در فارسی ضربالمثل معروفی است، از بیخردی و رفتار سبکسرانهای که به موجب شکایت آسیب دیده از بیعقلی فاعل ماجرا، مجازاتی سهگانه نصیبش میشود. داستان خوردن چوب و پیاز و پرداخت پول، حکایت مردم آزاری است که به کشاورز زحمتکش خرده گرفته بود که پیاز نکارد و محصولش را نیز ضایع کرده بود. قاضی حکم به خوردن مقداری پیاز میدهد، متهم پس از خوردن مقدار کمی از آن میگوید نمیتوانم، پس به جایش فلک میشود، طاقت آن را هم ندارد و دست آخر جریمه خسارت را میپردازد!
***
بسیاری از کشورها برای حل مشکلات اقتصادی خود، رکود و کاهش فعالیتهای اقتصادی را برای دورهای کوتاه میپذیرند تا مانع افزایش تورم و بالا رفتن قیمتها شوند و یا برعکس ترجیح میدهند تورم داشته باشند اما شاهد فعالیتهای اقتصادی و رشد تولیدات باشند؛ اما بیچاره کشوری که در اثر ماهیت ضدمردمی و ارتجاعی حاکمانش، طعم تلخ تورم و رکود را همزمان میچشد.
در زمان اشغال ایران به دست فاشیسم دینی، رکود تورمی همواره دامن اقتصاد ایران را گرفته است و رهایی از آن با وجود این نظام امکانپذیر نیست.
اقتصاد ایران سالها درگیر رکود تورمی
«اقتصاد ایران در بیشتر سالهای شش دهه گذشته هم با تورم بالا دست و پنجه نرم میکرده و هم با رشدهای اقتصادی پایین و ناپایدار. در ۱۸ سال رشد اقتصادی حتی منفی بوده است. بهطور میانگین هم رشد سالانه برابر با ۱.۶ درصد بوده است که رشد بسیار پایینی است. همزمانی رکود و تورم به این معنی است که هم رشد اقتصادی از حرکت بازایستاده و هم قیمتها با سرعت بالایی افزایش مییابند» (فردای اقتصاد۱۱تیر۱۴۰۲).
با یک تعریف خیلی ساده از رکود تورمی، فرض کنیم هر سالی که رشد اقتصادی ایران دو یا کمتر از دو درصد و تورم دو رقمی بوده است، اقتصاد درگیر رکود تورمی بوده است. با این تعریف، حدود ۲۲ سال از ۶۱ سال گذشته رکود تورمی داشتهایم. با تعریف رکود با رشد اقتصادی منفی هم اقتصاد در ۱۶ سال دچار رکود تورمی بوده است.
در سال ۱۴۰۲ آخوند رئیسی تلاش کرد با کاهش رشد نقدینگی، جلوی افزایش تورم را بگیرد و مانع پرداخت وام به غیرخودیها شد، اما رکود اقتصادی افزایش یافت و همزمانی هر دو، باعث آزار و رنج بیشتر مردم شد. با اینکه با مماشات استکبار جهانی توانسته بود نفت بیشتر بفروشد ولی باز هم بودجه با کسریهای وحشتناک مواجه شد و دلار تا ۶۰ هزار تومان هم بالا رفت. پیآمد آن هم تورم رسمی بالای ۴۲ درصدی و تورم واقعی بالای ۶۰ درصدی بهخصوص در مورد مواد غذایی و مسکن بود که فقر و فلاکت کمرشکنی نصیب مردم مصیبتزده ایران کرد. شاخص رکود آن دوره هم بیکاری میلیونها تن از هموطنانمان بود که بخش قابل توجهی را فارغالتحصیلان تشکیل میدادند. اگر چه همواره دیوار حاشا بلند بود و با آمارسازی واقعیتها را به خیالشان میپوشاندند ولی شاخص فلاکت (فقر و بیکاری) بهطور رسمی به ۵۲ واحد رسید و در شش استان به بالای ۶۰ واحد رفت.
باز هم افعی رکود تورمی نیش میزند
مدتی است که سایه شوم دولت گماشته رئیسی از سر ملت کم شده است حالا نوبت دولت جدید خامنهای به ریاست پزشکیان است که در علن میگوید اعضای دولت را خامنهای مشخص کرده است! اما فرقی نمیکند نام تدارکاتچی چه باشد، اقتصاد ایران همچنان درگیر افعی سیاهی است که نیش رکود و تورم را به جان مردمان میزند. یکی از شاخصهای این امر در دوره جدید میزان چکهای برگشتی با ارقام درشت است. جدیدترین آمارهای بانک مرکزی حاکی از رشد بیسابقه سهم چکهای برگشتی از کل چکهای مبادله شده طی چهار ماه نخست سال جاری است.
«از مجموع هشت میلیون و ۶۱۳ هزار فقره چک مبادله شده در تیرماه امسال، تعداد ۹۱۲هزارفقره چک، برگشت خورده است که سهم ۱۰.۶درصدی از کل تعداد چکها را دارد. همچنین از مجموع ۶۴۵ همت (هزار میلیارد تومان) چک مبادله شده در تیرماه امسال، مبلغ ۱۰۱همت برگشت خورده است که سهم ۱۵.۷درصدی از کل را دارد» (مشرق۱شهریور۱۴۰۳). علاوه بر آن، اتاق بازرگانی با انتشار شاخص مدیران خرید (شامخ) در تیرماه از تداوم وضعیت رکودی خبر داده بود. همچنین به گزارش دیوان محاسبات کشور، کسری منابع بودجه عمومی کشور در۴ماهه سال۱۴۰۳، معادل۴.۵ همت شده است (تجارت۳۱مرداد۱۴۰۳)
در این شرایط اولویت قرار گرفتن رشد اقتصادی بهمعنای تشدید تورم و نیز اولویت قرار گرفتن کنترل تورم بهمعنای پذیرفتن دورهای از رکود اقتصادی خواهد بود.
فردایی سیاهتر از امروز
به گفته کارشناسان اقتصادی «اقتصاد کلان ایران دستکم از ۱۳۳۲ تا امروز سیاستگذاری کارآمد در مقولههای پول و ارز، مالیات، سرمایهگذاری و بهویژه بودجهریزی را تجربه نکرده است امروز نیز سیاستگذاری در متغیرهای یاد شده فاقد کارآمدی است و قصه اندوهبار ادامه دارد» (دارایان۱شهریور۱۴۰۳).
درآمد باد آورده صادرات نفت خام دست فاشیسم دینی را برای صدور بنیادگرایی، بمب و موشک باز کرده و مافیای حامی آن نیز لحظهای از چپاول آخرین قطره داراییهای مردم غافل نیست، اما ناترازیهای همهجانبه، کسریهای بودجه، ورشکستگی بانکها، فرار سرمایه و نخبهها از یکسو و به خیابان آمدن اقشار تهیدست و فقیر و بیکار و حتی بازنشستگان و پرستاران و کارگران و معلمان از سوی دیگر نشان میدهد رکود تورمی و هزار بلا و درد لاعلاج دیگر، رژیم آخوندی را آماده سقوط به چاه نیستی کرده است. بیتردید پتک آخر بر مجسمه دیکتاتور به دست جوانان آگاه و دلیر میهن نواخته خواهد شد.