شرایط انفجاری جامعه چنان است که با وجود تمام مراقبتهای سرکوبگرانهٔ رژیم، از هر روزنی خشم و نارضایتی مردم فوران میکند و این وضعیت رژیم و مهرهها و کارگزاران آن را وحشتزده میکند، وحشتی که آن را در اظهارات همهٔ مقامات و مهرههای ریز و درشت رژیم و در همه جا میتوان دید؛ از جمله در جمعهبازارهای حکومتی.
آخوند میرعمادی امام جمعهٔ خامنهای در خرمآباد با گرفتن ژست اپوزیسیون و اشک تمساح ریختن برای مردمی که نان شب ندارند، گفت: «مشکل اصلی مردم مشکل معیشت است مشکل اقتصاد است این گرانیها فشار عجیبی بر مردم وارد کرده است نمیدانم آیا واقعاً بعضی از مسئولان میدانند بر طبقات متوسط و ضعیف چه میگذرد؟ اگر نمیدانند من دعوت میکنم یک روزی بیایند در درون دفتر ما بنشینند افرادی که مراجعه میکنند به نان شب شون محتاج هستند به یک بسته خرمایی نیازمند هستند که روزه شان را افطار بکنند آیا نباید به فکر معیشت مردم باشیم؟.... میگویند آقا با ارز دولتی را گرفتند کالا را وارد نکردند به کی میگویی؟ چه کسی ارز دولتی داد؟ این ارز دولتی را چه کسی گرفت؟ چگونه گرفت؟ خب خودتان میگید خودتان هم حل بکنید».
آخوند علمالهدی نماینده و امام جمعه خامنهای در مشهد هم با ابراز نگرانی از وضعیت معیشتی مردم، ضمن اعتراف به رها شدن امور، از دولت روحانی خواست این جامعه و کشور را اداره کنند و مدیریت کنند، اراده کنند با همه قدرت بیایند این تنگنای معیشتی را از سر راه مردم بردارند این مشکلات گرانی را حل کنند.
اما هراسانتر از سایر امام جمعههای شهرهای کشور، امام جمعهٔ تهران، آخوند موحدی کرمانی بود که او هم ضمن ترفند گرفتن ژست اپوزیسیون، بهطور مسخرهیی خواستار این شد که دولت و نظام جایی را مشخص کنند که مردم بیایند حرفها و عقدههای دلشان را بیان کنند او در این رابطه گفت:«خب بدیهی است همه مردم که یک جور نیستند. بعضیها طرفدار حکومت هستند. بعضیها مخالف حکومت هستند. بعضیها حرف دارند. بعضیها اعتراض دارند کی باید و کجا باید این عقده ها از دل مردم بیرون بیاید به چه وسیلهای باید یک مرد یک آدمی اگر واقعاً میخواهد با وزیر ملاقاتی بکند میخواهد یک پیشنهادی بدهد، میخواهد یک حرفی بزند، میخواهد درد دلی بکند راهش چیه؟ در جامعه ما همچین چیزی وجود دارد؟ مگر میتوانند؟ نامه هم مینویسند بعداً به ما خبر میدهند نامه نوشتیم جواب ندادند این رویه غلط است از درد دل مردم باخبر بشوید مشکلات مردم را بدانید چی هست».
جالب است که وقتی آخوند موحدی این حرفهای شیادانه را میزند، یکی از همان کسانی که پای منبرش هستند، برمیخیزد و فریاد میزند که به حق من تجاوز شده و کسی هم رسیدگی نمیکند. این قسمت را از رادیو تهران که جریان را مستقیماً پخش میکرد، بشنوید؛ که این آخوند شیاد درست بعد از شعارهای شیادانه در مورد شنیدن حرف مردم چطور صدای این مرد ستمدیده را خفه میکند. البته تلویزیون رژیم بعداً این قسمت را حذف و سانسور کرد. اما آن را از رادیو تهران میشنویم:
«صدای یک مرد: به حق من تجاوز شده
موحدی اقلا از مقام معظم رهبری یاد بگیرید.
فریادهای اعتراض یک مرد..
موحدی کرمانی: خیلی خب به اون کسی که مسئول هست اون را پیدایش کن و بهش بگو
نفر در جمعیت: زندگی من را گرفتند
موحدی کرمانی: عرض کردم به اون کسی که مربوط به او میشه، شما بگو این جا که بگی الآن چه فایده داره؟ شما میگویید منهم میشنوم اینجا که اون طرف چیز شما نیست اون کسی که طرف است شما بهش بگو یک صلوات ختم بفرمایید».
آنچه در این جریان بسیار عبرت آموز است، این است که فضای انفجاری جامعه چنان شدت و حدت و پتانسیلی دارد که حتی وقتی در یک اجتماع حکومتی مثل نمایش جمعه کمترین روزنهیی باز میشود، چطور از همان روزنه خشم و اعتراض حتی از سوی مستمعان و پامنبریهای آخوندها فوران میکند. این نمونه بهخوبی نشان میدهد که چرا رژیم جرأت ندارد دست به کوچکترین مانوری بزند.