بسم الله الرحمن الرحیم
والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا وان الله لمع المحسنین
آنها که در راه ما با خلوص نیت جهاد بکنند، قطعا که به راه های خودمان هدایتشان خواهیم کرد وخداوند با نیکوکاران است
مدعی خواست که ازبیخ کند ریشه ما
غافل از آن که خدا هست در اندیشه ما
درروزهایی مشابه همین روزها ارتش آزادی بخش ملی ایران یعنی ارتش صلح، ارتش آزادی، بعد از اینکه در نبرد های قهرمانانه خودش به خصوص در نبرد آزادی سازی مهران نظام ولایت فقیه وخمینی را دچار رعشه سرنگونی کرد وجام زهر آتش بس را به حلقوم رژیم ریخت، درشرایطی بسیارخطیر و حساس دست به یک تصمیم گیری تاریخی زد که بدون شک این تصمیم عبارت بود از اجرای عملیات کبیر فروغ جاویدان!
یعنی یک حماسه ماندگار ملی و میهنی. البته قیمت و بهای آن را کهکشانی از جاودانه فروغ ها پرداختند.
ولی همانطور که فرماندهی کل برادر مسعود، پیش از نبرد هم گفته بود و در عمل هم ثابت شد، نتیجه این عملیات در هر حال مبارک بود و هست. چرا که بیمه نامه ارتش ازادی بخش بود. در واقع در یک کلام مشخص شد که واقعا این ارتش، ارتش صلح وآزادی است. چرا که از یک طرف با عملیات خودش تنور جنگ طلبی رژیم را گل گرفت و یک نقطه پایان بر این جنگ ضد میهنی گذاشت. ولی از طرف دیگر نشان داد که این ارتش زائده جنگ نیست، دلیلش این است که بزرگترین عملیات خودش را پس از پذیرفته شدن آتش بس از طرف آخوندها انجام داد.
یعنی بطور خلاصه پایان جنگ، پایان ارتش آزادی بخش نبود!
همانطور که میدانید ارتش آزادیبخش بعد از عملیات کبیر فروغ جاویدان از هر نظر برای عملیات بعدی سرنگونی آماده شد؛ چه از نظر ایدولوژیک که اصلی ترین سرمایه کیفی این نسل و منشا توانایی های این نسل هست و در واقع انقلاب ایدئولوژیک منشا آن بود و چه به لحاظ ساختاری وسلاح و تبدیل شدن به یک ارتش زرهی تمام عیار آموزش دیده و آماده نبرد، این ارتش خود را به این نقطه رساند. رژه بزرگ یگان های ارتش به خصوص یگان های زرهی ارتش در مقابل فرماندهی بالاترین نمود این آمادگی بود! ولی همانطور که بارها گفتیم به هر دلیل بعد از مرگ دجال، ارتش آزادی بخش آمادگی پرش شیر خودش را اعلام کرد، البته این بار هزار بار توانمندتر تا در خاک میهن پیش برود، ولی به خاطر تحولاتی که در عراق آغاز شده بود و بطور مشخص سمت گیری دولت عراق به طرف اشغال کویت، این امکان برای ارتش آزادیبخش ایجاد نشد.
فکر می کنم از آن به بعد داستان برای همه ما روشن است بارها به این داستان نگاه کردیم و تکرارکردیم. داستان ابتلا پس از ابتلا درمسیر ارتش آزادی بخش بود که این ارتش در معرضش قرار گرفت.
من اینجا در صدد توضیح این ابتلائات نیستم ولی فقط ذکر می کنم و رد میشم. از جنگ کویت و درواقع تغییر تضاد اصلی منطقه که تا دیروز رژیم بود به دلیل جنگ ایران وعراق و الان شد عراق، تا نتایج اون اشغال عراق توسط نیروهای ائتلاف وبعد خلع سلاح مجاهدین و اجبار ارتش آزادی بخش برای اینکه یگان هایش را تماما تجمع بدهد ، جمع بکند در اشرف وهمه قرار گاه های دیگد را تعطیل کند ، که البته هرکدام از این ابتلائات که الان فقط من اینجا اسمش را گفتم و رد شدم، برای نابودکردن یک ارتش قدرتمند انقلابی و ارتش مقاومت کافی بود.
