مخاطب پیامهای خلیفه ارتجاع کسی جز عوامل دستچینشده و مزدوران برونمرزی نیست.
علی خامنهای همانطور که انتظار میرفت در پیام بهاصطلاح نوروزی نه از نوروز سخنی گفت، نه از شادی، نه از عید و نه از بهار نه از پایان فقر و فاقه وحشتناک و گرانی و تورم افسار گسیخته و نه از سفرههای مردم که روزبهروز کوچکتر شده و اینک به کسادی و بیرونقی سفرهٔ هفتسین رسیده است.
آن فتوا و این تحریم
ولیفقیه و نوروز یا بهتر بگوییم «خلیفه» و نوروز دو ضد هستند که جمع آنها محال است. خلیفهٔ اشغالگر ایران چند ساعت قبل از جشن ملی چهارشنبهسوری و ۲روز قبل از حلول نوروز بهاصطلاح فتوای خود را بازنشر کرد که:
«چهارشنبهسوری هیچ مبنای شرعی ندارد و اگر مستلزم ضرر و فساد یا موجب ترویج اعتقادات باطل باشد، جایز نیست».
اما مردم ایران در یک دهنکجی آشکار به او، فتوای ضدایرانیاش را به هیچ انگاشتند و جشن ملی چهارشنبهسوری به یک اعتراض ملی علیه حاکمیت ولایت فقیه تبدیل شد.
لابد اگر زور خلیفهٔ شاخشکسته میرسید، نوروز را هم ممنوع و شرکت در آن را مکروه یا حرام اعلام میکرد اما چون زورش نمیرسد در عمل حرام بودن آن را ترویج میکند.
اشغال ایران از سوی بیگانگان عمامهدار
وقتی گفته میشود ایران توسط اشغالگران عمامه بهسر اشغال شده است، غلو نمیکنیم. این یک واقعیت است. نشان شیر و خورشید که از دیرباز بر پرچم ایران نقش بوده و با آن پیوندی ناگستنی داشته، جای خود را در پرچم اشغالشده به نمادی از یک عنکبوت سیاه یا یک خرچنگ درشت داده است. این خرچنگ در عینحال یک اختاپوس را نیز تداعی میکند. از هر طرف نگاه میکنیم کاردهای نوکتیز برآمده از آن، خون و خشونت میپراکند. این نه پرچم ایران، و این نه ایرانی است که باید. ایران در اسارت است و آزادی را روزانه با مقاومت خود مشق میکند.
سینهای مفقود در سفره ناگسترده
در پیام بهاصطلاح نوروزی علی خامنهای اثری از سفرهٔ هفتسین نیست. نشانی از سمنو و سنجد و سبزه و سنبل و سکه و سیر و سماق و تخممرغ رنگی، ماهی قرمز و آینه و شمع و حتی قرآن نیست. این نمادها بیانگر تمدن و فرهنگ ایران، این سمبلهای سرسبزی، شادابی، فراوانی، مهرآمیزی، زیبایی و روشنی از روی سفره برچیده شدهاند و به جای تمام آنها یک عکس زمستانی از خمینی قرار گرفته است. آیا این یک تصادف است. از روی سهو اینگونه چیده شده است یا تعمد آگاهانه را تداعی میکند؟
تلاش مذبوحانهٔ فرهنگ زمهریری ولیفقیه برای حذف چهارشنبهسوری و نوروز از زندگی مردم ایران در حالی است که بسیاری از ملل به احترام فرهنگ و تمدن ایرانزمین به تبریک نوروز همت میگمارند و ایرانیهای دور از وطن، چیدن سفرهٔ هفتسین را در هیچ شرایطی فراموش نمیکنند.
هفتسینهای محقر ولی معنادار
باز میگوییم و بر آن تأکید میکنیم... آیا بهتر از این میشد اشغال ایران، تمدن، فرهنگ و جغرافیای آن را به نمایش گذاشت؟
آیا خامنهای و خمینی و عمامه بهسران دیگر ایرانی هستند؟ نشان ایرانی بودن کدام است؟
بهرغم دشمنی آشکار خلیفهٔ دستاربند با ایران و فرهنگ درخشان ایران، خلق قهرمان و قیامآفرین ایران، با تمام قوا به برگزاری جشن نوروز اقدام کرد. هموطنان زلزلهزده و آسیبدیده با سیل با کمترین امکانات به چیدن سفرهٔ هفتسین پرداختند. این یک مقاومت ملی در برابری یک رژیم بیگانه و اشغالگر ایران است. دیدن برخی از سفرههای هفتسین به راستی قلب را به درد میآورد و اشک بر دیدگان جاری میکند اما مردم با این کار زیبا و ستودنی خود نشان دادند که در هیچ شرایطی اصالت و ایرانی بودن خود را از یاد نمیبرند و برای حفظ این هویت ملی میجنگند.
در یک سفرهٔ هفتسین فقط یک حبه قند میبینیم. به جای ماهی قرمز نیز عکس ماهی کشیده شده است.
سفرهٔ هفتسین فقط با یک حبه قند
در دیگری که مربوط به مناطق زلزلهزده است، به جای سینهای هفتسین، سنگ و سیمان و سیم میبینیم. سینهایی که در حسرت و آرزوی یک سرپناه کوچک بر سر سفره محقر هفتسین چیده شدهاند.
سفرهٔ هفتسین زلزلهزدگان
خلقی که حاضر نیست در دشوارترین شرایط تاریخی، از فرهنگ و اصالت خود کوتاه بیاید، این خلق و پیشتازانش میدانند چگونه بهار را به سرزمین باستانی خود بازآورند. آیا کانونهای شورشی، این سربرکشیدگان از زمهریر و عبورکنندگان از علامت ممنوع و نهیب تند سیمهای خاردار، این حریقهای شعلهٔ گوگردی بنفشه، بهارآوران این حقیقتاند؟
«از این گریوه به دور
در آن کرانه ببین
بهار آمده
از سیم خاردار
گذشته
حریق شعلهٔ گوگردی بنفشه چه زیباست
هزار آینه جاری است
هزار آینه
اینک
به همسرایی قلب تو می تپد با شوق
آری ایران آزاد میشود و بیگمان تمام سینهای مفقود هفتسین بهزودی در سین سرنگونی برمیخیزند و به فرهنگ پویا و سرشار از زیبایی ایرانزمین بازمیگردند.
آن روز مانند آمدن نوروز و حلول عید، قطعی، اجتنابناپذیر و محتوم است.