پشتپرده اصلاحات ارضی شاهانه!
شاه زمینهای غصبشده توسط پدرش را به کشاورزان فروخت و به این ترتیب از شر بدنامی زمینهای غصبی راحت شد!
و از آنجا که کشاورزان پولی در بساط برای خرید زمین نداشتند، وی بانک عمران را ایجاد کرد و از خزانه دولت(یعنی پولی که متعلق به تمامی مردم ایران از جمله همان کشاورزان بود) به کشاورزان وام با بهره داد!
و به این ترتیب، با پول مردم، زمینهای مردم را به خودشان فروخت و میلیاردر شد!
نگاهی به اسناد اصلاحات ارضی محمدرضا شاه
در این قسمت با استناد به کتاب «مأموریت برای وطنم» نوشته محمدرضا شاه، ماهیت طرح اصلاحات ارضی وی که در فراز پیشین توضیح داده شد، مستند میگردد.(سند هر نکته، در پایین همان متن دیده میشود).
همانطور که شاه خودش در کتابش نوشته: زمینهایی که وی به دهقانان فروخت همان (ارثیه پدرش) یعنی زمینهای غصبشده توسط پدرش بود!
طبعا وقتی محمدرضا صحبت از خرید زمینها توسط پدرش میکند، بنا به اسناد موجود، روشن است که پدرش هیچ پولی به هیچکس بابت غصب زمینها پرداخت نکرد. (۲گواهی تاریخی در این مورد را میتوانید اینجا ببینید و صدها گواهی دیگر را در اینترنت و قباله زمینها و بنچاقهایی که پس از اخراج رضاخان قزاق مردم منتشر کردند، بیابید:
سند اول: بنا به گزارش شهرداری تهران در همان دوران که پس از اخراج رضاشاه از ایران جرأت بیان پیدا کرد،آ مده بود: «سالی ۷۰میلیون تومان عواید املاک و مستغلات شاه سابق بود».(گذشته چراغ راه آینده ص ۱۱۱)
سند دوم: حسین مکی در تاریخ ۲۰ساله ج ۶ ص ۱۳۵ درباره میزان ثروت رضاشاه نوشته است: «رضاخان پس از نشستن به تخت سلطنت، حدود ۴۴هزار سند از دست مردم گرفت و املاک و زمینهای روستاییان گیلان و مازندران، تنکابن و نور و بسیاری جاهای دیگر را مالک شد».)
رضاشاه زمینهای مردم را غصب کرد و برای پسرش محمدرضا به ارث گذاشت
محمدرضا شاه در گام دوم، زمینهای دولتی را نیز مانند زمینهای سلطنتی فروخت و پول آن را در بانک کشاورزی جمع کرد.
محمدرضا شاه زمینهای غصبی مردم را با وام دولتی(پول همان مردم!) به خودشان فروخت!
محمدرضا شاه، توسط بانک عمران کشاورزی (و در واقع از خزانه دولت یا بیتالمال که پول همان مردم است) به دهقانان وام داد تا زمینهای محمدرضا شاه را بخرند.
محمدرضا شاه با بانک عمران کشاورزی وارد کار بانکداری شد
اصلاحات ارضی مورد تمسخر دهقانان قرار میگیرد!
به گواهی محمدرضا شاه، ماهیت اصلاحات ارضی اول محمدرضا شاه که همزمان با اوجگیری مبارزات برای ملی شدن نفت به رهبری دکتر محمد مصدق بود، مورد تمسخر دهقانان قرار گرفته بود، ضمن اینکه فروش زمینهای غصبی رضاشاه و زمینهای دولتی با وام دولتی(یعنی پول ملت) به همان ملت و سپس واریز کردن پول حاصله به حساب بنیاد پهلوی(که یکی از بزرگترین تراستهای جهان در زمان خود بود)، آنچنان کلاهبرداری لو رفتهای بود که محمدرضا شاه ناگزیر شد در همان کتاب «مأموریت برای وطنم» به رفع و رجوع آن بپردازد.