ولی مهم این هستش که این ارتش، ارتش آزادیبخش حتی بدون سلاح باقی ماند. یعنی حتی نه تنها با از دست دادن سلاح، بلکه درمرحله بعدی با ازدست دادن اشرف، باز هم باقی ماند. ونه تنها به حیات خودش ادامه داد، بلکه نقطه مرکزی و نقطه محوری و بسیار مهم بدون سلاح و بدون آن قرارگاه اصلی اشرف، استراتژی هزار اشرف را از درون این ابتلاهای سهمگین بیرون کشید و این استراتژی ، استراتژی هزار اشرف شکوفا شد. که بدون شک استراتژی هزاراشرف چیزی نبود جز تداوم استراتژی جنگ آزادیبخش نوین در شرایط جدید برای ارتشی که دوران مقاومت را با موفقیت و پیروزی به نقطه کیفی خودش بالغ کرده بود و قادر بود بدلیل محتوای غنی ایدئولوژی، تشکیلاتی، انسانی، آموزش دیدهگی و سازمان یافتگی، این بار علیرغم این که شرایط حاکم بر منطقه مجبورش می کرد که از قرارگاهش هم دست بکشد، ولی توانست استراتژی هزار اشرف را جایگزین استراتژی ارتش آزادیبخش ملی ایران به شکل کلاسیک آن وارد صحنه بکند.
البته رژیم خمینی خیلی خوب می دانست که ارتش آزادیبخش تا وقتی که هست رژیمش آینده ندارد. و این حرف را بهتر از هر ناظری ، بهتر از هرکسی و گاهی بهتر از خود ما آخوندها می فهمیدند. به همین دلیل بر توطئه های خودش افزود و بتدریج در قتل عام اشرفی ها و نابود کردن تک تک آنها مصمم باتمام قوای ضد انقلابیش پیش رفت و حتی در لیبرتی هم این استراتژی قتل عام مجاهدین را ادامه داد. مصمم تر و مصمم تر چرا؟ چون همانطور که گفتم میدانست تا ارتش آزادیبخش هست ولو بدون سلاح ، رژیمش آینده ایی ندارد. ما گفته بودیم که فروغ جاویدان علیرغم اینکه به هدف تمام عیارنظامی خودش که رسیدن به تهران بود ، نرسید! ولی این عملیات فروغ جاویدان آنچنان پیروزی و حماسه درخشانی بود که بقای ارتش را بیمه کرد. آنی که در فاصله فروغ جاویدان و مرحله آخر ماموریت ارتش آزادی گذشت، دریک کلام تحقق بیمه شدن ارتش آزادی با فروغ جاویدان بود. به تصادف ارتش آزادیبخش قادر نشد این مراحل بسیار سهمگین را که تیتروار گفتیم و عبور کردیم از سر بگذراند ، ریشه و بنیاد این پیروزی و ماندگاری در فروغ جاویدان بود ، در اینکه ارتش آزادی به یمن برخورداری از رهبری و فرماندهی کل خودش توانست در لحظه مناسب اقدام اصولی را به عمل بیاورد و همانطور که گفتم قبل ازهرچیز نشان بدهد که این ارتش، ارتشی است ملی و میهنی و هیچی ربطی بقایش به بودن یانبودن جنگ ندارد. بلاخره ایستادگی ارتش آزادی و بسیج شدن جهانی برای خنثی کردن توطئه های رژیم و استعمار و توطئه های باتلرها و کوبلرها ومالکی ها برای نابودی این ارتش، عالیترین میوه خودش را در عملیات کبیر و پیچیده و درخشان و پیروزمند هجرت بزرگ نشان داد. فروغ جاویدان درواقع ارتش آزادیبخش را بیمه کرد و خدای شهدای فروغ این امانت را به سلامت به ساحل امن با عبور از انواع توفان های سهمگین رساند و ارتش آزادی بخش درآلبانی متمرکز شد. جایی که دیگر دست فرعون زمان برای نابودی این قوم و این نسل به آن نمی رسید. ولی البته از طرف دشمن توطئه ها را ادامه داد و توطئه ها ادامه دارد. ولیکن سپاهیان آزادی، ازامواج دریاها ، امواج پرتلاطم که برای شکستن کشتی مستحکم بسیاری از مقاومت ها و درهم کوبیدن آنها کافی بود، از دریاها عبور کردند و به پایگاه امن رسیدند. آری «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین».
