«ما در جمهوری اسلامی زندانی سیاسی نداریم!»
این فرمایش «رئیس قوه قضاییه» یا به عبارت گویاتر «قاضیالقضات» نظام است. این آخوند خمینیصفت آنچنان با طیکردن پلههای جنایت و آستانبوسی، نظر ولیفقیه را به خود جلب کرده که علاوه بر داشتن سمت میرغضب اعظم! کرسی ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را هم یدک میکشد. او کسی است که اعدام و شکنجه را در «نظام الهی!» مدیریت و مهندسی میکند. اگر صنعت فتوشاپ آنقدر پیشرفت میکرد که میشد با نگاه به هر کس، هویت واقعی او را از پس پیکسلهای چهرهاش دید، بیتردید کریهترین منظر بعد از علی خامنهای این آیتالشیطان بود.
این جناب بهتازگی فرمایش فرمودهاند که «ما در جمهوری اسلامی زندانی سیاسی نداریم»!
البته این حرف از شیخ جدید نیست. چند سال قبل هم وقتی دبیرکل ملل متحد طی گزارشی به شورای حقوقبشر سازمان ملل متحد از افزایش تعداد اعدام زندانیان سیاسی و اقلیتهای قومی در ایران ابراز نگرانی کرد، وی با کمال وقاحت به صحنه آمد و گفت هیچ زندانی سیاسی در ایران اعدام نشده است.
پانهادن شیخ در جای پای شاه
این اظهارات جدید نیست. خمینی نیز در دهه پرخون و جنون ۶۰ وقتی تنورهکشان و لهلهزنان، نابترین جوانان ایرانزمین را به صلابه میکشید، میگفت اینها زندانی سیاسی نیستند. کسانی امثال آملی لاریجانی انگشت کوچک خمینی هم محسوب نمیشوند و بین دیگر شاگردجلادان به درک واصلشده، عددی به حساب نمیآیند.
از اینکه بگذریم خمینی البته در مداری صدبار جنایتکارانهتر این جمله را که قبل از او محمدرضا شاه گفته بود، بازنشخوار کرده است.
اوریانا فالاچی، در پاییز ۱۳۵۲ به ایران آمد و طی یک مصاحبهٔ اختصاصی با شاه از اختناق حاکم بر جامعه ایران و پرشدن زندانها از زندانیان انتقاد کرد؛ آنگاه از شاه پرسید:
«در ایران چقدر زندانی سیاسی وجود دارد»؟
شاه جواب داد: «بهطور دقیق نمیدانم. باید دید منظور شما از زندانی سیاسی چیست؟ اگر مقصودتان کمونیستها باشد آنها را زندانی سیاسی نمیشناسیم...».
خمینی طابقالنعل بالنعل این حرف محمدرضا پهلوی را گرفت و وقتی شخصیتهای حقوقبشری و مقامات کشورهای دیگر در مورد تعدد اعدام زندانیان سیاسی در ایران انتقاد میکردند، در پاسخ میگفت به آنها بگویید «ما در ایران زندانی سیاسی نداریم».
از همین یک نمونه میتوان به قانونمند بودن تاریخ پی برد. اینگونه است که شیخ پا در جای پای شاه میگذارد و البته قدمهای صدبار جنایتبارتر بعدی را هم برمیدارد. حال جناب قاضیالقضات آمده و این حرف نخنما شده و جنایتکارانه را تکرار میکند اما دیگر هیچ گوشی برای پژواک این عوامفریبی وجود ندارد. زیرا نفس نفسکشیدن در این رژیم بدون اجازهٔ و قیمومت ولیفقیه، مساوی است با ارتکاب یک جرم. در عمل هر کسی با این نظام نباشد از دید سرانش، بر این نظام و مخالف آن است. تمام ایران اکنون یک زندان است؛ یک زندان بزرگ و کسی را در ایران نمیتوان یافت که این نکبت و جنایت ۴۰ساله را قبول داشته باشد؛ مگر اینکه خود از عوامل و مهرههای آن و از مجریان شکنجه و اعدام باشد.
فرجام دیکتاتورها
قاضی شارع نظام در حالی مدعی میشود که ما در ایران زندانی سیاسی نداریم که سازمان عفو بینالملل طی گزارشی مفصل در دیماه، سال ۲۰۱۸ را سال شرم نظام آخوندی نامید. بر اساس این گزارش در سال ۲۰۱۸، ۱۱وکیل، ۵۰روزنامهنگار، ۹۱دانشجو، ۱۱۲فعال حقوق زنان، ۶۳فعال محیطزیست، ۴۶۷کارگر، ۱۷۱مسیحی، ۹۵بهایی و بیش از ۲۰۰تن از دراویش گنابادی بازداشت شدهاند.
بگذار شیخ در روزهای بازپسین، مانند شاه سفسطه کند. فرجام دیکتاتورها لاجرم سرنگونی، سرنگونی و باز هم سرنگونی است.
این شعر پابلو نرودا به نام «هیتلر در جهنم» گویای سرنوشت مشترک دیکتاتورهاست و از آن گریزی ندارند. به جای «هیتلر» میتوانید کلمهٔ «خمینی» را بگذارید.
هیتلر در جهنم
راستی الآن هیتلر توی جهنم با کدام کار اجباری
خونابه عرق میکند؟
آیا دیوارها را لمس میکند یا لاشهها را؟
آیا او کشتههایش را از بوی گاز باز میشناسد؟
آیا او برای صرف غذا، خاکستر دریافت میکند،
خاکستر آن همه کودک سوخته؟
یا اینکه دندانهای طلا در دهان او میکوبند،
دندانهای طلای شکستهٔ دیگران را؟
یا که برای خواب
او را روی سیم خاردار دراز میکنند؟
یا اینکه پوست او را خال میکوبند
برای روکش فانوسهای جهنم؟
یا اینکه سگهای سیاه آتشین
مدام او را گاز میگیرند؟
یا او میبایست بدون وقفه ـ شب و روز ـ
سفر کند با اسیرانش؟
یا اینکه مدام بمیرد
ـ بیآن که اجازه داشته باشد، تا بمیرد ـ
برای همیشه زیر دوش گاز؟