سیوپنج سال از قتلعام سیهزار زندانی سیاسی در تابستان ۶۷ میگذرد. آنان با چنان قساوتی به پای چوبههای اعدام برده شدند که هنوز اندیشیدن به آن مو را بر اندام راست میکند. تمامی قتلعامها در سراسر جهان و در هر برهه از تاریخ، سرگذشتی دهشتناک داشتهاند، اما بعد از جنگ جهانی دوم و تدوین اعلامیهٔ جهانی حقوقبشر تصور میرفت که دیگر هیچ کشتار جمعی در کار نخواهد بود و بشریت معاصر آن را برنخواهد تافت؛ آن هم در میهنی که تازه از یک انقلاب برای سرنگونی سلطنت آسوده بود و میخواست بر خرابههای نظام دیکتاتوری پیشین پایههای آزادی، رفاه، پیشرفت و استقلال خود را بنا نهد و بهنمونهای درخشان برای همگنان خویش باشد.
عقربههای متوقف در ساعت اعدام
خمینی سرنوشت دیگری را برای مردم ایران اندیشیده بود. او استبدادی مخوفتر در تاریکخانهٔ تارعنکبوت بستهٔ ذهن میپرورد. نسلهای جوان و آگاه ایران در آن مقطع حساس تاریخی استبداد جدید را برنتافتند و به پادافراه آن بین مرگ و ذلت مخیر شدند. انتخاب بیدرنگ، قاطع، آرمانگرایانه و آزادیخواهانهٔ آنها مرگ بود؛ مرگی شرافتمند بر ارتفاع دار.
آنها هنگامی که درمییافتند لحظهٔ اعدامشان فرا رسیده است، ساعتهای مچی خویش را میشکستند تا عقربهها لحظهٔ اعدام آنها را ثبت کنند. برخی از این ساعتهای شکسته بعدها جزو وسایل باقیمانده به خانوادههای اعدام شدگان تحویل داده شد یا با تمهیدات مختلف از زندان خارج گردید.
عقربههای از حرکت بازایستاده در صفحههای شکستهٔ ساعتها، ما و هر انسان معاصر را به دادخواهی فرامیخوانند (۱).
روز حسابرسی نزدیک است
کنفرانسی که در روز دوشنبه ۳۰مرداد ۱۴۰۲، با عنوان «چهار دهه جنایت علیه بشریت و مصونیت از مجازات» بهمناسبت سی و پنجمین سالگرد قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی برگزار شد، پاسخی سزاوار به ضرورت اعتلای این دادخواهی است.
این کنفرانس، با شرکت شماری از برجستهترین قضات و حقوقدانان بینالمللی میخواهد قتلعام۶۷ را در عداد جنایت علیه بشریت به ثبت برساند و این پیام را به اطلاع عموم و نیز جامعة بینالمللی برساند که «خامنهای، رئیسی و اژهای و سایر مسئولان قتلعام ۶۷ و آمران کشتار جوانان ایران در خیزشهای چند سال اخیر بهویژه سرکردگان سپاه پاسداران باید در یک دادگاه بینالمللی محاکمه شوند».
این رژیمی است که ولیفقیه، رئیس جمهور، رئیس مجلس، سرکردگان سپاه و دستگاههای امنیتی ـ اطلاعاتیاش در جنایت علیه بشریت مشارکت داشتهاند. آنها جنایتکاران دست اول در رقم زدن بزرگترین قتلعام بعد از جنگ جهانی دوم هستند.
«مردم ایران نه میبخشند؛ نه فراموش میکنند و روز حسابرسی را نزدیک و نزدیکتر میکنند».
«قتلعامشدگان ۶۷ که با مارش خونین بهسوی سالنهای دار رفتند، نوری پیشاپیش صفوف قیامکنندگان برای آزادی هستند.
امروز جنبش دادخواهی، شعلههای خون آنها را فروزان میکند و نسلی را که در امتداد آن شهیدان بهپا خاسته بهسوی قیام و سرنگونی هدایت میکند» (۲).
تکثیر رسم «سر موضع بودن»
آری، قتلعام۶۷ در حافظهٔ تاریخی مردم ایران حضوری زنده دارد. مادران، پدران و خانوادههای داغدار قتلعامشدگان هنوز در اماکن تخریبشده، گورهای جمعی و بینام در پی یافتن نشانی از عزیزان خویش هستند. دادخواهی اکنون مضمونی فراگستر و خاموشیناپذیر یافته است. سلسلهجنبان و محرک قیامها و اعتراضهای پیدرپی مردم ایران است. قهرمانان سربهدار رسم «سر موضع بودن» را در نهاد شورشی ایران و ایرانی تکثیر کردهاند.
امروز هر جوان شورشی با الهام از آنان بین مرگ با شرف یا ذلت و تندادن به وضع موجود، اولی را انتخاب میکند. اقتدا به این رسم تا برافکندن عمامه از سر شیخ ریایی و خونآشام ادامه خواهد داشت.
حال بگذار قضاییهٔ جنایتکار در هراس از ابعاد گستردهٔ دادخواهی و پیوند آن با قیام سراسری و نیز پوشاندن جنایت علیه بشریت در قتلعام ۶۷ و زمینهسازی برای اقدامات تروریستی، برای مسئولان و اعضای مجاهدین کیفرخواست صادر کند؛ اما بهیقین تیرهای زهرآگین توطئه و نیرنگ او به سنگ خواهد خورد.
***
عقربههای متوقف شده در ساعت اعدام، اکنون ضربان یافتهاند و با طنین رسا ساعت سرنگونی را فریاد میزنند.
پانوشت:
(۱) اشاره به این فراز از سخنرانی مریم رجوی در ابتدای کنفرانس «چهار دهه جنایت علیه بشریت و مصونیت از مجازات»
«قتلعام ۶۷، وجدان مبارزاتی جامعه ایران است و در حافظه تاریخ ایران، همیشه تازه است. مادران و پدران و بازماندگان آن قتلعام شدگان هنوز بهدنبال مزار فرزندانشان هستند. هنوز به آخرین لحظات زندگی فرزندشان فکر میکنند، به آخرین وسایلی که از آنها باقی مانده است، به ساعتهایی که هنگام قتلعامشان شکسته شده و عقربههایی که ساعت اعدام را ثبت کرده است.
آنها نه میبخشند و نه فراموش میکنند».
(۲) از سخنان مریم رجوی در این کنفرانس