در خبرهای روز یکشنبه ۹ اردیبهشت بود که بیمارستان محب مهر تهران با کلیهی بیماران آن پلمب شد! علت، چند مورد کشف حجاب در این بیمارستان! ویدئوهای منتشرشده نشان میدهند که با نظارت و پشتیبانیِ پاسداران نیروی انتظامی، ورق آهنیِ بزرگی را روی درب ورودی بیمارستان جوشکاری میکنند! تصویرها از داخل بیمارستان، داد و فریاد دکترها و پرستارها و برخی بیماران را مثل پتکی بر عصبهای عاطفی و وجدان انسانی میکوبند.
در خبرهای روزانهی دو هفتهی اخیر، هجوم اوباشان ولایی به زنان ایران، مستمر گزارش شده است.
در همین مدت شاهد خبرها و ویدئوهای بسیاری از مقاومت و تسلیمناپذیریِ زنان در برابر جنون زنستیزیِ حاکمیت ملایان بودهایم. بسیاری از زنان ضد هرگونه ارتجاع و دیکتاتوری و تحمیل و اجبار، در این ایام دمار از روزگار چماقداران و اوباشان خامنهای درآوردهاند.
مقاومت و تسلیم نشدن زنان به حجاب اجباری و حمایت از آنان در گوشمالیِ زنان و مردان لمپن ــ پاسدار، به صدور بحران به درون حاکمیت انجامیده است. بگومگوها دربارهی جلادان خیابانی در درون حکومت، باعث شد که سرکردهی دژخیم نیروی انتظامی مجبور به سفر به قم شود تا حمایت و فتوای مراجع را جمع کند؛ اما جنایت علیه زنان آنقدر ضد بشری و حتا ضد شرع مورد توافق حوزههای آخوندی است که دژخیم تحت امر خامنهای، آنجا هم تودهنی خورد و دست خالی برگشت.
بهراستی در ایران چه خبر است؟
بهراستی آیا چند تار مو میتواند یک حکومت را دچار جنون کند؟
مگر این حکومت، همان نیست که در آستانهی هر نمایش انتخاباتی، پرستوهای مؤنثاش را با انواع کر و فر میمونوار و مشمئزکننده نمایش میدهد تا چند رأی جمع کند؟
کدام تعادل قوای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در صحنهی مادی و ملموس میان جامعهی ایران و حاکمیت ملایان رخ داده است که جن و جنون به جان سرتاپای حکومتیان افتاده است؟
چه میشود که یک حکومت دست به چنین وحشیبازیهای بدویِ مادون پیدایش انسان میزند؟
زنستیزی البته در ذات و ماهیت حکومت آخوندی و جانمایهی فکری و عقیدتیِ آن هست. بههمین دلیل، زنان ایران نیروی بالنده و پیشتاز و کلانتغییر در امر سرنگونیِ محتوم این حاکمیت هستند. آنچه که این نیروی بالنده را به مسیر نفی تمامیت این نظام سوق میدهد، توان سیاسی و اجتماعی و فرهنگیِ آن است که لرزه بر ارکان اشغالگران فقاهتی میاندازد. آزاد شدن زنان از هر قید و بند دستوپاگیر ارتجاعی و استثماری، کابوس وحشتانگیز دیکتاتورها در انواعشان ــ خاصه تمامیتخواه مذهبی ــ است.
اینکه زنان ایران از سیطره و حیطه و هژمونیِ آخوندها بیرون بیایند، حکم نیستی برای مرتجعان زنستیز و استثمارگر دارد. آخوندها هرگز منافع شرعی، عرفی، مذهبی و اخلاقی در امر حجاب زنان ندارند؛ بلکه امر هژمونی بهعنوان مبنای قدرت و نفوذ و سلطهگری برای آنان مهم و همهچیز ــ بهقیمت انجام هر جنایتی ــ است. گرفتن هژمونی و سلطهگری از آخوندها در جامعهی سنتی ایران، یعنی نفی و مرگ همیشگیِ نحلهیی مفتخور و استثمارگر و خدمتگزار تاریخیِ دیکتاتوریها. اصل موضوع این است، نه چند تار مو.
بنابراین از خروجی قیام ۱۴۰۱ بهبعد که صحنهی سیاسی ایران تماماً علیه تمامیت حاکمیت ولایت فقیه آرایش یافت و تعادل قوای سیاسی، رو به سرنگونیِ ملایان شتاب گرفت، جن و جنون گاوی به جان خامنهای و ساختار گماشتهاش افتاده است. از خالصسازیِ دانشگاهها، از جنگافروزی در غزه، از نمایش دادگاه غیابی علیه مجاهدین خلق، از حذف فلهیی وفاداران نظام در نمایش انتخابات مجلس ارتجاع و از گستردن بساط سرکوب وحشیانهی زنان، همه و همه بازخوردهای اثر جام زهر قیام ۱۴۰۱ و پایداریهای شکستناپذیر نسلبهنسل از ۳۰ خرداد ۶۰ و زندانیان سیاسی هستند.
تمام خبرها و گزارشات این روزها در امور سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، جابهجا نشانی میدهند که کابوس «مرحلهی سرنگونی»، شکست تاریخی ــ عقیدتی ــ سیاسیِ نظام ولایت فقیه را مهر نموده و خامنهای و ساختار گماشتهاش را به جنون مرگآور گاوی مبتلا کرده است.