آخوند رئیسی در دورهٔ پیش از انتصابش از سوی خامنهای به ریاست قوه مجریه، شعارهای تبلیغاتی میداد که عموماً بر ناتوانی عقلی او تردید میکردند اما امروزه و پس از گذشت بیش از دو سال از آن وعدهها، تردید به اطمینان رسیده است. از خانه سازیهای چند میلیونی تا ایجاد یک میلیون شغل در سال. این آخری از همه حیرتانگیزتر است اما وزیر کار دولتش اگر چه نتوانست به آن وعدهها نزدیک شود ولی توانست با آمارسازی از خجالت رئیسی درآید. وی در مرداد امسال مدعی ایجاد بیش از ۱ میلیون و ۹۷۰ هزار فرصت شغلی در ۲ سال گذشته شد. ادعا مفتضحتر از آن بود که بلافاصله پاسخ نشنود: «مرجع رسیدگی به این ادعا، گزارشهای فصلی از فعالیت و بیکاری است که مرکز آمار میدهد و نه گزارشهای اداری بیپایه و صوری و ساختگی. در کنار همه اینها نباید فراموش کرد که کیفیت شغل ایجاد شده و پایداری آن نیز بسیار مهم است. هرگاه فردی برای چند ساعت در هفته فعال باشد و دستمزد بگیرد، شاغل نامیده میشود» (هم میهن۳۱مرداد۱۴۰۲).
بیپایگی و صوری و ساختگی بودن آمارهای نظام ولایت فقیه زبانزد خاص و عام است. در همان زمان خبرگزاری «ایلنا» آمار ارائه شده توسط وزیر را «خلاف واقع» دانست و نوشت کارشناسان بارها تأکید کردهاند که دولت در جمهوری اسلامی با دستکاری شاخصها یا جابهجایی مبانی زمانی، در عمل دست به آمارسازی میزند.
در گزارش مهر ماه مرکز آمار «جمعیت بیکار کشور «۲ میلیون و ۴۳ هزار نفر» اعلام گردید که ۸۷۵ هزار نفرشان فارغالتحصیلان دانشگاههای کشور هستند و «۴۲.۸ درصد» از کل جمعیت بیکاران را تشکیل میدهند. در حال حاضر «از ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار نفر جمعیت بیکار کشور ۹۰۵ هزار نفر به فارغالتحصیلان اختصاص دارد» (تسنیم۱۱ دی ۱۴۰۲).
فارغالتحصیلان چرا و چگونه بیکارند؟
نگاهی به معضل بیکاری فارغالتحصیلان حتی از زبان کارگزاران رژیم آخوندی گویای کارنامه مردودی نظام حامی جهل و جنون است اما وزیر کار دولت رئیسی رفوزگی حکومت را به گردن فارغالتحصیلان انداخت و در یک مقایسه سطحی در بین بیکاران استان خوزستان گفت: «بیشترین نرخ بیکاری در این استان میان فارغالتحصیلان دانشگاهی است، چون مهارت لازم را برای اشتغال ندارند!» (مهر ۷ اردیبهشت۱۴۰۲)
در همین حال رئیس اتاق بازرگانی اصفهان روی دستش بلند شد و گفت: «میزان بیکاری فارغالتحصیلان استان اصفهان ۲۷ درصد است که نسبت به میانگین کشوری بالاتر است» (مهر۲۳مرداد۱۴۰۲).
حال به گوشهیی از یک پژوهش وزارت علوم درباره اشتغال فارغالتحصیلان نگاهی بیاندازیم که آمارهای تکاندهندهای ارائه داده است. این پیمایش درباره اشتغال فارغالتحصیلان در سال تحصیلی ۹۷-۹۶مینویسد: «از ۶۸۸ هزار و ۶۷۸ نفرفارغالتحصیل، تنها ۲۹۳ هزار و ۲۰۸ نفر یا به عبارت دقیقتر ۴۲.۵۸ درصدشان شاغل بوده و ۵۷.۴۲ درصدشان را جمعیت غیرشاغلان تشکیل میدهد. سهم مردان ۴۸.۶۰ درصد و سهم زنان از اشتغال ۳۴.۷۱ درصد بوده است... دانشگاه علمی کاربردی (که وظیفهاش ارتقای مهارت دانشجوست) ۴۸.۶۹ درصد از فارغالتحصیلانش نتوانستند راهی بازار کار شوند...(!) در دانشگاه آزاد۵۵ درصد فاقد شغل بودند... در دانشگاههای وابسته به دستگاههای اجرایی ۵۹.۷۱ درصد بیکاری ثبت شده است... در دانشگاههای غیرانتفاعی۶۵.۳۹ درصد در زمره جمعیت بیکار تعریف میشوند... بیش از ۶۶ درصد از فارغالتحصیلان دولتی بیکارند!... در دانشگاه پیام نور ۳۳.۴۵ درصد از دانشآموختگان راهی بازار کار شدند....
موضوع قابل تأمل اینکه دانشگاه فنیوحرفهیی که رسالت اصلیاش آموزش مهارتهای لازم برای ورود به بازار کار است، در این بخش در جایگاه نهم و پایین جدول قرار دارد و تنها ۲۱.۶۷ درصدشان، توانستند برای خود شغلی پیدا کنند.
