در جریان نمایش حکومتی ۲۲بهمن، رژیم به هر ترفندی برای بزرگنمایی زد به ضد خودش تبدیل شد یا اینکه مردم ایران و جوانان قیام آفرین آن را سوزاندند. یکی از این ترفندها اقتدار نمایی نظام بود که لابد به اندازه کافی از بوقهای تبلیغاتی رژیم شنیدهاید. اما این یکی را از قضا مقامات و مهرههای دانه درشت خود نظام سوزاندند آنهم با زوزههای پر فغان و جیغ های بنفش از دست مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران.
ارگان باند موتلفه(رسالت) در روز 24بهمن تلویحا به سوختن برگهای اپوزیسیون نمایی در درون رژیم اذعان کرد و نوشت: «کسانی که اصلاحات را نه برای اصلاح امور مردم بلکه بهانهیی در برابر انقلاب و نظام قرار میدهند، در حقیقت به نوعی بازتولید نفاق روی آورده و در مبارزات اجتماعی پشت سر (مجاهدین) و ضد انقلاب حرکت خواهند کرد».
روزنامه حکومتی اعتماد هم فراموش کرده بود که قرار است مجاهدین در تبلیغات حکومتی همچنان «گروهک» معرفی شوند و وابسته به سیاست خارجی. برداشت بهنقل از یک «تحلیل گر مسائل آمریکا» در رژیم، مجاهدین را ازجمله سمت دهندگان سیاست در آمریکا معرفی کرد و نوشت: «سیاست دونالد ترامپ تغییر رژیم در ایران است. شش گروه برای تبدیل کردن این موضوع به سیاست آمریکا همواره تلاش کردهاند که عبارتند از: «اسراییل، لابیهای اسراییل، عربستان، لابیهای عربستان، مجاهدین خلق و محافظهکاران جدید. این گروهها در دورههای روسای جمهور متفاوت آمریکا فعال بودند و تلاش میکردند ایران را بهعنوان تهدید اصلی به جامعه جهانی معرفی کنند و در سایه این تهدیدسازی، ایده تغییر رژیم را دنبال میکردند». (اعتماد-24بهمن).
کیهان خامنهای در روز ۲۳بهمن در یادداشت روز خود ضمن حمله حسن روحانی که گفته بود کسانی که را که از قطار نظام پیاده شدهاند باید دوباره سوار کنیم نوشت: «خب در این جا میتوان فهرست بسیار طولانی از گروههای کمشمار و مخالف شعارهای اصلی انقلاب نشان داد که بعد از یکی- دو سال در هیچ مراسمی از انقلاب و نظام حضور نیافتند». سپس با اسم بردن از مجاهدین اذعان کرد که «طبعاً اینها را نمیتوان به قطار انقلاب سوار کرد و هر تلاشی برای سوار کردن آنان به قطار انقلاب راه به جایی نمیبرد چون خود آنان اساساً انقلاب اسلامی و نظامی دینی را برنمیتابند». کیهان خامنهای سپس آخوند روحانی را زیر سؤال برد که: «عدهیی از کسانی که با ظاهری دلسوزانه از لزوم سوار کردن دوباره پیاده شدگان به قطار انقلاب سخن میگویند دقیقاً منظورشان همین گروهها و افراد است و شاید در توهم استفاده از ظرفیت آنان برای جلب رضایت دشمنان بیرونی را دارند!» و سپس افزود: «... اتفاقی نبود که (مجاهدین) بعد از قضایای 30خرداد 60از سوی مهندس بازرگان، «فرزندان عزیز» و بعد از اتفاقات عاشورای 88از سوی یکی از سران فتنه، «مردم خداجو» خوانده شدند».(یادداشت روزکیهان-23بهمن).
باهنر سرکرده باند ارتجاعی موسوم به «خط امام و رهبری» روز 21بهمن در پاسخ به مجری تلویزیون رژیم که پرسید: «البته بیشتر منظورم حذف مثلاًًًً جریانی مثل مجاهدین یعنی اینکه آیا این گروههای خطرناک رو ما دیگه پشت سر گذاشتیم یعنی چیزی هست که به تاریخ پیوسته یا اینکه نه خطرش همچنان پابرجاست؟» از پاسخ به سؤال طفره رفت و به شکل معکوس بر خطر مجاهدین برای نظام اذعان کرد و گفت: «ببینید ما حالا اگر بخواهیم مجاهدین تقریباً تو این کشور سمبل تروریست هستند ما امروز که خدمت شما هستیم بیش از 18هزار شهید ترور داریم من فکر میکنم هیچ نظام حکومتی که الآن مستقر باشد در دنیا و اینقدر شهید داده باشد در مبارزه با مردم مبارزه با مجاهدین».
ذات ارتجاعی و ضدمردمی نظام آخوندی چنان بر لوح ضمیر این کارگزارش حک شد است که اذعان میکند هیچ حکومتی نبوده که «در مبارزه با مردم » و «مبارزه با مجاهدین» این قدرتلفات داده باشد!
اینها گوشهیی از سوز و گدازها و زوزههای حکومتی از مقاومت ایران بود در روزهایی که به آنها دیکته شده بود فقط و فقط از اقتدار نظام و «کارنامه پرشکوه 39ساله» آن دم بزنند. در صحنه عمل از پاسدار علی لاریجانی رئیس مجلس ارتجاع تا پاسدار قاسم سلیمانی سرکردهٴ نیروی تروریستی قدس هم نتوانستند جلوی سوزش خود از مقاومت را بگیرند. هر چه میخواستند گفتند اما علاجی بر دل تنگشان نشد.