یک رخداد مهم در ۱۱۲سال پیش
منطقهٔ غیزانیهٔ اهواز که اهالی آن در نخستین روزهای خرداد ۹۹ در اعتراض به نبود آب آشامیدنی دست به اعتراض زده و با پاسدارن رژیم درگیر شدند و تنها در ازای این درخواست ساده و طبیعی جز گلوله پاسداران پاسخی نگرفتند، ۱۱۲سال پیش در چنین روزهایی شاهد یک رخداد مهم بوده است.
با حفر اولین حلقهٔ چاه نفت با نام «چاه شماره یک» توسط یک شرکت انگلیسی به مدیریت ویلیام ناکس دارسی در دره خرسون واقع در مسجدسلیمان و فوران نفت در ششم خرداد سال۱۲۸۶ برابر با ۲۶مه ۱۹۰۸میلادی حادثهٔ مهمی در این منطقه بهوقوع پیوست. این رخداد به نقطهٔ عطف و سرمنشأ فراز و نشیبهای بسیار در تاریخ معاصر میهن ما تبدیل شد.
قراردادهای خیانتبار
مظفرالدین شاه قاجار در هفتم خرداد۱۲۸۰ خورشیدی برابر با ۲۸مه ۱۹۰۱میلادی، با امضای قراردادی با دارسی، مهرهٔ انگلیس، در ازای دریافت تنها ۱۶درصد از سود نفت استخراج شده، امتیاز استخراج این مادهٔ حیاتی را به مدت ۶۰سال به شرکت انگلیسی واگذار کرد و پذیرفت که دولت فخیمه مابقی این سود سرشار را به یغما ببرد؛ اما با وجود این قرارداد ظالمانه و نابرابر باز هم شرکت انگلیسی بیتوجه به مفاد آن، تا سال۱۳۱۱ فقط سه چهارم از تعهد خود را به ایران پرداخت کرده بود؛ و تنها پس از تهدید دولت وقت ایران به شکایت و فسخ قرار داد بود که در اثر وساطت جامعهٔ ملل راضی شد قرارداد جدیدی منعقد شود و سهم ایران از ۱۶ به ۲۰درصد افزایش یابد.
به این ترتیب ثروت ملی ایرانیان که متعلق به مردم بود و میتوانست صرف آبادانی و پیشرفت سرزمین ما در زمینههای مختلف از کشاورزی و صنعت تا آموزش و بهداشت عمومی و سایر امور اساسی گردد، در اثر خیانت رضا شاه به مدت بیش از سه دههٔ دیگر در معرض تاراج استعمار انگلیس قرار گرفت.
دکتر مصدق رهبر تاریخی مردم ایران بعدها در مورد این قرار داد ننگین گفته بود:
«تاریخ عالم نشان نمیدهد که یکی از افراد مملکت [منظور رضا شاه] به وطن خود ۱۶بیلیون و ۱۲۸میلیون ریال ضرر زده باشد و شاید مادر روزگار دیگر نزاید کسی را که به بیگانه چنین خدمتی کند!»
قرار داد جدید که کماکان بسیار ظالمانه بود، سرانجام در سال۱۳۲۹ به اهتمام دکتر مصدق و در اثر مبارزات وی با تصویب «قانون ملی شدن نفت» در مجلس شورای ملی و شکست استعمار پیر به نفع ملت ایران باطل اعلام شد؛ و داغ ابدی را بر دل دولت فخیمه گذاشت.
پس از کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲ بار دیگر قرارداد جدیدی با عنوان کنسرسیوم منعقد شد.
تبدیل «طلای سیاه» به «بلای سیاه» در دوران شاه
از زمان پیدایش نفت در ایران تا امروز این مادهٔ حیاتی نقش اساسی در تحولات گوناگونی که در ایران بهوقوع پیوسته، ایفا کرده است. سرمایهیی که علیالقاعده شایسته بود تا مصروف آبادانی و پیشرفت و رفاه عمومی بشود، بهدلیل حاکمیت رژیمهای دیکتاتوری، بهعکس مایهٔ حرمان و رنج تودهٔ مردم شد؛ و تاکنون مردمی که بر روی اقیانوسی از طلای سیاه زندگی میکنند، بهرهٔ چندانی از آن نبردهاند.
