستهها برابر خواهد شد و در سال 1401، یکمیلیون و 150هزار بازنشسته و 830هزار شاغل خواهیم داشت و تعداد بازنشستهها از شاغلان پیشی میگیرد.» (روزنامهایران 8 اردیبهشت 97)
این در شرایطی است که کمبود معلم بیداد میکند. خبرگزاری حکومتی ایسنا 2اسفند96 از «کاهش شدید نیروی انسانی در آموزش و پرورش در اثر بازنشستگی نیروها» با عنوان «سونامی» یاد میکند و ضرورت تربیت سالانه 30هزار نیروی جدید را مطرح مینماید.
روزنامه جوان نیز مینویسد: «سونامی کمبود معلم در آموزش و پرورش به حدی است که اگر راهکاری برای آن پیدا نشود، کل سیستم آموزش و تربیت جمهوری اسلامی را تحتالشعاع قرار خواهد داد.» (جوان 9اردیبهشت 97)
پس چرا بهدنبال بازنشسته کردن پیش از موعد معلمان میروند؟ به دلایل مختلف از جمله اینکه بسیاری از معلمان آگاه و شریف مخالف حاکمیت ولایت فقیه و سیاستهای آموزشی رژیم هستند. لذا برای جلوگیری از تاثیرات این مخالفتها روی سایر معلمان و دانشآموزان سادهترین راه این است که آنها را بازنشسته کنند و عملاً به آنها بگویند مشکلاتتان بهخاطر این است که تعدادتان زیاد است. پس کم شوید.
استخدام ایادی رژیم
از آنجا که کمبود معلم یک بحران واقعی است که با بازنشسته کردن پیش از موعد معلمان به ابعاد آن افزوده شده، باید به شکلی جایگزین شوند. حکومت ایادی خودش، از جمله بسیجیها را وارد میکند. به این ترتیب هم با سادهترین و دم دستترین روش بهاصطلاح جای معلمان را پر میکند و هم زمینه جاسوسی علیه معلمان آگاه را فراهم مینماید.
استخدام اینگونه «معلمان» که به اعتراف معاون شورایعالی آموزش و پرورش، آموزش آموزگاری ندیده و بدون داشتن «حتی یک روزآموزش» جذب شدهاند. (خبرگزاری مهر11شهریور96) تاثیر بسیار مخربی بر نظام آموزشی و همچنین بر آموزش کودکان و نوجوانان دارد.
اعتراضات معلمان
در برابر ستمی که بر فرهنگیان کشور وارد میشود، این قشر شریف و زحمتکش به مناسبتهای مختلف صدای اعتراض خود را بلند میکند. سیاست ضدمعلمی و ضدفرهنگی رژیم نه تنها نتوانسته معلمان را از پیگیری مطالباتشان باز دارد، بلکه باعث تشدید تلاشهای آنها شده.
بیدلیل نیست که نمایندگان معلمان ایران نیز در سالهای اخیر همواره در بند و زندان بودهاند. جامعه فرهنگیان شریف و آگاه ایران بهشدت با نظام حاکم مخالف است و صدای اعتراضش همگام و همراه با سایر اقشار آگاه و مبارز، از جای جای میهن به گوش میرسد.