محمدرضا شاه در سند زیر از قول مخالفانش میگوید:
«برای بعضی سوءتفاهم ایجاد شده که اراضی نامرغوب به قیمت سنگین به فروش برسد برخی نیز به این اندیشه غلط افتادهاند که شاید غرض اصلی از ایجاد بانک عمران، تحصیل منافع بوده است»! امری که در صفحات بعدی همین کتاب محمدرضا شاه! روشن میشود تماماً حقیقت داشته است و دهقانان اشتباه نکرده بودند.
محمدرضا شاه با اصلاحات ارضیاش چند «شاهکار» را با هم انجام داد:
اولا: زنگوله زمینهای غصبی پدرش را از گردن خودش باز کرد(زمینشویی معادل پولشویی!)
ثانیا: مالدزدی(یعنی زمینهای غصبی) را به پول نقد تبدیل کرد(مالدزدی تبدیل به احسن شد)!
ثالثا: از خزانه دولت و با پول ملت، وارد بانکداری شد!
رابعا: با بنیاد پهلوی، سرمایهگذاریهای خود و خانوادهاش را با استفاده از رانت حکومتی، بالای سر سرمایهداران غیرحکومتی قرار داد و راه رشد آنان را سد کرد و خود و خاندانش در کمترین زمان ممکن به بزرگترین سرمایهداران ایران و جهان تبدیل شدند.
خامسا: اسم خود را در شمار فرمانروایانی ثبت کرد که مجری انقلاب از بالا شدند!
تمسخر طرح اصلاحات ارضی محمدرضا شاه توسط مردم و تودههای روستایی کشور
بانک عمران کشاورزی
در جریان همان اصلاحات ارضی اول، بانک عمران و منافع حاصله، آنچنان طعم شیرین بورژوازی مالی را به کام محمدرضا شاه فرو کرد که وی و خانوادهاش بعدها از بزرگترین بانکداران کشور شدند. نگاهی به وضعیت «بانک عمران» از زبان شخص محمدرضا شاه و میزان سوددهی آن شنیدنی است:
بانک عمران به اسم روستاییان و به کام محمدرضا شاه و خانواده سلطنتی
در عینحال، فساد در بانک کشاورزی در جریان همان طرح اصلاحات ارضی، آنچنان بالا گرفت که محمدرضا شاه نیز ناگزیر از اذعان به گوشهای از آن فساد گسترده مالی شد.
محمدرضا شاه در همان کتاب مأموریت برای وطنش نوشته است:
فساد مالی بانک کشاورزی آنچنان بالا گرفت که شاه نیز خود ناگزیر از اعتراف به آن شد
محمدرضا شاه و خانوادهاش (در هیات صاحبان بانک و بنیاد پهلوی)، دستاندرکار بریدن جیب خالی کشاورزان شدند.
زمینهای غصبی توسط پدرش را به مردم فروخت و طلبکارانه در کتابش نوشت: زمین را همینطوری مجانی به کشاورز واگذار کردن، از نظر روانشناسی و رابطه علت و معلولی!؟ کار درستی نیست!
پولشویی و زمینشویی به شیوه شاهانه!
محمدرضا شاه: «املاکم را رایگان به کشاورزان نمیدهم»!(اصلاحات ارضی با پول دهقانان یعنی صاحبان اصلی زمین!)
این از نظر روانشناسی و رابطه علت و معلول! نتیجه مطلوب نخواهد داشت!
محمدرضا شاه در همان کتابش(مأموریت برای وطنم) بهروشنی نوشت: «بنیاد پهلوی و... متعلق به خودش و خانوادهاش هستند که با اعتبار کارخانههای متعلق به مردم تأسیس شدهاند و در جریان همان اصلاحات ارضی نیز پولهای حاصل از فروش املاک سلطنتی و دولتی به واسطه بانکهای عمران و کشاورزی، نهایتاً به حساب همین بنیاد و نهادهای مشابه واریز میشوند.
