در سالگرد توطئه جنایتکارانه سر بریدن مقاومت سترگ مردم ایران، دو خبر ظاهراً بیارتباط توجهات را جلب کرد. اولی ختم پرونده یک ترور جنایتکارانه ـ دکتر کاظم رجوی ـ در سوئیس و دومی تظاهرات مردم سویدا در فضای سرکوب و بهشدت امنیتی.
به زبان و فرهنگ منحط آخوندی، سوئیس در قلمرو کفار و حافظ منافع استکبار است. جزو مشرکین و کفار قلمداد میشود و اینها برای اینکه دشمن و یا لااقل همدست دشمن تلقی شود کافی است. در طرف سوئیس هم بهعنوان «یک دولت بیطرف» یک ترور در خاکش اتفاق افتاده که ناگفته سرنخش پیداست. کشوری که محل امن بانکداری و جذب پولهای هنگفت است چنین واقعهیی لطمه به امنیت و شهرتش قلمداد میشود. حقوقبشر و دفاع از قربانی هم پیشکش!
چه اولویتی وجود دارد که به در بردن یکی از بدنامترین دولتها در جهان خیز برمیدارد؟
به آبروریزیش میارزد!؟
بد نیست به ابلهی به نام موسوی اردبیلی بهدرک رفته و درفشانیش در جمعهبازار تهران نظر کنیم، شاید جوابی پیدا شود. او که گوی شکنجه و کشتار را به رئیسی جلاد باخت، یکبار برق از سر هر ذی شعوری پراند و جار زد که ایهاالناس خبرهای غارت و چپاول ... دروغ است زیرا دشمنان ما به حساب ما در بانکهای سوئیس پول واریز میکنند تا ما را بدنام کنند!
و تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل.
وقتی صحبت از مماشات میشود منظور سلسله رفتاری است در جهت حفظ و سر پا نگهداشتن یک نظام منحط و عقب افتاده، با بهای سنگین برای ایران و ایرانی.
بله! به همین وضوح و با همین تعفن است.
کدام نیرویی جز مقاومت ظفرنمون ایران یارای پس زدن دجالیت دینی توأم با بند و بست طرفهای خارجی را داشت؟
حالا بهتر مشخص میشود چگونه ارتجاع هار در خارج از مرزها چراگاه خوبی یافت. عواملش پولهای غارت شده را منتقل کردند و میکنند. عواملش ترورهای جنایتکارانه مرتکب شدند و میشوند. عواملش با سرویسها و محافل "دوست" بر علیه دشمن اصلی فاشیسم دینی وارد شده و زمینه جنایات بیشتر را فراهم میکنند.
اما سویدا شهری در سوریه و در مدار ام القرای ولایت و اتفاقاً در کنترل رژیم اسد، با جمعیت غالب علوی، محل استقرار مزدوران رژیم و سپاه قدس و اتفاقاً بعد از سرکوبهای خونین و شخم زدن خانهها و تأسیسات ...
و ادعای پیروزی!
و حالا در ادامه اعتراضات مردم عراق و لبنان و اخیراً افغانستان مردم همین شهر به اعتراض بر میخیزند و شعار میدهند مزدوران خامنهای بیرون بیرون!
این عجیب نیست؟
سوئیس چشم بر ترور ولایی ببندد و سویدا چشم به فاشیسم تبهکار ولایی باز کند؟
وارونگی کجاست و راستی کجا؟
با چه مکر و دغلی مواجهیم؟
با چه جنایتکارانی مواجهیم؟
اقدام به ختم پرونده ترور در سوئیس از همان جنس پرونده ۱۷ژوئن در فرانسه است که به افتضاح عالمگیر کشید. مقاومت خونبار مردم ایران از دامگاه خونخواران ولایت و امدادهای وسیع طرفهای خارجیش سر فراز بیرون آمد و تاثیر کیفی در معادلات داخلی و بینالمللی گذاشت. تدارکات آخوندی با هنر نمایی و صحنه آرایی، بزم خاتمی را به عزا مبدل کرد و ققنوس دوباره پرکشید.
تظاهرات سویدا نیز حاصل سالها تبهکاری نظام ولایی و قمپزهای تهوع آور آخوندی را در ادامه اعتراضات پیگیر عراق و لبنان و اخیراً افغانستان باز هم آشکارتر نمود.
سالها دخالت و شرارت و ویرانی با صرف میلیاردها دلار سرمایههای کارگران محروم و کشاورزان بیآب و حاشیهنشینان رنجور و خانوادههای بیسر پرست و... . فساد و تباهی بیافسار خامنهای و اعوانش لعن و نفرین ملتهای مبتلا را برانگیخته است. همان ملتهایی که آدمکشان ولایت داعیه نجاتشان را داشت.
سوئیس و سویدا دو تابلو است. رذالت و فریب آخوندی و اشتهای طرفهایش برجسته میشود و پیکر عدالت و حقوق بشر افتاده به خون در غبار دود و دم استمالت گم شده است.
تابلوی دیگر خیزش مردمی مظلوم و به جان آمده را نشان میدهد که درست در پایگاه شرارت، ولایت شرور را رسوا و محو میکنند.
چه حقیقتی این دو تابلو را مثل انبوه رخدادها و وقایع دیگر به هم پیوند میدهد؟
مقاومتی عظیم و ظفرنمون.
رضا از قم
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است