بسیاری از رسانهها و مهرههای حکومتی پیشاپیش به کسادی نمایش انتخابات و نه بزرگ مردم ایران به این نمایش مضحک، اذعان میکنند.
روزنامه آرمان در این رابطه نوشت: «مردم نسبت به انتخابات ناامیدی بسیاری دارند. باید در این مدت همه دستگاهها کمک میکردند که ناامیدی مردم به امید تبدیل شود، اما آنچه مشاهده میشود گرمی تنور انتخابات نتوانسته به گرمی جامعه بیفزاید پس معلوم میشود که تنور انتخابات هنوز گرم نشده است» (آرمان ۲۲اردیهبشت ۱۴۰۰).
روزنامه همدلی هم در مطلبی با عنوان «مردم و نامزدها در ایستگاه سردرگمی» نوشت: «هم اکنــون حتی کلیه مراجع فکری و سیاســی، کنش گران و لیدرهــا از همه گروهها و جناح هــای اعتدالی، اصولی، انقلابی و اصلاحی همچنان سردرگم و بلاتکلیف هستند. همگی دست به عصا و بدون تکلیف و منتظر حوادث بهصورت کج دار و مریز ماندهاند. مردم و نامزدهای احتمالی با وجود ورود به ایستگاه آخر، در خود ارادهای برای سوار شدن بر لکوموتیو انتخاب کردن و انتخاب شدن نمیبینند کجای دنیای دمکراتیک با نظامات انتخاباتی پویا چنین است که ما چنین هستیم؟ آیا میتوان گفت که این خروجیهای معیوب نتیجه یک انقلاب مردمی یا انقلاب اسلامی است؟» (همدلی ۲۲اردیبهشت ۱۴۰۰).
این روزنامه وابسته به باند روحانی در مقاله دیگری در مورد شرکت نکردن مردم در انتخابات و سرد بودن تنور انتخاباتی رژیم نوشت: «قرائن نشان میدهد که فضای سردی بر فضای انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ حاکم اســت و میتوان گفت که همان شرایط انتخابات مجلس یازدهم در انتخابات پیش رو، تکرار خواهد شــد».
روزنامه جوان وابسته به سپاه پاسداران نیز روز گذشته نوشت: «چهار دهه گذشته هیچگاه با نزدیک شدن به تاریخ انتخابات ریاستجمهوری فضای سیاسی ایران اینچنین نسبت به انتخابات سرد و کم اعتنا نبوده است. این امر حاصل یک روند است و مهمترین دلایل شکلگیری آن ناکارآمدی ساختاری و رجال سیاسی فیک در قالب اصلاحطلب و اصولگرا بوده است. مردم از به بازیگرفته شدنشان، خسته شدهاند و قهر با صندوق رأی را به تنهایی نه یک کنش سیاسی؛ بلکه مهمترین پیام برای اصلاحات زیربنایی میدانند. بههرحال فعلاً انتخابات ریاستجمهوری مسأله نخست بدنه اجتماعی جامعه ایرانی نیست» (جوان ۲۱اردیبهشت ۱۴۰۰).
این واقعیت برای مردم بسیار روشن است که نه تنها از این خیمه شببازی آبی برای آنها گرم نمیشود، بلکه از این تنور سرد و خاموش باز هم یک دژخیم، چپاولگر و یا حداکثر یک مالهکش بیرون میآید که ادامه دهنده راه همان جنایتکاران قبلی است.
خامنهای نیز انتخابات را طوری مهندسی کرده است که یک دژخیم را بهعنوان رئیسجمهور رنگ و به مردم و جهان قالب کند.
حتی نهادهای انتخاباتی رژیم هم نقشی آنچنانی در تصمیم سازی و تدوین استراتژی برای قالب کردن یک مهره سرکوبگر پاسدار و یا یک مهره غارتگر حکومتی ندارند، و آنچه در نهایت تعیینکننده است نظر خامنهای است که یک جلاد را در رأس «دولت جوان و حزباللهی» مورد نظرش قرار بدهد.
کاندیداهایی هم که در این نمایش خامنهای شرکت میکنند اکثراً متخصص اعدام و شکنجه مردم هستند، عدهیی از آنها دستاندرکار گسترش تروریسم رژیم در منطقه، عدهیی هم از اختلاسگران و غارتگران، و عدهیی هم مانند آخوند جلاد ابراهیم رئیسی نورچشمی مقام عظمای ولایت هستند.
افتخار تمامی آنها حفظ نظام قتل و غارت ولایت فقیه به قیمت سرکوب مردم و به خاک سیاه نشاندن آنهاست، و اکنون خامنهای و شورای نگهبان آنها را جلو مردم گذاشته تا به آنها رأی بدهند و بهاصطلاح در تعیین سرنوشتشان مشارکت کنند.
قطعا مردم ایران نه تنها در امر تباه کردن سرنوشتشان شرکت نمیکنند، بلکه با شرکت نکردن خود به این نظام و نمایش انتخاباتیاش نه گفته و اعلام میدارند که رایشان سرنگونی است.
آری دهها میلیون نفر مردمی که از این نظام زخمی و به جان آمدهاند به حاکمیتی که بیش از پیش منویات خامنهای در امر سرکوب در داخل و ارتجاع و تروریسم افسارگسیخته را در خارج کشور پیش میبرد، نه خواهند گفت
شرکت نکردن مردم در انتخابات در راستای نفی نظامی است که این روزها مردم به جان آمده در کف خیابانهای فریادشان علیه بیداد ستم و استثمار آن بلند است.
فریادی که به اذعان یک رسانه حکومتی «جنگ درون جامعهای» است، و این پتکی است بر سر نظام و فرستادن نهایی آن به گورستان است.
این واقعیت است که مهرههای حکومتی را نگرانی سردی انتخابات قلابی کرده است، زیرا آنها نتیجه آنرا برنده شدن این فرد یا آن فرد و این باند یا آن باند نمیدانند، بلکه برنده آنرا مردم براندازی میدانند که در قیامهای گذشته بارها خواهان نفی تمامیت نظام ولایت بودهاند.
این است جنگ اصلی و نه جنگی که عناصر و باندهای حکومتی بر سر بازی نمایشی انتخابات به سرکردگی خامنهای به راه انداختهاند.