بنیاد پهلوی؛ مؤسسه خیریهای؟! که با پرداختن به امور اقتصادی، به بزرگترین تراست ایران و منطقه تبدیل شد
معافیت مالیاتی بنیاد پهلوی
این روزها(سال ۹۷ و در جریان قیام بزرگ مردم ایران) هنگامی که کارگران و زحمتکشان میهن برای دریافت حقوق ماهانه خود، ناگزیر از تظاهرات و اعتصاب میشوند، یکی از مواردی که آنان را بهشدت خشمگین میکند معافیت مالیاتی نهادهای متعلق به صاحبان قدرت(خامنهای و سوپرهلدینگهایی مانند آستانقدس و امثالهم) میباشد، در حالیکه کمتر کسی میداند آخوندها عینا در حال تکرار سنتی هستند که محمدرضا شاه به جا گذاشت!
بنیاد پهلوی که یکی از بزرگترین تراستهای مالی تجاری جهان بود و متعلق به شخص محمدرضا شاه و خانوادهاش بود، از معافیت مالیاتی برخوردار بود. آن بنیاد بعدها به بنیاد مستضعفان تغییر اسم داد و سپس در حلقه کمپانیهایی تحت مدیریت «دفتر اجرایی فرمان امام»، تحت نظارت مستقیم علی خامنهای قرار گرفت که ثروتش بنا به اطلاعات منتشره توسط رویترز، نزدیک به ۹۵میلیارد یورو است.(۹۵میلیارد یورو متعلق به سال ۲۰۱۳میلادی یعنی تقریباً ۶سال پیش است).
شرح معافیت مالیاتی بنیاد پهلوی در کتاب تاریخ ایران مدرن اروند آبراهامیان
پیامدهای اصلاحات ارضی شاه را در ۵محور میتوان جمعبندی کرد:
یکم) انهدام کشاورزی ایران و تخلیه روستاها که از سال ۱۳۳۵ آغاز شد
دوم) نابودی اقتصاد غیرنفتی و انهدام صادرات غیرنفتی ایران
سوم) مهندسی کردن انقلاب اجتماعی ایران با ممانعت از تطور نظام منحط زمینداری به یک نظام دموکراتیک یا حتی فورماسیون سرمایهداری (با انقلاب یا بیانقلاب) و منحرف کردن خط سیر تکامل اجتماعی ایران با تبدیل بافت بورژوا ـ ملاک به بورژوازی کمپرادور
چهارم) تضمین بقای قدرت سیاسی و حاکمیت در دست بخش وابسته بورژوازی
پنجم) جلوگیری از سهیم شدن طبقات محکوم(کارگران، کشاورزان و خردهبورژوازی شهری) در حاکمیت و قدرت حاکمه که مطالبه اصلی انقلابهای یکصدسال اخیر ایران بوده است.
درآمد کشاورزی ایران قبل از اصلاحات ارضی اول محمدرضا شاه
محمدرضا شاه در همین کتابش به آماری اشاره میکند که نشان میدهد همان کشاورزی ناقص و بدوی کشور، درآمد سالانهاش ۴برابر درآمدهای نفتی ایران بوده است!
وی همانجا اذعان میکند که ۷۵درصد جمعیت ایران را کشاورزان تشکیل میدهند، اما با اینهمه وی در خطیرترین شرایط سیاسی مملکت که مردم دستاندرکار نهضتی ملی برای استیفای حقوق قانونی خود در مورد ذخایر نفتی کشور هستند، اقدام به نابودی کشاورزی ایران تحت عنوان اصلاحات ارضی میکند.
ابتدا آماری را که محمدرضا شاه نوشته ببینیم:
درآمد کشاورزی ایران، ۴برابر درآمدهای نفتی کشور
درآمد کشاورزی ایران، ۴برابر درآمدهای نفتی کشور بود، شاه با فروش زمینهای غصبی مردم به همان مردم با پول بیتالمال، میخواست درآمدهای کشاورزی ایران را که پشتوانه ملی کردن صنعت نفت بود، دچار تلاطم کرده و به این ترتیب چوب لای چرخ نهضت ملی ایران بگذارد.
ادامه دارد...
بیشتر بخوانید: