دگرگونیِ روزبهروز جامعهٔ ایران علیه نظام ولایی را اگر با تکیه به مسیر و مواضعی که حاکمیت پشت سر گذاشته، بازخوانی کنیم، مشخصهٔ اوضاع کنونیِ نظام را واضح خواهد کرد.
حاکمیت ولایت فقیه با مردمگرایی مبتذل آغاز شد. همین توسل به ابتذال، دستمایهٔ سرکوب داخلی گردید. به موازات این ابتذال و سرکوب در داخل، صدور ارتجاع و ترور به خارج هم پایه دیگر نظام شد. این دو عامل با اجزایشان، ساختار رژیم آخوندی را قواره دادند. قوارهیی که شاکلهاش را جز با عناصر دجالیت، جنایت، زنستیزی، تمامیتخواهی سیاسی و تمامیتخواری اقتصادی نمیشد قوام داد. اینها برگهای قمار نظام ولایی در دایرهٔ قدرت برای معامله با مخاطبان داخلی و بینالمللیاش بودهاند. برگهای که از خمینی تا خامنهای هرگز تصور رودست خوردن از همین برگها را نداشتهاند.
اکنون تمام آن عناصر دارایی نظام، در کف خیابانهای ایران تبدیل به برگهای مکافات اتودینامیک شدهاند. بازخوانی اعتراضات سراسری و قیامهای جاری در ایرانزمین از این منظر، تحقق فصل مکافات اتودینامیک را در موقعیت کنونی نشانی میدهد. فصلی که هم در جبهه داخلی و هم در عرصهٔ بینالمللی، عناصر این مکافات، آتش بر پنبههای انباشتهٔ شاکلهٔ نظام میزنند.
مردمگراییِ مبتذل که دههها تیغ شمشیر نعرههای آخوندصفت علیه مخالفان نظام بود، اکنون بهیمن تسلسل قیامها توسط مردم ایران پنبهاش زده شد و مکافاتش به حاکمیت برگشته است. اکنون «مردم» که آخوندهای حکومتی آن را سرمایهٔ حساب نظام کرده بودند، بانکش بهدست خود مردم کنفیکون شده است.
عوامفریبی مذهبی و دینفروشی شیادانه که از بزرگترین سرمایههای گردش کار تمامیت این رژیم بوده ـ و هنوز جریان دارد ـ اکنون در کف خیابانها پنبهاش زده شده است و اکثریت قاطع مردم ـ با تنوع نسلها در این چهار دهه ـ از آن عبور کردهاند. عبوری که نعرههای دینفروشی و دجالگریِ روحانیت حکومتی را به پشیزی هم نمیگیرد، که برعکس، روشنگری میلیونی بهمثابه مکافات اتودینامیک، علیه خصلت کانونیِ نظام ولایت فقیه جریان دارد.
صدور ارتجاع و ترور تحت عنوان «صدور انقلاب» که خمینی ملعون در لوای «استکبارستیزی» و «گسترش دولت اسلام»، چه جنایتها که علیه مردمان منطقه راه نینداخت، اکنون حتی بیش از دو عامل قبلی توسط مردم ایران به برجستهترین مکافات اتودینامیک علیه حاکمیت بدل شده است. چه شاخصی گویاتر از این روشنگریِ سراسری در ایران:
«دشمن همینجاست ـ دروغ میگن آمریکاست»!
زنستیزی که جوهر و روح و ریح نظام ضدبشری آخوندی است، به یمن پایداریها، مبارزات و روشنگریهای نسل به نسل زنان ایران در این چهار دهه ـ و خاصه در قیامهای یک دههٔ اخیر و همین روزها ـ به یکی از بزرگترین مکافات اتودینامیک علیه تفکر، فرهنگ و سیاست سرکوبگریِ نظام ولایی تبدیل شده است. یک نمونهٔ عیان این مکافات در تقدیر، اعتراف مرتجعان پیشانی سیاه حکومتی به شکست قاطع شکنجه و هتک حرمت زنان ایران توسط بهاصطلاح ارشاد خیابانی است.
روزنامه حکومتی رسالت روز سهشنبه ۲۴خرداد ۱۴۰۱ نوشت: «گشت ارشاد نه تنها از حجاب صیانت نکرده، بلکه بذر نفرت و کینه بین قشری از جامعه پراکنده است... تجربه چندین ساله حکایت از عدم توفیق و تالیفاسدهای متعدد این طرح دارد».
همهٔ این مکافاتها در صدارت دولت گماشتهٔ ولیفقیه که قرار بود منجی حزباللهیِ بحرانهای لاعلاج باشد، بههم رسیده و مکمل هم شدهاند. بهقول زندهیاد احمد شاملو: «آنجا که قدم برنهاده باشی / گیاه / از رستن تن میزند. / باش / تا نفرین دوزخ / از تو چه سازد».
اینها آتشهای بههم پیوستهٔ سال به سالی هستند که بر پنبههای تمامیتخواهی و تمامیتخواری، مکافاتی اتودینامیک را شعلهور نمودهاند. کف خیابانهای ایران، ترسیم چشمانداز حاکمیت ملایان شده است؛ و این فصلیست که شعلهاش را سر خاموشی نیست.