اصولاًً فشارهایی که به اعضا و جوارح «نظام مقدس»! وارد میآید، نیاز به نقاط خروجی دارد. شما آدم سالمی هم که باشید، نسبت به یک نیشگون یا سیلی و مشت و لگد، واکنش خواهید داشت؛ یا در کلام (که میشود فحش و ناسزا)، یا در عمل (حتی اگر در حد موشک زدن به بیابانهای عراق باشد). حالا اگر نیشگون را از یک جای حساس پوست بگیرند، یا اگر از جایی بگیرند که قبلاً زخمی یا ملتهب شده یا سوختگی دارد، طبعاً واکنش شدیدتر خواهد بود. حتی آدم که هیچ، دیگ زودپز هم که زیرش آتش روشن میکنند، تا یک جایی تحمل دارد، از نقطهای دیگر شروع به سوت زدن میکند و نهایتاً به جیغ زدن میانجامد!
این مقدمهیی بود برای آشنایی با موجودی به نام «علمالهدی»! حاکم ولایت خودمختار خراسان.
لعل سخن از «بزرگ شاخداران نظام»!
وقتی دلتان از دردها و نگرانیهای مملکت گرفته، نگاهی اجمالی به درفشانیهای این آخوند ابله، برای تفنن و تمدد اعصاب، خالی از فایده نیست.
شاید درخشانترین لعل پر درخشش در این «گنجینه!»ی سخن، دفاع پر حرارت این آخوند از حاج «قـ ـ ـاسـ ـ ـم» (این کلمه پیش از اصابت موشک بهصورت یکپارچه «قاسم» نوشته میشد!) بود که در گرامیداشت روحیات این گل پرپر باغ ولایت، او را بهخاطر شاخهای بلند و تیزش در میان گلهٔ بسیجیان، ستایش میکرد و سایر گوسفندهای گلهٔ ولایت را به پیروی از او فرامیخواند!
نتیجهگیری حکیمانهٔ این آخوند بسیار مهم است. او که تلاش کرده بهجای کلیشههای توصیهای و نصیحتهای نخنما، با الهام از سینمای مدرن مفهومی، با یک پرسش «ژرف!» شنونده را انگشت به دهان کند؛ پس از تشبیه بسیجیهای نظام به گوسفند، لای لفافه، حاج قاسم و وحوش از این جنس را به «بز شاخدار» تشبیه میکند و به گوسفندها میگوید «بز باشید تا امنیت داشته باشید!»
علمالهدی: «یک گله گوسفند را در نظر بگیرد که چوپانش ضعیف است و گرگ حمله کرده است. یک جور گوسفند در برابر گرگ تمکین است و بخشی دیگر بزهای قوی شاخدار هستند اینها شروع میکنند با گرگ به جنگیدن و با گرگ مبارزه میکنند. آیا آن گوسفندان سر به زیر امنیت دارند یا آن بزهای رزمنده امنیت دارند؟».
البته نتیجهگیری فرعی از مثال این آخوند که دچار بیماری «فرار مغز» هم شده است، میشود اینکه «ولیامر مسلمین جهان!»شان علیرغم عنوان پر طمطراق «فرماندهکل قوا» عملاً به یک «چوپان ضعیف» و طبعاً ترسو تشبیه شده که توان حفظ گوسفندهای بسیجیاش از حملهٔ گرگ را ندارد!
اما پرسش پر ایهام حجت الشیطان علمالهدی: «آیا آن گوسفندان سر به زیر امنیت دارند یا آن بزهای رزمنده امنیت دارند؟»
علمالهدی گریان-سید«خندان»؛ دو سر از یک کرباس
خاتمی شیاد که با برچسب ناچسب «اصلاحطلبی» وظیفهٔ تداوم عمر ننگین نظام را داشت، برای خود شیرینی و مجیز گویی ولایت خامنهای، او را دجالانه بهعنوان «ارادهٔ برتر منتسب به وحی» معرفی کرده بود. علمالهدی که بهرحال یال و کوپال ولایتمداری هم دارد، خیلی وقت بود که هر چه میزد، نتوانسته بود به گردپای آن «اصلاحطلب!» کذایی برسد.
اما وی در نمایش جمعهٔ ۱۸بهمن تلاشی دوباره داشت تا برگی بزند و با یک «جادوی سخن» جدید، باقی انگشتان ناظران حیرتزده را هم به سوی دهانهای باز باقی ماندهشان جذب کند. ماحصل تلاش بیشائبهٔ وی و همهٔ همکیشان و همریشان و نوچههای وی در این جمله فشرده و غنیسازی شده است: «اگر ۶مجتهد شورای نگهبان رأیی بدهند مثل رأی و نظر پیامبر است.»
خامنهای از پای بساط پشت حیاط خلوت بیت، فرمان به ممنوع التصویر شدن محمد خاتمی یا همان سید«خندان» ولایت داد، شاید بهجای این کار عاقلانهتر این میبود که فرمان به ممنوعالـ «وراجی» شدن این گراز ولایی میداد که اینگونه باغچهٔ متعفن بیت ولایت را شخم نزند.
خواهشی از ملت ایران!
در سال۹۷، آخوند جوادی آملی در دیدار با یکی از وزرای آخوند بنفش ابراز نگرانی کرده بود که «بدانیم که اگر با وجود این مشکلات ملت قیام کند همه ما را به دریا خواهد ریخت به همین جهت حواس تان باشد. البته بسیاری از کشور فرار کردند یا جای فرار خود را فراهم آوردند اما ما جای فرار نداریم.» (ایلنا۷اردیبهشت۹۷)
در پایان از «ملت» ایران درخواست میکنیم که اگر در قیامهای خاموشی ناپذیرتان، این موجودات پلید و ناپاک را به دریاهای مختلف خواستید بریزید، دربارهٔ این یکی آخوند استثناء قائل شوید، باشد که با نظریات نمکآلودش، موجبات رفع تکدر دوستان را فراهم آورد.