احتمال بیکار ماندن در فارغالتحصیلان هنر ۷۶ درصد و رشتههای کشاورزی و دامپزشکی با سهم اشتغال ۳۵.۲۱ درصد، علوم پایه با ۳۴.۷۷ درصد است. سهم اشتغال در رشته فنی و مهندسی ۴۱.۷۴ درصد است. ۵۹درصد از علوم اجتماعیها در زمره بیکاران اند. فقط ۳۵ درصد از خدماتیها شاغل میشوند. سهم بیش از ۶۰ درصد بیکاری در بین علوم تجربی، ریاضی و آماریها نیمی از دانشآموختگان پردیسها سر کار نرفتند.
آمار اشتغال هم به کام بچهپولدارهاست
از سهم دو درصدی نسبت اشتغال در میان دهک اول تا سهم ۵۰ درصدی دو دهک آخر این پیام را منتقل میکند که اگر در خانوادهای متمول به دنیا آمده باشید، نباید خیلی نگران آینده شغلیتان باشید، اما اگر در طبقه کمدرآمدترینها قرار بگیرید، شانستان برای داشتن درآمد هم کمتر از سه درصد خواهد بود. اتفاقی قابل تأمل که بحث عدالت آموزشی و عدالت اجتماعی را هم تا حد زیادی زیر سؤال میبرد» (فرهیختگان۲۲آبان۱۴۰۲).
آمار و ارقام این پیمایش بیشتر از اینهاست اما همین اندازه به قدر کافی گویاست.
راستیآزمایی از کاهش نرخ بیکاری
با این همه آخوند رئیسی مدعی کاهش بیکاری در سطح کلان است. معاون اشتغال وزیر کار میگوید نرخ بیکاری به ۷.۶ درصد رسیده و خالص اشتغال ایجادشده معادل ۹۰۷ هزار عدد شغل بوده است اما بسیاری از کارشناسان اقتصادی بر این باورند که به فرض صحت آمار، «این بهبود ناشی از استفاده از ظرفیتهای خالی کشور بوده و تغییر عمدهیی در زمینههایی مانند ایجاد تشکیل سرمایه ثابت و رشد اقتصادی پایدار رخ نداده است» (اقتصاد آنلاین۵دی۱۴۰۲)
پایین آمدن نرخ بیکاری، غیرفعال شدن میلیونها جوان
آنچه که واقعاً روی داده است، ناامیدی جوانان از پیدا کردن شغل مناسب و در نتیجه غیرفعال شدن میلیونها جوان میهن است: «مرکز آمار ایران از سقوط نرخ بیکاری در کشور در پاییز امسال به ۷.۶ درصد خبر داده است؛ موضوعی که علت اصلی آن نه رشد اشتغال، بلکه غیرفعال شدن ۳.۵ میلیون نفر در کشور طی چهار سال گذشته بوده است... علت افت نرخ بیکاری در واقع این بوده که صدها هزار نفر از جستجوی شغل ناامید شده و تبدیل به قشر غیرفعال جامعه شدهاند. اگر این ۳.۵ میلیون نفر از جستجوی کار مایوس نمیشدند و کماکان فعال میماندند، نرخ واقعی بیکاری در پاییز امسال بالای ۱۸ درصد میشد» (دویچه وله ۱۳دی۱۴۰۲).
این وضعیت بهلحاظ آماری نیز قابل استناد است. از پاییز ۱۳۹۸ تاکنون جمعیت در سن کار سه میلیون نفر اضافه شده اما تعداد شاغلان فقط سیصد هزار نفر زیاد شده که نشاندهنده ظرفیت پایین برای جذب اشتغال در ساختار اقتصادی نظام ولایت فقیه است که یکی از شاخصهای آن رکود مستمر در آن است.
لشکرشاغلان فقیر در کمین حاکمان شقی
حتی آمارهای رژیم آخوندی نشان میدهد ۳۰ میلیون نفر زیر خط فقر و ۱۰ میلیون نفر دچار فقرمطلق اند:
«با توجه به دادههای مرکز پژوهشهای مجلس، نزدیک به سی میلیون نفر زیر خط فقر به سر میبرند و جمعیتی بالغ بر ۹میلیون و ۹۰۰ هزار نفر در کشور دچار فقر مطلق هستند به عبارت سادهتر، نزدیک به ده میلیون نفر از تأمین سادهترین نیازهای خوراکی و مسکن، ناتوانند و نمیتوانند کالری مورد نیاز برای زندگی روزانه را به دست آورند» (ایلنا۲۸خرداد۱۴۰۲).
بسیاری از این فقیران ستم دیده دارای فرزندان فارغالتحصیل شده از دانشگاهها هستند که خود در بیکاری و نداشتن آیندهای مطمئن در فاشیسم دینی با والدین خود مشترکند. تنها راه علاج نه سراب آمار سازیهای دروغین کارگزاران ضحاک مار دوش بلکه از ریشه درآوردن پایههای استبداد و غارتگری از سرزمین ایران است.