باز هم جرقه و آتش، این بار در بندر کوهستک استان هرمزگان! از جرقه تا آتش فاصلهٔ زیادی نیست؛ اما این فاصله در میهن ما پیوسته کوتاه و کوتاهتر میشود. دیروز جرقه در منطقهٔ مرزی سراوان بهشعلهور شدن آتش خیزش و قیام در قلعهبید و کورین و شورو و شیر آباد و... انجامید و این روز جمعه ۲۲اسفند با شلیک پاسداران جنایتکار بهسوی سوختبران محروم بلوچ و کشته و مجروح شدن دو تن از آنان جرقه زده شد و بهسرعت منجر بهآتشی شد که شعلههایش حتی بر روی آبهای دریا هم قایقهای سپاه جهل و جنایت را بهکام کشید و نابود کرد. این آتش را این بار نیز جوانان شورشگر و غیرتمند بلوچ افروختند.
فاصلهٔ جرقه تا قیام مدام کوتاهتر میشود؛ چرا؟
کوتاه شدن فاصلهٔ جرقه تا قیام که هم در قیام ۶روزهٔ سراوان و هم این بار در هرمزگان شاهد آن بودیم، بهنظر میرسد که یکی از ویژگیهای این دوران است که علاوه بر سرعت و شتاب، بیانگر تعمیق و رادیکالیسم جنبش اعتراضی هم هست؛ چرا که برخلاف قیامهای پیشین برای پیشرفت در سطح و گسترش دامنه و همچنین تعمیق و رادیکال شدن شعارها و شیوههای مقاومت، نیاز بهطی یک دوره و پروسهٔ حتی کوتاه مدت هم ندارد. چرا که مردم بهجان آمده با تجربه دهها ساله، خوب میدانند که چگونه و با چه زبانی بایستی با این رژیم سخن بگویند، تنها با زبان قهر! اما چرا؟
جدای از تجارب بیش از ۴دهه کشاکش با این رژیم، پاسخ این است که واقعاً کارد بهاستخوان مردم رسیده! تودههای عظیم دهها میلیونی واقعاً دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند.
برخی واقعیتهای اقتصادی و اجتماعی بهزبان آمار و ارقام
تورم و کاهش مداوم ارزش پول را عموم مردم ایران روزمره با پوست و گوشت خود احساس میکنند. این تورم خارقالعاده که مراجع آماری رژیم آن را حدود ۵۰درصد عنوان میکنند، تسمه از گردهٔ مردم بهخصوص اکثریت محروم کشیده است. البته برخی پژوهشگران بینالمللی (مانند پروفسور استیو هنکه) رقم واقعی تورم در ایران را بیش از ۱۸۰درصد میدانند، اما افزایش سرسامآور و روزمرهٔ قیمتها و همچنین برخی اطلاعات جزییتر که گهگاه از منابع حکومتی درز میکند گویای آن است که ارقام ۴۸درصد و ۵۰درصد، اگر چه در دنیا یک رکورد محسوب میشود، اما فاصلهٔ بسیار زیادی از واقعیت دارد. از جمله مرکز آمار ایران، نرخ تورم کالاهای وارداتی در فصل پاییز سالجاری نسبت بهفصل پاییز سال گذشته را بیش از ۵۸۸درصد و نرخ تورم سالانه این کالاها را بیش از ۴۱۲درصد اعلام کرد» (سایت حکومتی اخبار روز-۱۵ اسفند ۹۹). با توجه بهحجم ۳۴میلیاردی واردات (در سال۹۹) میتوان دریافت که تورم ۵۸۸درصدی چه تأثیر جهشواری بر قیمت همهٔ کالاها میگذارد.
