اگر کسی میخواهد مصداق هلاکت حرث و نسل را در این حاکمیت ببیند، علاوه بر اعدام ۱۲۰۰۰۰جوان پرشور ایرانی و بهطور خاص قتلعام ۳۰۰۰۰سربدار آزادی، افزون بر راهاندازی یک جنگ خانمانسوز با سوختباری از جان و مال مردم، اکنون کشتار طبیعت و آثار آن را از سوی خامنهای و پاسدارانش به چشم ببیند.
نباید از این حکومت چشم یاری داشت. کارنامهٔ زلزلهزدگان در این زمینه گویاست. یاری حقیقی در دستان متحدی است که اینک باید در یک اتحاد ملی به سوی مردم مناطق سیلزده دراز شود تا فاجعهٔ ملی را به یک اتفاق ملی تبدیل نماید.
عکسی گویای تنهایی و بیکسی ایران
دیدن خساراتهای سیل و هموطنان گرفتار در آن، قلب هر انسان باوجدان و شریف را به درد میآورد. مشاهدهٔ فیلم بههمکوبیده شدن ماشینها بهدلیل سیل، در دروازه قرآن شیراز بیاختیار اشک بر دیدگان جاری میکند. کدام ایرانی است که با دیدن عکسهای دو کودک ۳ و ۵سالهٔ جانباخته در اروندکنار، محمدعلی و حیدرعلی سیامری متأثر نشود. مشاهدهٔ آن مادر و کودک محاصره شدهاش در سیل منظرهای نیست که آسان بتوان از کنارش گذشت یا آن پدر پیر که با بیل لودر از میان سیل عبور داده میشود و مادری که تنها و بیکس در گل و لای خلیده است و دست او با استغاثهای سوزان به جانبی مجهول دراز است. این عکس گویی تنهایی و بیکسی ایران را باز میتاباند. به راستی چه بر سر میهن ما آمده است؟
مگر نخستین بار است که سامانههای بارشی وارد ایران میشوند و در استانهای سیلگرفته باران میبارد؟
چه بر سر میهن ما آمده است؟
این سؤال ممکن است ابتدا به ساکن بدیهی و پیش پا افتاده بهنظر بیاید اما وقتی آن را بشکافیم هزارتوی فاجعه را بیان میکند. در حال حاضر ۲۵استان ایران در معرض سیل یا وقوع آن بر اثر بارشهای شدید قرار دارند. برخی از رسانههای حکومتی از ۲۷استان آسیبدیده خبر دادهاند. تهران و البرز نیز در آستانهٔ سیل قرار گرفتهاند. دوسوم شهر آققلا در استان گلستان هنوز در زیر آب است. ۱۲شهرستان این استان متأثر از سیل هستند. وضعیت در میان دورود، جویبار، بهشر، سیمرغ و بابل بحرانی است. آوارهشدگان و در محاصره قرار گرفتگان سیل، بهشدت نیاز به غذا، آب آشامیدنی، پتو، چادر و سایر لوازم اولیهٔ زندگی دارند.
هنوز زخمهای باز در این منطقه از ایران اسیر التیام نیافته، زخمهای دیگری سر بازکردند. ادامهٔ بارشها باعث مسدود شدن تنها راه مو اصلاتی گمیشتپه شد. بارشهای شدید در استانهای غربی، جنوب غربی، جنوبی، مرکزی و دامنههای زاگرس، سواحل خزر و دامنههای جنوبی البرز برگهای جدیدی از فاجعه را ورق زد. البته بنا بر پیشبینیهای هواشناسی شامل هشدارهایی در زمینهٔ گسترش خطر سیلاب و طغیان رودخانهها در خوزستان، بوشهر، ایلام، کرمانشاه، شرق کردستان، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری، فارس، غرب اصفهان و جنوب قم است.
طغیان خرمرود در استان لرستان، سیل را به خرمآباد رساند و وضعیت شهر را بحرانی کرد. طغیان رودخانه پلدختر محور جنوب لرستان را مسدود کرد. علاوه بر آن ۲۲محور مواصلاتی نیز بسته شدند. به فاصلهٔ اندک ۵۸روستای قزوین در معرض سیل قرار گرفتند و هنوز این وضعیت ادامه دارد. محور هراز بهدلیل خطر ریزش سنگ بسته شد. راهآهن آققلا تخریب گردید. بخشی از جادهٔ اصلی خرمآباد ـ معمولان را سیل از بین برد. سیل در اروندکنار جان ۲کودک معصوم را ربود. سرانجام سیل به دروازه قرآن شیراز رسید و بیش از ۲۰۰دستگاه از ماشینهای مسافران را با نیروی مهیب خود از جا کند و به اطراف کوبید. سیل همچنین به بازار وکیل شیراز راه یافت. سیل اندیمشک را نیز جزو قربانیان خود قرار داد. حاکمیت آخوندی از دادن آمار واقعی قربانیان طفره میرود.
