شعار «مرگ بر ستمگر/ چه شاه باشه چه رهبر» را میتوان یکی از رادیکالترین و در عینحال آگاهانهترین بیانهای جمعی در تاریخ معاصر مبارزات مردم ایران دانست. این شعار در جریان قیام ۱۴۰۱ نه تنها در خیابانهای شهرهای ایران پژواک یافت، بلکه در گردهماییهای گستردهٔ ایرانیان در خارج از کشور نیز تکرار شد و به یک شاخص جهانی از مبارزه با استبداد ایرانی تبدیل گشت. اهمیت این شعار در آن است که فراتر از مرزبندیهای مقطعی و جناحی، کل صورتمسألهٔ حاکمیت فردی و دیکتاتوری را چه در شنل شاه و چه عبای شیخ زیر سؤال میبرد.
شکست پروژههای باز تولید استبداد
پیش از قیام سراسری ۱۴۰۱، دستگاه تبلیغاتی حاکمیت تلاش میکرد از طریق بازنمایی جعلی رضاشاه و تحریک شعارهایی نظیر «رضاشاه روحت شاد»، جنبش اجتماعی را به سوی بازگشت به گذشته منحرف سازد. بهعبارت دیگر، هدف این پروژه آن بود که صورتمسألهٔ سرنگونی دیکتاتوری دینی به فراموشی سپرده شده و مبارزه به مسیرهایی انحرافی سوق داده شود؛ مسیرهایی که در نهایت به سود حفظ وضع موجود بود. اما رادیکالیسم قیام و اثرگذاری مقاومت ایران و کانونهای شورشی این طراحی را برهم زد. شعار «مرگ بر ستمگر/ چه شاه باشه چه رهبر» از همان آغاز نشان داد که جامعه ایران حاضر نیست برای گریز از یک دیکتاتوری به دامان دیکتاتوری دیگر پناه ببرد.
تکوین تدریجی رادیکالیسم در قیامها
اگر روند قیامهای اخیر ایران را در یک بردار تاریخی بررسی کنیم، هر مرحله از جنبش اعتراضی مردم ایران بیانگر عبور از یک سطح مشخص و ارتقا به سطحی رادیکالتر بوده است.
در سال ۱۳۸۸، شعار اولیهٔ «رأی من کو» بهسرعت جای خود را به «مرگ بر دیکتاتور» داد؛ نشانهای از عبور از اصلاحطلبی سطحی به نقد مستقیم کل نظام.
در دی ۱۳۹۶، شعار «اصلاحطلب، اصولگرا/ دیگه تمومه ماجرا» نقاب از چهره بازی دوگانهٔ جناحهای حکومتی برداشت و نشان داد که هیچیک پاسخگوی خواست آزادیخواهانه مردم نیستند.
در آبان ۱۳۹۸، قیامآفرینان گامی فراتر نهادند و بهطور مستقیم «اصل نظام» را نشانه گرفتند. سرکوب خونین و بیسابقهٔ حاکمیت نیز نتوانست این آگاهی جمعی را محو کند، بلکه تنها بر ضرورت راهکارهای رادیکالتر صحه گذاشت.
در این سیر تکاملی، قیام ۱۴۰۱ نقطهٔ عطفی تاریخی بود. شعاری چون «مرگ بر ستمگر/ چه شاه باشه چه رهبر» ثابت میکند که جنبش مردمی نه تنها از اصلاحطلبی قلابی عبور کرده، بلکه پروژههای بازگشت به سلطنت را نیز از اعتبار ساقط کرده است.
معناشناسی شعار
این شعار حامل یک محتوای تاریخی-اجتماعی است که مرزهای چندین دهه را درمینوردد. در حقیقت، آنچه در چهار واژهٔ «چه شاه باشه چه رهبر» فشرده میشود، نقدی صد و اندی ساله به هر گونه تمرکز قدرت فردی و سلطهٔ استبدادی است. از انقلاب مشروطه تا امروز، مضمون اصلی مبارزات مردم ایران چیزی جز آزادی، استقلال، عدالت و جمهوریت نبوده است. بنابراین، این شعار تنها بازتاب خیزشهای امروز نیست، بلکه خلاصهٔ مسیر طولانی مبارزهٔ ایرانیان علیه استبداد سلطنتی و دینی است.
ناکامی شعارهای گمراهکننده
در دورهای که خامنهای از کرونا بهعنوان سپری برای به تعویق انداختن قیامها استفاده کرد، شعارهای ساختگی نظیر «رضاشاه روحت شاد» را بههمین منظور بهکار گرفت. این شعار محصول اتاقهای فکر امنیتی بودند تا افکار عمومی را از سرنگونی دیکتاتوری دینی منحرف سازند. باینحال، در قیام ۱۴۰۱ رادیکالیسم اجتماعی بهگونهیی اوج گرفت که برای چنین دستاویزهایی هیچ فضایی باقی نگذاشت. ظهور شعار «مرگ بر ستمگر» در کنار شعارهایی چون «این ماه ماه خونه/ سیدعلی سرنگونه» و «مرگ بر خامنهای» نشان داد که جنبش مردمی بر بردار تکاملی خود به مرحلهای جدید بالغ شده است.
افق تاریخی و آیندهنگری
این شعار، نه فقط نفی دو شکل خاص از دیکتاتوری (سلطنت و ولایت فقیه)، بلکه نفی هر گونه باز تولید استبداد در آینده است. به همین دلیل، «مرگ بر ستمگر» را میتوان بهمثابه یک اصل راهبردی و یک مانیفست تاریخی تلقی کرد که جنبش آزادیخواهانهٔ ایران را از انحرافات راست و چپ، از اپورتونیسم و بازگشتگرایی مصون میدارد. جامعه ایران با این شعار اعلام میکند که دیگر نمیخواهد در دایرهٔ بستهٔ استبداد دوباره به نقطهٔ آغاز بازگردد. خواست مردم، حرکت به جلو و استقرار یک نظم دموکراتیک و مردمی است.
تبلور یک اراده تاریخی
از دل این روند میتوان نتیجه گرفت که شعار «مرگ بر ستمگر/ چه شاه باشه چه رهبر» نه یک واکنش لحظهای، بلکه تبلور یک ارادهٔ تاریخی است. این شعار به زبان ساده میگوید: «ایران دیگر حاضر به عقبگرد نیست». این بیان جمعی نشانگر بلوغ سیاسی و اجتماعی نسلی است که از همهٔ بازیهای قدرت عبور کرده و چشمانداز خود را در آیندهای آزاد، دموکراتیک و عاری از هر گونه سلطه فردی ترسیم میکند.