اما علت اصلی این ابر تورم، چاپ سرسامآور و افسارگسیختهٔ اسکناس است، از حدود ۳سال پیش گفته میشد که روزانه هزار میلیارد تومان اسکناس بدون پشتوانه چاپ و روانهٔ بازار میشود. اما این رقم که در جهان (بجز ونزوئلا) یک رکورد محسوب میشود در سال۹۹، جهشی خارقالعاده کرده و بهرقم بهتآور ۲۳۲۸میلیارد تومان در روز رسیده است (تلویزیون رژیم – ۲۰اسفند ۹۹). گزارش روزنامهٔ حکومتی همدلی (۳ اسفند ۹۹) نیر این رقم را تأیید میکند. همدلی مینویسد: «میانگین رشد ماهانه نقدینگی ۷۴هزار میلیارد تومان (در سال۹۹) بوده است». این افزایش لجامگسیختهٔ نقدینگی قدرت خرید مردم بهخصوص اقشار حقوق بگیر را نابود کرده است. «قدرت خرید مردم در حال حاضر بهیکششم سال۹۲ رسیده... خط فقر که در سال۹۲ حدود ۲میلیون تومان بود امروز بهبالای ۱۰میلیون تومان رسیده است» (کیهان خامنهای-۱۴ اسفند).
روزنامهٔ حکومتی جهان صنعت (۹اسفند) نیز بهنقل از یک اقتصاددان حکومتی نوشت: در ۱۵سال گذشته، متوسط شاخص فلاکت (حاصلضرب تورم در بیکاری) در ایران، بیش از ۳برابر متوسط جهانی آن بوده است».
وضعیت بهشدت انفجاری
یک نتیجهٔ این وضعیت، بروز اشکال جدیدی از فقر و محرومیت است که در تاریخ میهنمان کمسابقه است؛ گوشهیی از آن را روزنامهٔ حکومتی آرمان (۱۷ اسفند ۹۹) چنین تصویر کرده است: «فروش نوزادان آماری فاجعهبار کسب نموده و بازنشستگان و کارمندان کمدرآمد گوشت، مرغ و میوه را از رژیم غذایی خود حذف نمودهاند... روغن نباتی در کشور کیمیا شده است. همچنین خرید نان نسیه و قسطی بهیک روال معمولی و قاعده کلی تبدیل شده و چشم مسئولان و مردم بهتماشای جمعیت زبالهگرد عادت کرده. »...
نتیجهٔ دیگر این فقر سیاه و فراگیر، از میان رفتن طبقهٔ متوسط و ریزش آنها بهزیر خط فقر و پیوستنشان بهتودههای فقیر است. نتیجهٔ بلافصل این دگرگونی عظیم در ساختار اجتماعی و طبقاتی ایران، گسترش طبقهٔ تهیدست و ارتش محرومان و افزایش سرسامآور جمعیت حاشیهنشین شهرهاست که نیروی اصلی قیام آتشین دی۹۸ بودند و نیروی اصلی هر قیام و انقلابی هستند. اما این تنها یک گسترش کمی نیست. طبقهٔ متوسط شامل اقشار آگاهتر جامعه هستند و پیوستن آنها بهطبقات فقیر، خودآگاهی و پتانسیل انقلابی این طبقات را افزایش میدهد. تنها کافی است یادآوری کنیم که بهاعتراف وزیر علوم دولت روحانی در حال حاضر یک میلیون و ۴۰۰هزار صندلی در دانشگاهها خالی مانده، شمار فزایندهٔ دانشجویانی که خود یا خانوادههایشان قادر بهتأمین هزینهٔ تحصیل دانشگاهی نیستند. این دانشجویان ترکتحصیل کرده که بهارتش میلیونی بیکاران پیوستهاند، نیروی پیشران این ارتشاند. همین شرایط بهغایت آمادهٔ عینی جامعه ایران است که بهآن خصلت انفجاری میدهد و کوتاهتر شدن فاصلهٔ جرقه تا قیام را که در آغاز اشاره کردیم، توضیح میدهد. این خطری است که کارشناسان و تحلیلگران حکومتی نیز از آن غافل نیستند و مدام نسبت بهآن هشدار میدهند
اما دیکتاتوری ولایت فقیه پوسیدهتر از آن است که بتواند در این معادله و انقلاب عظیمی که در راه است وقفهیی ایجاد کند.