با سرنگونی محمدرضا شاه خائن در سال۵۷ بار دیگر امیدهای فراوانی در دلها قوت گرفت که با استقرار یک حاکمیت ملی، این سرمایه عظیم ملی در جهت رفع نابرابری و عقبماندگی ناشی از قرنها حکومت حاکمان مستبد بهکار گرفته شده و بر فقر و محرومیت اجتماعی نقطهٔ پایان گذاشته شود؛ ولی غصب حاکمیت ملی توسط خمینی و برقراری یک دیکتاتوری مذهبی که بهمراتب وحشیتر بود، تمام آرزوها را نقش برآب کرد و همانگونه که «افتد و دانی» این سرمایهٔ عظیم صرف جنگ، تولید و خرید سلاحهای نظامی، دستیابی به سلاح اتمی، انجام عملیات تروریستی و بذل و بخشش به گروههای مرتجع نیابتی در کشورهای منطقه شد که تماماً بهخاطر حفظ و سرپا نگهداشتن نظام آخوندهای مرتجع بوده است.
تبدیل «طلای سیاه» به «بلای سیاه» در دوران شیخ
بدون تردید طی ۴دههٔ گذشته خیانت و جنایتی که آخوندهای حاکم در تاراج و حراج این سرمایه عظیم ملی و نابودی صنعت نفت روا داشتهاند، با آنچه سایر حکام کردند، قابل مقایسه نیست؛ و کجاست دکتر مصدق فقید تا ببیند این مرتجعان خونریز چه بر سر این ثروت و صنعت ملی آوردهاند.
رژیم آخوندی با وجود چپاول این سرمایه نهفته در خاک خوزستان، از بذل کمترین توجه به نیازمندیهای اساسی عمومی خودداری کرده است بهنحوی که فقر و فاقه و نبود ابتداییترین نیازهای اساسی در این منطقه از حد گذشته است. مردم در این منطقه آب ندارند؛ کار ندارند؛ زندگی ندارند؛ فقیر و بیچیزند؛ گرسنهاند؛ سهل است که حتی از داشتن آب آشامیدنی هم محرومند.
آب این مایع حیاتی، کماکان از اصلیترین نیازهایی است که رژیم نه تنها در حل آن اقدامی نمیکند بلکه درصدد است همان میزان کم موجودی آب این مناطق را به نقاط مرکزی ایران منتقل کند؛ اقدامی که تماماً در جهت منافع پاسداران و عوامل نظام است و به این ترتیب بیآبی را به معضلی بزرگ برای اهالی مبدل کرده است. از این رو مردم غیزانیه و سایر نقاط به خیابانها ریختهاند تا ابتداییترین خواسته و حق طبیعی شهروندی خود را فریاد کنند؛ اما رژیم ضدبشری با گلوله و سرکوب به آنها پاسخ داد.
مقاومت، تنها راه ممکن
آخوندهای تبهکار چهل سال است که شیرهٔ جان این استان را میمکند بیآن که کمترین توجهی به وضعیت معیشتی و بهداشتی مردم محروم این منطقه داشته باشند. آنچه رژیم در خوزستان به آن توجه ویژه نشان داده و میدهد، همانا سرکوب فرزندان مبارز و مجاهد این خطه از میهن ماست؛ که نسبت به ایلغار و چپاول رژیم به اعتراض برمیخیزند. حملات پاسداران به تظاهرات مردم اهواز و سایر شهرهای خوزستان در جریان قیام آبان۹۸ و بهویژه شلیک گلولههای تیربار به سوی مردم معترض در نیزارهای ماهشهر هیچ شکی باقی نگذاشت که رژیم برای خود جز غارت و سرکوب وظیفهٔ دیگری قائل نیست و مردم نیز راهی جز مقاومت و تهاجم نسبت به این نظام ضدبشری نمیشناسند. آنان بهخوبی دریافتهاند که پاسخ همهٔ مشکلات و معضلات اجتماعی اتحاد با سایر هموطنان در شهرهای مختلف ایران و همراهی و همگامی با جوانان و کانونهای شورشی است. این همان مسیری است که مردم محروم و ستمدیده اهواز و ماهشهر و غیزانیه و سایر شهرهای خوزستان در اعتراضات خود بهدرستی آن گواهی دادند.