ایران با چشمان گریان در یک فاجعهٔ ملی
اگرچه هنوز خطر سیل کاهش نیافته است و در مناطق جدید رو به گسترش است اما از هماکنون میتوان دید که مردم ایران در مقابله با سیل فقط و فقط به نیروی دستان خالی خود اتکا دارند. به تمام معنا یک فاجعهٔ ملی اتفاق افتاده و به سرعت رو به گسترش است.
این سیل نیست، این ایران، میهن عزیز ماست که در زیر ایلغار حاکمیت مغولگونهٔ اشغالگران ایران، تنهایی و بیکسی خود را به مویه نشسته و با هزار چشم گریان میخواهد بگوید که چه در این حاکمیت اهریمنی بر او گذشته است.
خسارتهای سیل در دروازه قرآن شیراز
سیل یک بلای آسمانی یا رخداد طبیعی؟
اگرچه حاکمیت آخوندی خود را به تجاهل میزند تا نقش خود را کمرنگ و بلکه بیرنگ جلوه دهد، اگر چه میخواهد وانمود کند که آمدن سیل از اراده و خواست او خارج است اما در قرن بیستویکم و با وجود اینهمه تجهیزات دقیق هواشناسی این ادعا یک دجالیت بیشتر نیست. سامانههای بارشی خطرآفرین و سیلآسا از روزها قبل توسط هواشناسی پیشبینی شده بود.
سیل یک رخداد طبیعی است. این رخداد در فصل بهار با افزایش میزان بارندگی و ذوب شدن برفها امری قابل پیشبینی است. هنگامی رخ میدهد که میزان بارش موجود را خاک، درختان و گیاهان نتوانند به خود جذب کنند، مازاد آن از بستر آبراهها و رودخانهها بیرون میزند و به حاشیهٔ رودخانهها و دشتها جاری شده و از آن طریق به روستاها و شهرها راه مییابد و مزارع و تأسیسات را در خود غرق میکند.
سیل از آنجا که مانند دیگر رخدادهای طبیعی شناخته شده است بنابراین با اقدامات مشخصی قابل کنترل میباشد.
راهکار مقابله با سیل
از آنجا که ما در عصر حجر و دوران پارینهسنگی نیستیم و بشر امروزی بهیمن علم و تکنیک توانسته است بسیاری از ناممکنها را ممکن کند، مقابله با سیل یکی از بدیهیترین وظایف دولتهاست. با اقدامات مشخصی میتوان آن را مهار کرد و خساراتش را به حداقل رساند؛ از جملهٔ این اقدامات میتوان به برخی کارهای زیرساختی مانند احیاء جنگلها، احداث سیلبندها، سدها، مخازن و کانالهای سیلابگیر اشاره کرد. نکتهی قابل توجه اینکه بهدلیل جاری شدن روانآبهای ناشی از سیل، بستر رودخانه سال به سال بالاتر میآید. راه مقابله با آن نیز یا لایروبی بستر رودخانه و آبراهها یا افزودن به ارتفاع سیلبندهاست. طبعاً برای تقویت سیلبندها باید اقدام به احیاء جنگلها و مراتع کرد.
تبلیغات حکوتی پر است از دروغهای سرهمبندی شده از بهاصطلاح کمک پاسداران و بسیجیها و آخوندها به مردم آسیبدیده اما چیزی که در صحنه مشاهده میشود، دستان خالی مردم و امکانات اولیهٔ آنهاست. عوامل حکومتی مانع از کمکهای خودجوش مردمی میشوند. آخوندها در این وحشت بهسر میبرند که خیزش خودجوش برای کمکرسانی به سیلزدگان تبدیل به یک قیام سراسری بشود و مهار اوضاع از دست نیروهای سرکوبگر رژیم خارج شود.
این است وضعیت کشور ما در روزهایی که بیش از هر زمان به یاری نیازمند است.
چرا امسال خسارات سیل بیش از سالهای دیگر است؟
پاسخ به این سؤال بسیار روشن است. حکومتی که به ایران به چشم گوشت قربانی شده نگاه میکند و سرمایههای آن را صرف مطامع تروریستی خود کرده است، حاکمیتی که سیاست خود را بر چپاول و ایرانفروشی بنا کرده است، هرگز بهدنبال این نبوده مردم را در برابر بلایای طبیعی مصون کند. آن چیزی که بهعنوان خسارتهای عظیم سیل شاهد آن هستیم نتیجهٔ کار آخوندهای حاکم است. اگر میخواهیم تصویر روشنی از کارنامهٔ ۴۰سال جنایت و خیانت به دست بیاوریم، این کارنامه اینک پیشاروی ماست.