خدا با ارتش نیکوکاران است، دیدیم که مدعی نتوانست ریشه نسل مجاهد خلق و ارتش آزادی را برکند، چرا؟ چون که خدا در اندیشه آنها بود. و حالا بار دیگر این ارتش بعد از گذار از یک دوران طولانی دفاع و ایستادگی برای ماندگاری، برای ماندن، سرافراز ، سروقامت ، مثل روزهای قبل از فروغ جاویدان و البته در مدار بسا بالاتر، با بهترین فرصت برای آغاز تهاجم روبروست.
تاریخ دوران حاکمیت آخوندها را اگر از یک طرف در یک بررسی در جنایات ، قتل و غارت و دزدی و چپاول و تروریسم و صدور بنیاد گرایی بشود خلاصه کرد، وجه دیگر آن چیزی نیست، مگر تلاش لحظه مره و بلاانقطاع خمینی و آل ملعون خمینی برای کشتن و نابود کردن نسل مجاهد خلق. این جماعت ملعون خمینی فراموش نکردیم حتی از تظاهرات ضد شاه این کینه آخوندی را برعلیه مجاهدین شروع کردند، آنجا که آرم های ما را پایین می کشیدند و بعد در فاز سیاسی به چماقداری و چشم درآوردن و کشتن دهها میلشیا و مجاهد خلق و زندانی کردن انبوه آنها ادامه دادند. و البته از فردای تهاجم تمام عیار خمینی در۳۰خرداد برای نابودی مطلق آزادی در میهن عزیزمان ایران، و آغاز مقاومت مسلحانه انقلابی با فریاد هیهات من الذله این نسل بهصورت کشتار خونین این نسل آخوندها، آخوندهای ملعون این خواست ضد بشری خودشان را ادامه دادند.
و بله همینطور است که این روزها به گفته قرآن درست مثل رستاخیر نهایی «یوم تبلی السرائر» دیگر همه چیز دارد بیرون می ریزد و مشخص میشود که از همان آغاز خمینی فتوای قتل عام مجاهدین را تا آخرین نفر و تا سادهترین هوادار و تا هر کس که بو و نام این نسل ، نسل مجاهدین را حمل می کند صادر کرده است. ولی ایستادگی شگفت این نسل و درراسش فدای خالصانه صادقانه و بی چشمداشت آنها در حماسه کبیر ملی و میهنی فروغ جاویدان و تداوم آن باطل السحر دجالیت و جلادیت آخوندها بود. این است خلاصه تاریخ ایران در دهههای حاکمیت آخوندهاست. و ما شاهد هستیم که هر ساله آخوندها در سالگرد فروغ جاویدان با مراسمی از اینکه در عملیات فروغ جاویدان سرنگون نشدند، جشن می گیرند، البته درعین حال این مراسم ،این مراسم مفتضح آخوندها، هر سال یادآوری میکند به مزدوران خودشان درسپاه جهل و جنایت وسایر جلادهایشان که حواستان جمع باشد و فراموش نکنید هنوز باید قتل عام را و اعدام را ادامه داد. اعدام وقتل عام مجاهدین، چون آنها هم مثل امام جلادشان می دانند که تا یک مجاهد خلق زنده است آنها نمیتوانند آرام شوند، آنها نمی توانند آرام بگیرند و آرامشی برای آنها وجود ندارد. ولی امسال بدون شک همه چیز برای آخوندها معنی شکست و سرنگونی دارد. به دلیل همه تحولات سیاسی ، بین المللی، منطقه ای و داخل ایران که در صدد تکرارش نیستم، بدین ترتیب حتی مراسم به اصطلاح مرصاد شان دیگر نمی تواند معنی سالهای قبل را داشته باشد چون که آنها خوب می دانند که با هجرت بزرگ دیگر قادر به قتل عام ارتش آزادی نیستند. و این بار این ارتش آزادی است که در کمین آنهاست. واقعیت این است که نسل مقاومت ، نسل ممکن کردن غیرممکن هاست. همانطور که گفتیم وقتی این نسل با قیام خودش فروغ جاویدان را که رسالت ویژه تاریخیش بیمه کردن ارتش آزادی بود، انجام داد، هیچ ضربه و فشاری نبود که بتواند راه پرفروغ فروغ جاویدان و استراتژی سرنگونی آخوندها را کور