در آستانهٔ سیو هشتمین سالگرد مقاومت انقلابی در برابر فاشیسم مذهبی آخوندی و سلسله تظاهرات ایرانیان آزاده برای گرامیداشت آن، یک واقعیت سرسخت رقم خورده است: صفآرایی در پهنهٔ سیاسی و اجتماعی در جامعه ما بین مردم، مقاومت ایران و آلترناتیو دموکراتیک آن شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق با تمامیت رژیم ولایت فقیه. این است تعادلقوای سیاسی واقعی که تعیینکنندهٔ نهایی این نبرد سرنوشتساز خواهد بود.
واقعیت این است که نبرد بین آزادی و ضد آزادی در ۴۰سال گذشته آنقدر سرسخت، جدی، همهجانبه و سنگین بوده است که تمام کفهای روی آب و مدعیان دستساز و پوشالی آلترناتیونما، لاجرم به خاستگاه و مختصات واقعی خودشان واگشت داده شدهاند.
جریان مداوم مدافع آزادی در کسوت شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ــ که هویت و معنا و ضرورت تاریخیِ آزادی را شناخته و بهایش را پرداخته ــ از پس حوادث صعب و سالیان سنگین هجرتهای مداوم، اکنون صحنهٔ نبرد با دیکتاتوری توتالیتاریسم ولایت فقیهی را به اصلیترین صورت مسأله برای این نظام تبدیل کرده است.
اکنون دیکتاتوری فاشیستی به این واقعیت اذعان دارد که مقاومتی قدرتمند و سازمانیافته وجود دارد؛ مقاومتی که تنها هماورد تمامیت نظام ولایت فقیه است. این هماورد طی یک کارزار نفسگیر ۴۰ساله، در همه عرصهها رو در رو و پنجه در پنجه با این دیکتاتوری ادامه داشته است. این مقاومت یک آن خود را کنار نکشیده، یک نفس نیاسوده و در فراقها و هجرانهای مداوم بیرون از وطن خویش، یک روز هم پا در ساحل امن عافیت دراز نکرده است. دغدغههای این مقاومت هرگز از عمیقترین زخمها و رنجها و مرارتهای مردمان ایرانزمین جدا نبوده است. از قضا در درون خود همواره بر وفاداری و پاسخ به پیمانهایش با خلق محبوب و خیانتشده توسط خمینی، سال به سال بیشتر پافشاری کرده و بهای سنگین آن را نیز با طیب خاطر و افتخاری تاریخی بر خود گوارا دانسته و آن را شایستهٔ برخورداری از مهر و کرامت خلقش دانسته است.
از آن سو اما اینک واقعیت سرسخت این است که تمامیت نظام آخوندی پس از چهل سال فساد، تروریسم، جنایت، دغل و تزویر و ریاکاریها و شیطانسازیهای ماورای تصور علیه مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت، تمام تیرهایش به سنگ خورده است. این سنگهای روبهروی نظام آخوندی تنها در مواجهه با مقاومت پایدار پیشتازان آزادی در کسوت مجاهدین و شورا نبوده، بلکه در برابر قیامهای مردمان ایران نیز تیرهایش به صخرههای میلیونی یک میهن اصابت کرده است. همین تلاقی بنبستها در جبهههای گوناگون هستند که مختصات فعلی رژیم آخوندها را رقم زدهاند. مختصاتی که تنها راه برونرفت از آن را در صرف بیشترین هزینه، انرژی و زمان برای مشوش کردن چهرهٔ مجاهدین و شورا کرده است. این واقعیت و مختصات نظام ولایت فقیه هیچ پیامی جز گرفتار شدن لاعلاج در بحران موجودیت نیست. بحرانی که در سه جبهه داخلی و منطقهیی و بینالمللی به هم گره خوردهاند و برآیندشان آدرس سرنگونی محتوم آخوندها را میدهد.