این تحلیل ما نیست. خودشان میگویند علتهای وقوع سیل این است که در نیم قرن اخیر [یعنی بهطور مشخص در دوران سلطهٔ آخوندها در ایران]، جنگلتراشی و ارزانفروشی طبیعت گسترش یافته و پوششهای گیاهی و مراتع در حال تخریب است. حوزههای آبخیزداری به امان خدا رها شده و مدیریت نمیشود. مراتع کشور بسا بیشتر از ظرفیت آنها به چرای دامها اختصاص یافته است. رودخانهها لایروبی نشده و سیلبندها ترمیم نگردیده و به ارتفاعشان افزوده نگردیده است. ساختن بیرویهٔ سد و تغییر ساختار زمینهای پاییندست رودخانهها توسط سپاه پاسداران از عوامل اصلی رخداد سیل است. رشد قارچگونهٔ ساخت و سازها در حاشیهٔ رودخانهها بهدلیل سودجویی باندهای حکومتی و عوامل دانهدرشت حاکمیت را نیز باید به این عوامل افزود.
این است مصداق هلاکت حرث و نسل
در یککلام، ایران مانند یک تیول از سوی علی خامنهای بین تیولدارانش تقسیم شده است. آنها با حرصی غیرقابل تصور در حال چاپیدن و ارزانفروشی آن هستند و تیشه به ریشهٔ ساختارهای این مهین میزنند. آنها طی این مدت نه تنها برای ایران و ایرانی کاری نکردهاند بلکه تا توانستهاند زیرساختهای قبلی را در راستای مطامع سودجویانه خود به نابودی کشاندهاند. اگر کسی میخواهد مصداق هلاکت حرث و نسل را در این حاکمیت ببیند، علاوه بر اعدام ۱۲۰۰۰۰جوان پرشور ایرانی و بهطور خاص قتلعام ۳۰۰۰۰سربدار آزادی، افزون بر راهاندازی یک جنگ خانمانسوز با سوختباری از جان و مال مردم، اکنون کشتار طبیعت و آثار آن را از سوی خامنهای و پاسدارانش به چشم ببیند. چشمان گریان ایران در سیل اخیر گواه روشنی بر هلاکت حرث و نسل از سوی این نظام است.
وقاحت سران نظام در برخورد با مردم سیلزده
رفتار کارگزاران این نظام اشغالگر را با شهروندان سیلزده ببینید. به جای دلجویی و تواضع با توپ پر و بسیار حقبهجانب با آنها برخورد میکنند. علی لاریجانی در مقابل چشم دوربینها به زنی خانمانباخته که کمک میخواهد و پیدرپی با استغاثه میگوید: «هیچی نداریم» با وقاحت تمام جواب میدهد: «فعلاً که سالماید!».
تنها کاری که این حکومت انجام میدهد گسیل نیروهای سرکوبگر خود به مناطق سیلزده در هراس از شورشهای مردمی، به بهانهٔ یاری رساندن به مناطق آسیب دیده است. تبلیغات حکومتی پر است از دروغهای سرهمبندی شده از بهاصطلاح کمک پاسداران و بسیجیها و آخوندها به مردم آسیبدیده اما چیزی که در صحنه مشاهده میشود، دستان خالی مردم و امکانات اولیهٔ آنهاست. عوامل حکومتی مانع از کمکهای خودجوش مردمی میشوند. آخوندها در این وحشت بهسر میبرند که خیزش خودجوش مردم برای کمکرسانی به هموطنان سیلزدهشان تبدیل به یک قیام سراسری بشود و مهار اوضاع از دست نیروهای سرکوبگر رژیم خارج شود.
این است وضعیت کشور ما در روزهایی که بیش از هر زمان به یاری نیازمند است.
کمک ملی به سیلزدگان تنها راه نجات
بنا بر قرائن قبلی نباید از این حکومت چشم یاری داشت. کارنامهٔ زلزلهزدگان در این زمینه گویاست. یاری حقیقی در دستان متحدی است که اینک باید در یک اتحاد ملی به سوی مردم مناطق سیلزده دراز شود تا فاجعهٔ ملی را به یک اتفاق ملی تبدیل نماید. این یک فرصت ملی برای همبستگی است و باید با یک دردمندی همگانی همراه شود. ما میتوانیم و باید همزمان میهن خود را از چنگال اهریمن زندگیخوار نجات دهیم. زمان، زمان برخاستن، دست به دست دادن و گام برداشتن است.