سانسورچیان وزارت اطلاعات، متخصصان بگیر و ببند و دوختن دهان و شکستن قلم بارها و بارها در علن و آشکار، از «مدیریت فضای مجازی!» سخن گفته و تحقق آن را آرزو کردهاند. آنها البته در قرن سیبرنتیک جرأت و توان آن را ندارند که بگویند اینترنت را قطع میکنیم اما همین تمایل برآمده از احلام قرونوسطایی را در زرورق میپیچند و میگویند: «کسی مخالف استفاده از فضای مجازی نیست بلکه موضوع اصلی این است که در چنین عرصهای که لغزشگاه است باید زمینه استفاده صحیح فراهم شود نه آن که فضای مجازی بهصورت رها و غیرقابل کنترل باشد».(خامنهای ۱۲اردیبهشت ۹۵)
حسرت سانسورچیان و سانسورناپذیری فضای مجازی
«لغزشگاه!» نامیدن فضای مجازی و «رها و غیرقابل کنترل بودن!» یا شدن آن، همان دردی است که خامنهای و یک دوجین کارچرخانان اطلاعات موازی و سانسورچیان حکومتی را به آه و فغان و جزع و فزع وادار کرده است. مشکل جریان آزاد اطلاعات در فضای مجازی است. استبداد دینی آزادی را برنمیتابد. آن را مغایر با موجودیت خود میداند. گردش آزاد اطلاعات در حکم آفتاب تموز است و برف اختناق را با اشعههای قوی خود ذوب میکند.
«بومیسازی فضای مجازی!» یا ایجاد «شبکه ملی اطلاعات!» یا هر اسم مشعشع و فریبندهٔ دیگر، در حقیقت همان خواب پنبهدانهای نظام برای به تسخیر درآوردن اینترنت و سانسور آن است. منظور بهوجود آوردن شبکهای است که در آن وزرات بدنام روی همهٔ کاربران تسلط داشته باشد و به رصد کردن اطلاعات آنها بپردازد. با گسترش اطلاعات و دستیابی کاربران ایرانی به شبکههای اینترنتی در عمل این تمایل نظام ولایی هیچگاه جامه عمل نخواهد پوشید. امروزه در ایران با وجود فیلترشکنهای قوی، فیلترینگ و سانسور فضای مجازی شکستخورده است.
جنگ امروز ما با دشمن بیش از جنگ نظامی، به میدان مینگذاری شده فضای مجازی کشیده شده است... حریف روزبهروز در حال تقویت قوای تیمی و افزایش زمینهای اختصاصیاش است؛ تلگرام، اینستاگرام، واتسآپ، توئیتر و فیسبوک تنها تعدادی از زمینهای اختصاصیای است که توانستهاند برای هر کدام تیمی با تاکتیک متفاوت و اتاق فکر مجزا طراحی کنند...(کیهان ۱۷مهر ۹۸)
در چنین فضایی باندهای مختلف نظام بر سر و روی یکدیگر میکوبند و یکدیگر را مقصر میشناسند. آنها آشکارا به عجز نظام در مواجهه با اطلاعرسانی مقاومت به مردم ایران و استقبال فراگیر جوانان از آن اذعان میکنند. کیهان شریتعمداری در این رابطه مینویسد: «در این شرایط این ما نیستیم که جریانهای مجازی را مدیریت میکنیم بلکه اتاق فکر ضدانقلاب[منظورش نیروهای برانداز] با تولید و نشر محتوا، افکار کاربران شبکههای اجتماعی را به سمت هدف از پیش طراحی شده هدایت میکند».(کیهان ۱۷مهر ۹۸)
همین معنا در سطر بعدی بهصورت واضحتر بیان شده است: «مرور پرونده لردگان خلأ شبکه اجتماعی بومی را بیشازپیش روشن میکند، جاییکه یک پرونده بهداشتی-درمانی، با انتشار یک ویدیو در کانالها و صفحههای غیررسمی و تحت مدیریت جریان ضدانقلاب تبدیل به اعتراض و اغتشاش شد، پیش از این نیز وقایعی چون اعتراضهای دیماه ۹۶ و ماجرای دختر آبی و اعتراض کارگران هپکو نشان داده بودند تا زمانی که در زمین حریف بازی کنیم، بازنده خواهیم بود یا حداقل ضربه میخوریم و مدیریت جریان در دست ما نخواهد بود».(همان منبع)
منظورش این است که اطلاعرسانی آزاد باعث میشود که در فضای انفجاری موجود جامعه، ناگهان یک اعتراض اجتماعی گر بگیرد و نتوان آن را مهار کرد.