کند. دریک توطئه ارتجاعی استعماری درجریان اشغال عراق این توطئه ها توانستند تعدادی از اعضای ارتش را به شهادت برسانند، قرارگاههای ارتش آزادی بخش همه در اشرف فشرده شوند، و آنوقت گام نهایی هم برداشته شد و ارتش آزادیبخش را خلع سلاح کردند ولی شگفت انگیز این بود که باز هم درخت استراتژی سرنگونی از طریق ارتش آزادیبخش که ریشه در فروغ جاویدان داشت و بقای آن با عملیات کبیر فروغ جاویدان بیمه شده بود، به حیات خودش ادامه داد. این استراتژی سرفراز، استراتژی جنگ آزادیبخش نوین، ارتشی که سلاح نداشت ولی همچنان وفادار به استراتژی جنگ آزادیبخش نوین ایستادگی می کرد. باز هم این ارتش حتی با از دست دادن قرارگاه اشرف هم نه تنها سلاح استراتژیک خودش را زمین نگذاشت، بلکه بدلیل سرمایه بیکران ناشی از فروغ جاویدان و فداکاری و مقاومت قهرمانانه اعضای این ارتش آزادی بعد از آن قادر شد هزار اشرف را ارائه کند. این مسیر شکوهمند ادامه پیدا کرد تا آنجا که ارتش آزادی توانست این بار از زندان لیبرتی خارج شود و به شرایطی برسد که بدون شک قادر خواهد بود در شرایط مناسب، استراتژی هزاراشرف را درهیئت ارتش قیام در داخل خاک میهن درراستای سرنگونی رژیم وارد صحنه کند. می بینید که چطور پایبندی به اصول در سال ۱۳۶۷ و قیام به وظیفه تاریخی نتایج خودش را ببار میاورد. در این فاصله، ایستادگی نسل مقاومت دو رسالت توام را با هم پیش برده است، از یک طرف درخت مقاومت را هر روز ولو با آبیاریش با خون شهیدانش بلندتر و سرفرازتر و تناورتر کرده والبته ماندگار، و از طرف دیگر همانطور که می بینید دشمن خودش را در داخل و خارج کشور پیر و فرسوده و فرتوت و متلاشی کرده، این واقعیت امروز دیگر اظهر من الشمس است. کافی است که با یک نگاه سریع به مقاومت از یک طرف و به رژیم از طرف دیگر این دو را با هم مقایسه کنیم. دیدیم که در یکسال اخیر تعادل قوای بین ما و رژیم بطور کلی واژگون شد. و کهکشان امسال نمایش همین واقعیت بود، متقابلا مقاومت با ریختن جام زهرهای گوناگون در همین فاصله به حلقوم رژیم، دشمن را به نقطه ای رسانده که نه تنها در صحنه بین المللی و منطقه ای در پایین ترین نقطه تعادل قوا قرار گرفته، بلکه در درون رژیم هیچ عنصر با ثباتی دیده نمی شود. باندهای مختلف رژیم در حال دریدن همدیگر هستند. بله این قانون تکامل و وعده خداست که وقتی ما بایستیم و صادقانه بهای ایستادگی را بپردازیم، دشمن هم بتدریج پا به پای قویتر شدن ما ضعیفتر میشود و به نقطه ای می رسد که امروز رسیده. نه تنها ما بعنوان مقاومت بلکه بسیاری از ناظرین وشخصیت های بین المللی امروز سرنگونی رژیم را ضروری و ممکن می بینند، اظهار نظر سران رژیم هم بهترین دلیل ترس آنها از این سرنگونی است. آنها بارها به صراحت به این وضعیت خودشان اعتراف کردند. بله این چنین است که ما یک بار دیگر به نقطه ای رسیدیم که پرچم رزمندگان و شهدای فروغ جاویدان را در نبردی دیگر برای سرنگونی آخوندها برافرازیم و در سالگرد این حماسه کبیر، البته طبق معمول با آنها تجدید عهد کنیم و فرصتی را که آنها برای ما بیمه کردند و الان بدست ما رسیده و همانطور که می بینیم این فرصت امروز در دست ماست، غنیمت بشماریم یعنی کمربندها را سفت کنیم و با تمام قوا در تمامی صحنه ها در داخل و خارج کشور به پیش بتازیم.