ثقل سنگین مختصات کنونی برای خامنهای و لابیهای برونمرزی و آلترناتیوهای رباتی و بیهزینه و دستساز این است که پس از سالیان طولانی، اکنون طرف حسابهای بینالمللی و منطقهیی این رژیم به حقانیت مواضع ایرانی و تاریخی و مردمی مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت رسیدهاند. قرار گرفتن جهان و همسویی آن با مواضع مقاومت ایران، تنها و تنها بهدلیل استواری و ایستادگی صاحبان این مقاومت بر سر اصولی بوده است که از روز نخست با اتکا به آنها پای به میدان رزم با استبداد مذهبی گذاشتهاند. این مقاومت ایران نبوده است که تغییر کرده، این جهان است که به حقانیت شعارها و مواضع این مقاومت پی برده است.
جدای از منافع ملی و سیاسی این طرف حسابها، آنچه که به منافع ملی و تاریخی میهن و مردم ما برمیگردد، این مواضع با خواسته ملی و تاریخیِ ایرانزمین مبنی بر زدودن هر دیکتاتوری و جریان ضد آزادی که از جنبش مشروطیت به ارث بردهایم، همسو گشته است. بنابراین بهراحتی قابل فهم است که چرا دستگاه تبلیغاتی آخوندی با هدایت و کارچرخانیِ وزارت اطلاعات این رژیم و نیز مشارکت و همسویی لابیهای برونمرزی و آلترناتیوهای رباتی و بیهزینه و دستساز، هر چه از دنائت و پلشتی علیه منافع ملی و تاریخیِ ایران دارند، بهسر و روی اصیلترین نیروی وفادار به آزادی و استقلال ایرانزمین میریزند و درونمایهٔ ارتجاعی خویش را آشکار میکنند.
در یک هماوردی، همیشه دو طرف اصلی وجود دارند. حوادث و کشمکشها بین این دو شکل میگیرند، باقی اجزای صحنه در حقیقت مکمل و پس زمینهٔ این دو هستند. دو طرف اصلی نبرد را همه شناختهاند. اگر کسی در تردید بود یا خود را به تجاهل میزد، در روزهای اخیر به چشم خود دید که نبرد اصلی بین مردم و مقاومت ایران به رهبری مسعود و مریم رجوی با نظام ولایت فقیه به سرکردگی علی خامنهای است. بیهوده خواهد بود اگر بهدنبال طرف سوم بگردیم.
بیتردید شیشهٔ عمر دیکتاتوری آخوندی در دستان تنها آلترناتیو قدرتمند آن یعنی شورای ملی مقاومت و رئیس جمهور برگزیدهٔ آن مریم رجوی با همیاری و همبستگی و پویایی نسلهای پیاپی ایرانیان در سو تا سوی جهان است. این واقعیت تردیدناپذیر را از واکنشهای هیستریک آخوندها در کارخانهٔ بیتوقف و پر هزینهٔ شیطانسازیها و آلترناتیوسازیها علیه مقاومت ایران میتوان دید. در داخل کشور نیز حساب مجاهدین از سایرین جداست؛ زیرا آنها بنیانگذر و صاحب مشی براندازی و سرنگونی تمامیت این رژیم هستند.
اگر در گذشته و هنگامی که اعضای این مقاومت در لیبرتی محصور بودند و نظام ولایت فقیه با موشکهای تقویت شده، آنان را بهعنوان آلترناتیو اصلی خود آدرس میداد، اکنون ورق چرخیده است. اینک این مقاومت از پس پیروزی درخشان در هجرت بزرگ از عراق به آلبانی در هر صحنهٔ تعیینکننده پرچم خود را برمیافرازد و اینگونه به دنیا نشان میدهد که ایران را چنین دلاوران وفادار به آرمان آزادی نمایندگی میکنند و نه آخوندیسم قرون وسطایی. این معنا را در چنین سرفصلی ایرانیان آزاده و هواداران مقاومت در سلسله تظاهرات اواخر خرداد و اوایل تیر ۹۸بهمثابه آوردگاه بزرگ آزادی با ضد آزادی رقم خواهند زد.