از ۶۷ تا آبان خون است که میرود، خون جاری دوران که از ۳۰خرداد، آغازشد؛ جوشید و خروشید درهم آمیخت و باهم گره خورد و هر روز داغتر و شعلهورتر، موجی از پی موجی دیگر؛ از استکهلم تا دورس و از شهادتی تکان دهنده تا تکان دهندهتر همچون مرواریدهای حقیقت از دل دریای خون و آتش و شقاوت.
از خاطرات تکان دهنده محمد زند و مجید صاحب جمع با ۱۱سال و ۱۷سال زندان و لحظات انتظار و بدرود یاران در دالان مرگ و آن زلالی پرسخاوت در صدق بیان و از آنجا تا روز شاهد شاهدان اصغر مهدیزاده و مشاهداتی فراتر از تصور!
از چشم باز کردن در اتاق اعدام و پیکرهای پرپر شده همرزمان و همبندان انباشته برهم و دیگر یاران مجاهد در حلقهٔ طناب و ایستاده بر سکوی مرگ و خروش مرگ بر خمینی و درود بر رجوی که دشمن زبون را حتی در آن لحظات هم وحشتزده کرده بود و لئامت دژخیم نوری و ناصریان بر پیکرهای فرزندان رشید ایران و صلابت سرداران در پرتاب صندلی اعدام توسط خودشان و حلاج وار پرواز برفراز دار تا حتی در لحظه آخر هم دژخیم زبون را بور و کور بر جای بگذارند و بر سنت حنیف بنیانگذار، فرمان آتش را خود به جوخهٔ اعدام صادر کنند.
گواهیهای اکبر صمدی با ۶بار انتظار در دادگاه و راهروی مرگ و اسطورههای تاریخی مقاومتی بینظیر فقط بهخاطریک نام. و بالاخره آنچه این روزها از دهها و صدها شاکی و شاهد دیگر در اشرف۳ شنیدیم، آنها که متأسفانه دادگاه سوئد گنجایش پذیرششان را نداشت و عذرخواست. زنان و مردان مجاهد از بند رستهیی که خود بهترین سالیان عمرشان را در شکنجهگاهها گذراندند و از دو و سه و چهار و گاه بیش از ۱۰ خواهر و برادر و عضو خانوادهشان توسط دژخیمان رژیم شکنجه شده و بهشهادت رسیدهاند. صحنهها گاه آنقدر تکاندهنده است که کمتر واژهیی میتوان برای توصیف دقیق آن پیدا کرد. یکسو شقاوتی ما فوق تصور و در سوی دیگر مقاومتی ماورای طاقت انسانی.
اما برای آنچه که میبینیم و میشنویم نقدا کلمهیی گویا تر از «رستاخیز» پیدا نکردم. بله رستاخیز است، زمان حسابرسی فرا رسیده است، پردهها کنار میرود و شهادتهایی به ثبت میرسد که فصلالخطاب است. همچنان که رئیس دادگاه در روز ۱۴آبان در مورد انتقال دادگاه از استکهلم به دورس، استماع شاهدان اشرف۳ را در مورد این پرونده تعیینکننده خوانده بود.
بیتردید دادخواهان ۶۷ و آبان ۹۸ یکی هستند، در امتداد دادگاه سوئد، مردم و مقاومت ایران خواهان محاکمهٔ عاملان اصلی قتلعام ۶۷ تا کشتار آبان ۹۸ اند؛ محاکمه خامنهای و رئیسی همانها که قتلعام کرونایی را هم بر آن کشتارها افزودهاند. مرتکبان جنایت علیه بشریت از ۶۷تا آبان ۹۸ و تا امروز با دنیایی از جنایات و اسرار ناگفته و نانوشته. آنچنان که به درستی زندانی از بند رسته خواهر مجاهدم مهین لطیف در کتاب خاطرات زندانش گفته «اگردیوارها لب بگشایند»، دیوارهایی که به گفتهٔ شاهدان پر از دستخط مجاهدان در لحظات قبل از اعدام است.
و حالا از استکهلم تا دورس رستاخیز حسابرسی و دادخواهی از ۳۰هزار و یا همان ۳۳هزار خونی است که ۳۳سال پیش توسط اینان و در سکوت جهانی از پیکر این خلق مظلوم بر زمین ریخت و در آبان ۹۸تکرار شد و همچنان تا رسیدن به مقصد بزرگ مردم ایران؛ «آزادی» در جوش و خروش است. خونی که رسوا میکند و راه میگشاید و دیدیم که چگونه دستهای خونآلود خامنهای و سردمداران رژیم را که با همه وسایل درصدد کتمان این نسلکشی و جنایت بزرگ علیه بشریت بودند را رو کرد و تلاش مذبوحانه اطلاعات بدنام و مزدوران و پاسداران سیاسی رژیم برای هویتزدایی از این خون را به شکست کشانید.
آنها همچون همه دیکتاتورها نمیدانستند یا شاید نمیخواستند بدانند که خون، ماندگار است. این خون امروز رساترین فریاد عصر ماست؛ میجوشد و میخروشد و لب به سخن میگشاید. و این روزها چه شگفت همزمانی دادخواهی خون آبان در دادگاههای مردمی در لندن و شهادتهای تکتاندهنده که باید همان عاملان اصلی پاسخگوی آن نزد جهانیان باشند. روند حوادث این دو سال پس از قیام تاریخی آبان بهوضوح نشان داد که خون جوشان آبان هرگز ارام نخواهد گرفت و تا آبان سرنگونی و محاکمه آمران و عاملان جنایت علیه بشریت خواهد خروشید. همگان بهوضوح دیده و میبینند که شرایط عینی انقلاب هر چه بارزتر، اعتراضات مردمی گستردهتر، بحران اقتصادی و اجتماعی هر چه عمیقتر، کانونهای قهرمان شورشی هر چه خروشانتر و لحظه انفجار هر چه نزدیکتر شده است. خونی که بر پژواک قتلعامهای ۶۰ و۶۷ شکفت، اکنون خود عاملی و شاهدی بر تازهکردن قتلعام ۶۷ شد و باید گفت قتلعامی که به گواهی همه زندانیان دهه۶۰، از فردای ۳۰خرداد با اعدامهای دستهجمعی صدها نفر در روز آغاز شده بود، در ۶۷ به یک نسلکشی تمامعیار تبدیل شد.
رستاخیز دادخواهی و افشاگری شاهدان قتلعام، رستاخیز شورش و قیام برای سرنگونی است. رئیسجمهور برگزیده مقاومت خواهر مریم عزیز گفت: «دادخواهی مترادف پایداری بر سرموضع و مقاومت برای سرنگونی و آزادی است».
و برای همه ما تجدید عهدی است سرخ و آتشین برای اتمام هر چه سریعتر رسالتی که سربه داران۶۷ و دلاورجوانان آبان با سخاوتی بینظیر پیشتاز آن شدند.
آنگاه در بنفشترین طلوع
بر دریای شرافت و رزم جانانهٔ خویش،
شادان و سرفراز بادبان برافراشتند
و بر خون تازهٔ پیکر خویش،
در ناباوری همگان پارو زدند
و راه گشودند…