آخوند حسین رکنی حسینی در جمعهبازار برد خون، فضای مجازی را عامل برهمخوردن ارکان و امنیت نظام دانست و گفت: «باید با عوامل به خطر انداختن امنیت مبارزه شود، زیرا امنیت از نان شب هم مهمتر است... باید برای ساماندهی فضای مجازی فکری کرد زیرا هرکه، هر چه خواست مینویسد».(جمعه بازار برد خون ۱۹مهر ۹۸)
آخوند کاظم فتاح دماوندی هم در جمعهبازار دماوند، ضمن اعتراف به نفرت مردم از تمامیت نظام، در حالی که تلاش میکرد افشای چهرههای غارت و جنایت در فضای مجازی را شایعهسازی برای بدنام کردن نظام نشان دهد گفت: «یکی از ابزارهای دشمن برای ناامید کردن مردم، شایعهسازی است؛ فضای مجازی جولانگاه برخی شایعهسازان و منفیگران شده است».(جمعه بازار دماوند ۱۹مهر ۹۸)
جنگ آزادی و استبداد در فضای مجازی
یک بار دیگر به این جملهٔ کیهان که در اول این نوشتار به آن استناد شده، برگردیم و آن را زیر ذرهبین بگذاریم:
«جنگ امروز ما با دشمن بیش از جنگ نظامی، به میدان مینگذاری شده فضای مجازی کشیده شده است».
قبل از هر چیز این جمله بیانگر آن است که یک «جنگ» در جریان است؛ جنگ بین آگاهی و سانسور حقایق، بین آزادی و استبداد و به عبارت گویاتر بین مردم ایران و رژیمی که با طناب سرکوب و سانسور و اختناق نسلی را بدار کشیده و ایران را اشغال کرده است. این جنگ صورتمسألهٔ امروز ایران و ایرانی است.
آشکارتر از این نمیشد به تأثیرگذاری فعالیتهای مقاومت و کانونهای شورشی در جامعهٔ بهستوه آمدهٔ ایران اعتراف کرد. مضمون این حرف این است که دیگر نمیتوان با توسل به انتظامی، چماق و باتون و گلوله و گاز اشکآور اعتراضات اجتماعی را مانع شد. جنگ بیش و پیش از آنکه نظامی باشد، یک قیام فراگیر برای برانداختن موجودیت استبداد مذهبی است. این جنگ اکنون به همه جای ایران گسترش پیدا کرده است. طرف پیروز این جنگ نه دیکتاتوری متعلق به دوران بربریت تاریخ که از آن مقاومت و جوانان شورشی ایرانزمین است.
سانسورچیان استبداد در میدان مین
برای رژیم عرضهٔ فضای مجازی مانند «میدان مین!» است. کسی که وارد میدان مین میشود باید هر لحظه انتظار انفجار مینی را در زیر پایش داشته باشد. او نمیداند قدمی که برمیدارد بر فضای خالی فرود خواهد آمد یا بر روی ماسورهٔ ضامنکشیدهٔ مینی پنهان در زیر خاک فرود خواهد آمد. از اینرو با احتیاط گام برمیدارد. کیهاننویس ولیفقیه ناخواسته از «وضعیت انفجاری جامعه» با تعبیر «میدان مین!» یاد کرده و سانسورچیان را به بگیر و ببند هر چه بیشتر آن فرامیخواند.
سؤال در نهایت این است که حکومتی که قادر نیست فضای مجازی را به کنترل درآورد، آیا قادر خواهد بود سیلان دمافزون خشم مردم بهجان آمدهٔ ایران را مانع شود و طلوع خورشید آزادی را با دستان مومی خود دیوار برکشد؟