با نزدیک شدن به پایان مدت ضربالاجل ۱۲۰روزهٔ آمریکا، اظهارنظرها در باندهای حاکم تیزتر و پختهتر میشود. در این میان طرفحسابهای بینالمللی رژیم هم ساکت وبیتفاوت نمیمانند، بلکه با تأخیر رژیم در تعیینتکلیف خود در برابر ضربالاجل آمریکا و با ادامه تحریکها و دخالتهای منطقهییاش، ائتلاف منطقهیی و بینالمللی که در برابر رژیم شکل گرفته بود، بهتدریج از وضعیت خاموش خارج شده و علیه رژیم فعال میشود و همین امر هراس و وحشت رژیم را بیشازپیش دامن زده است. با این وجود، صحنه همچنان عرصه تعارض دیدگاههای دو باند حاکم در آستانهٔ تصمیمگیری قطعی است.
مضمون اصلی حرف باند روحانی، نکاتی است که از علی خرم، دیپلومات سابق از همین باند، نقل شده است. او میگوید: «اگر به منطقه برگردیم، نقش عربستان و اسراییل در مشتعل شدن هر گونه درگیری بین ایران و آمريکا در شرایط وجود یک کابینهٔ تندرو در کاخ سفید بسیار محتمل است...
محمد بن سلمان در همین سفر ۲هفتهیی به آمريکا گفت اگر ایران روشهای سیاسی و اقتصادی خود را تصحیح نکرد، چارهیی جز برخورد باقی نمیماند». حرفش در یک کلام این است که دارد یک ائتلاف جهانی علیه نظام شکل میگیرد. پایهٔ این ائتلاف از یک طرف اتحادیه اروپا است که بعد از سفر وزرای خارجه انگلیس و فرانسه به تهران، نتوانست راهحل خودش را پیش ببرد. در نتیجه اروپا، در اثر برتری اقتصادی آمریکا ناگزیر میشود در فشار به رژیم با آمریکا همسو شود. از طرف دیگر در منطقه هم عربستان و متحدانش برای سرنگونی نظام کمر بستهاند. علی خرم با توصیف صحنهٔ سیاسی که تعادلقوا کاملاً علیه رژیم است، نتیجه میگیرد که: «بنابراین شاید بازنگری در سیاستهای اتخاذ شده قبل از اینکه دیر شود لازم باشد».
مطهرنیا یک مهرهٔ دیگر باند روحانی هم گفته: «آمریکاییها یک تفسیر محدود و یا مضیق در ارتباط با برجام را به جامعه بینالمللی دیکته خواهند کرد. سفر ترامپ به آسیای شرقی و کلید زدن سیاست بنگاهیاش در ارتباط با کاهش خرید نفت ایران توسط کشورهای آسیای شرقی، نمونه یکی از این اقدامها است». هرمیداس باوند، کارشناس دیگر همسو با باند روحانی، گفته: « اگر این مدلی که ترامپ با استفاده از افزایش فشار و تهدید، کرهشمالی را وادار به مذاکره کرد، به نتیجه برسد، شیوه عملی برای او خواهد بود تا فشار خود را بر ایران متمرکز کند» یعنی با خارج شدن کره شمالی از دایره خصومت آمریکا، این کشور بیشازپیش علیه رژیم تمرکز خواهد کرد و بعد هم نتیجه گرفته که نظام «بیش از هر زمانی نیازمند هوشیاری و وحدتنظر استراتژیک در سیاست خارجی خواهد بود». منظورش از وحدتنظر استراتژیک این است که باند رقیب هم باید از مواضع و شعارهای خودش دست بردارد و به این خط، خط ادامه برجام، بیاید.
