آیا گذشته، همیشه آینهیی در مقابل آینده است؟ این پرسش چقدر در دنیای سیاست و اقتصاد واقعی است؟
از آنجا که سیاست و اقتصاد در یک ارگان مثل دولت یا حاکمیت، در قالب یک «ساختار» مفهوم و کارکرد دارند، تغییر آنها به معنی تغییر یک دولت یا حاکمیت است. بنابراین با اتکا به این واقعیت اجتنابناپذیر باید گفت که برای یک دولت یا حاکمیت همواره گذشته، آینهی مقابل آینده است.
مکمل پاسخ به این پرسش، این واقعیت اجتنابناپذیر نیز هست که در دولت بهمعنیِ یک ساختار، دو عامل اقتصاد و آموزش بسا بیشتر از عوامل دیگر اجتماعی، متأثر از سیاست هستند. این واقعیت در حاکمیت ملایان بیآنکه نیاز به استدلال باشد، در تجربهیی ۴۶ ساله اثبات شده است؛ آنقدر که چشمانداز آیندهی سیاست و اقتصاد در نظام آخوندی، از هماکنون پیداست.
عطف به ضربالمثل «از کوزه همان برون تراود که در اوست»، خودیهای نظام از سکوی پایان سال ۱۴۰۳، سال بعد را بیهیچ تردیدی اینطور میبینند:
«سال ۱۴۰۳ با بحرانهای پیشرونده انرژی، صندوقهای بازنشستگی، بانکی و کسری بودجه به پایان رسید. افزایش ۴۸ درصدی دلار از مرداد تا اسفند ۱۴۰۳ حرف میزند.»[۱]
این رسانهی حکومتی با دست پر از بحرانهای نقد فعلی و اندوختههای سمی در کف نظام، بار و بندیل سال آینده را عرضه میکند:
«کسری بودجه که بهعنوان یکی از علتهای مهم تورم از آن یاد میشود، رقم قابل توجه حدود ۵۰۰ هزار میلیارد تومانی است... میزان برق تحویلی به صنایع در سال ۱۴۰۳ نسبت به سال قبل، ۴۰ درصد کاهش پیدا کرد. یعنی هفتبرابر شدن زیان... بحران ۴۴۰هزار میلیارد تومانی صندوقهای بازنشستگی به قدری غیراصولی و خارج از قاعده مدیریت شده که امروز آنها را به ورشکستگی کشانده و به یک ابربحران برای دولت تبدیل کرده.»
چالشها در نظام آخوندی بههم زنجیر شده و تفکیکناپذیر شدهاند. هر چالشی مؤثر بر دیگری و اثرپذیر از دیگری شده است. چالش صندوق بازنشستگی بهعنوان، «ابربحران» متصل به چالش «اقتصاد بخش صنعت» است و این بخش متصل چالش مهاجرت و...میباشد. صاحبنظران دلسوز اقتصاد هم که میخواهند راه پیش پای نظام بگذارند، نمیتوانند از زنجیرهی چالشها بگذرند، مجبورند «رکود و کاهش سرمایهگذاری» در آینده را گواهی دهند:
«از ۶۲ صاحبنظر اقتصادی پرسیده شده است «در سال آینده وضعیت کلی بخش صنعت ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟» از بین گزینههای مختلف، «رکود و کاهش سرمایهگذاری» با بیشترین رأی بهعنوان چالش کلیدی اقتصادی بخش صنعت انتخاب شد.»[۲]
آیندهی یک مملکت که فقط صنایع و اقتصاد نیست، آیندهسازان هستند که این امور را محقق میکنند. آیندهسازان یعنی نسل جوان بالنده در نظام آخوندی یا در زندانهایند یا در تبعیدگاهها یا بهدست نظام قتلعام شدهاند یا در کلانمهاجرت و فرار مغزهایند یا بهدلایل چالشهای اشاره شده، به یأس و تباهی و اعتیاد کشیده شدهاند. کارنامهی حاکمیت ولایت فقیه در پایان سال ۱۴۰۳ به چنین اوضاعی ختم شده است که آیندهی نظام را هم در سال ۱۴۰۴ با همین ضریب میتوان تجسم نمود:
«طبق آمار سال ۱۴۰۲، بیش از ۳۳۳ هزار نفر از کشور مهاجرت کردهاند که ۴۰ درصد از این جمعیت را افراد ۱۵ تا ۳۰ سال تشکیل میدهند. این آمار نشاندهنده خروج نخبگان و نیروی کار ماهر از کشور است.»[۳]
پینوشت:
[۱] روزنامه هممیهن، ۲۸ اسفند ۱۴۰۳
[۲] روزنامه دنیای اقتصاد، ۲۸ اسفند ۱۴۰۳
[۳] روزنامه آرمان ملی، ۲۸ اسفند ۱۴۰۳