باند خامنهای هم متقابلاً به باند روحانی میگویند راهحل شما یعنی خوردن جامزهر موشکی و زهر منطقهیی یعنی سقوط نظام. سایت جهان نیوز از باند خامنهای راهحل باند روحانی را در یک جمله اینطور خلاصه کرده: «سقوط نظام یا برجام موشکی و منطقهیی» و بعد همین را زیر سؤال برده میپرسد: «اگر انتخاب حسن روحانی قرار بود سایه جنگ را از کشور دور کند، چرا... سایه جنگ به گفته اطرافیانش و حامیانش همچنان در آسمان ایران وجود دارد»؟ یا با حمله به باند روحانی نوشته: «برجامیانی که این بار بر سر ثبات و بقای نظام قمارکردهاند و برای رسیدن به مقاصد و اهداف خود تلاش میکنند تا با القای حس ترس و سقوط بر مردم و تصمیمسازان در حاکمیت، نسخه دیگری را بر کشور تحمیل کنند».
در واقع حرف باند خامنهای این است که قرار بود برجام به مشکلات نظام پایان بدهد اما مشکلات را بیشتر کرده و الآن فهرست تحریمها طولانیتر از گذشته شده است.
پاسدار شریعتمداری نماینده خامنهای در کیهان هم به ته طیف رفته و میگوید: « برجام برای (نظام) یک فاجعه و برای آمریکا یک سند طلایی است». و بعد هم دعاوی باند روحانی در مورد سرمایهگذاری خارجی را زیر سؤال برده و مینویسد: «هیچ سرمایهگذار خارجی حاضر نخواهد بود که ریسک ناشی از احتمال تمدید نشدن تعلیقها را بپذیرد». او با حمله به باند رقیب میگوید: « لیبرالهای داخلی در روزنامههای زنجیرهیی، تقصیر خروج احتمالی آمریکا از برجام را به حساب صنایع موشکی مینویسند و توصیه میکنند که مسئولان به شرایط حفظ برجام تن بدهند».
شریعتمداری در حالیکه راهحل باند روحانی را رد میکند، اما نمیگوید نظام چهکار باید بکند. آخوند صدیقی هم از همین باند میگوید: «این مسئولانی که از غرب و قدرتهای بزرگ میترسند یکی بعد از دیگری بهدنبال توافق با دشمنان هستند». ولی خودش که مدعی نترسیدن است نمیگوید که چه باید کرد؟ یا همان سایت جهان نیوز که اشاره شد از «پشتپرده دوگانهسازی برای القای خطر فروپاشی» دم زده، وقتی به راهحل دادن میرسد مینویسد: «سقوط و تداوم نظام درگرو نسخههایی که فرصتطلبان و تساهلگرایان میپیچند، قرار دارد». و اضافه میکند: «تجربه ثابت کرده که قابلیت نظام در ساختن فرصت از بحرانها منتهی به ادامه حیات آن شده است». حالا چطور میخواهد از این بحران برای بقای نظام فرصت بسازد؟ معلوم نیست!
اگر اینها راهحل به حساب بیایند، میتوان گفت که ۲راهحل متضاد برای یک منظور مشترک است که همان حفظ نظام باشد.
اما به واقع چرا اینها نمیتوانند به وحدت برسند؟
واقعیت این است که این باندها هر یک نقطهضعف راهحل باند رقیب را به درستی میبینند اما یا مثل باند خامنهای هیچ راهحلی ندارند یا مثل باند روحانی که راهحل زهرخوران موشکی و منطقهیی را میدهند، اما پاسخی برای پیامدهای آن ندارند. این موضوع بهخصوص از این نظر قابلتوجه است که نظام میداند جنگ اصلیاش با مردم و مقاومت ایران است. و هر مسیری که بخواهد برود قبلش سبک سنگین میکند که چه تاثیری روی این جنگ اصلی دارد.
هر باند در مورد نقشهمسیر باند رقیب میگوید این راه به فروپاشی و سرنگونی ختم میشود. یعنی در واقع هر ۲راهحل به یک نتیجه میرسد و این نشانه بنبست است.
با نزدیک شدن پایان مهلت ضربالاجل ۲۲اردیبهشت، بهخصوص با دیرکرد در تعیینتکلیف، هر راهحلی را بروند، حکم هم چوب و هم پیاز را دارد.