رژیم آخوندی این روزها تلاش میکند که با شیوه وعدهدرمانی خشم سیلزدگان را مهار کند و در این مسیر بارها روحانی و وزرایش مدعی شدند که سیلزدگان نگران نباشند دولت تمام خسارات آنها را میدهد. اما واقعیت این است که بازسازی مناطق سیلزده در درون نظام تبدیل به بحران دیگری شده است. چرا که بودجه سال ۹۸ حتی قبل از وقوع سیل هم با یک کسری که حدود نصف حجم بودجه را فرا میگیرد، روبهرو بود. بنابراین در حالی که همه در رژیم از پیامدهای ناتوانی نظام در بازسازی مناطق سیلزده وحشتزده هستند و هر باند تلاش میکند ناکارآمدی و بحرانهای پیش آمده را به گردن دیگری بیندازد، اما در این دعوا آنچه بیرون میزند پوسیدگی و ناتوانی نظام در مواجهه با این بحران و وحشتش از ظرفیت انفجاری جامعه است..
مدیریت بحران با کدام ساز و کار؟
اکنون روشن شده که:
اولا: زیرساختهای محیطزیستی کشور آنچنان نابود شدهاند که توان استقامت و کارآیی در مقابله با سیل یا... را ندارند.
ثانیا: نهاد موسوم به مدیریت بحران آنچنان ضعیف و ناکارآمد و ناتوان است که حتی مهرهها و رسانههای رژیم هم ناچارند به ناکارآمدی آن اذعان کنند.
رژیم نمیتواند یا نمیخواهد؟
خامنهای روز سه شنبهٔ ۱۳فروردین ۹۸ در دیداری که با سردمداران رژیم و مشخصاً با مقامات ستاد مدیریت بحران و سایر دستگاهها و نهادهای مقابله با سیل داشت، گفت: «جلوی سیل را نمیشود گرفت، اما جلوی خسارات آن را میتوان گرفت» و در همین رابطه دستوراتی هم به آنها داد، اما بعد از همین حرفها شاهد جاری شدن سیل در خوزستان و خسارتهای گسترده آن بودیم که هنوز هم ادامه دارد، اینجا مجدداً باز همان سؤال آغازین خودنمایی میکند:
چرا رژیم نتوانست جلوی گسترش ویرانگریهای این موج اخیر سیل که فرصت کافی برای آمادگی و مقابله با آن را داشت بگیرد؟ نتوانست بگیرد؟ یا نخواست؟
«باید درمانی»های خامنهای، پوششی بر جنایت
این حرف خامنهای حداقل اکنون که حقایق برملا شده دیگر هیچ ارزشی ندارد و او بیهوده تلاش میکند خود و پاسداران قاتلش را پشت این قبیل «اپوزیسیون نماییها» پنهان کند. به آنچه که از لابلای رسانههای همین رژیم بیرون زده نگاه کنید!
یکی از کارشناسان رژیم به نام اسماعیل کهرم «بومشناس و مشاور رئیس سازمان حفاظت محیطزیست در امور محیط طبیعی» در روزنامهٔ آرمان امروز ۱۸فروردین ۹۸نوشته است: « مسیل آب در شیراز را به پارکینگ تبدیل کردند. ۲۰۰ماشینی که در دروازه قرآن سیل برد و غرق شدند بهدلیل باز کردن نابهنگام سد خاکی بود». مشابه این مورد، در تمام نقاطی که سیل به فاجعه انجامید، از جمله در لرستان و پلدختر و خوزستان هم رخ داد.
منفعت رژیم در چیست؟
روشن است که منافع خود رژیم، از جمله وحشتی که از انفجار خشم و اعتراض مردم دارد، ایجاب میکرد حداقل در موج دوم سیل با حواس جمعی بیشتری وارد شود و نگذارد مسائل و فضای اجتماعی اینچنین حاد شود. اما چرا مدیریت نکرد و گذاشت مسائل به اینجا بیانجامد؟
در پاسخ به چنین تناقضی میتوان گفت: مدیریت یکشبه خلق نمیشود. در نظامی که سراپایش غرق فساد و رانتخواری و دزدی است چگونه میتوان انتظار داشت مدیریت بحران کارآمد و سالمی وجود داشته باشد و بر مبانی علمی، با بحران مقابله کند و آن را حل کند؟!
نگاهی دقیقتر به نهاد مدیریت بحران رژیم
اگر نهاد مدیریت بحران کنونی رژیم کمی مورد دقت قرار گیرد، مسائل روشنتر میشود: اسماعیل نجار، رئیس سازمان مدیریت بحران کشور، با اشاره به اینکه از مجموع کل بودجه کشور ۵درصد در اختیار مدیریت بحران قرار دارد، گفت: «از این میزان ۳درصد مربوط به پیشگیری و ۲درصد برای مقابله است».
بر اساس بودجه سال ۹۸ بودجه سازمان مدیریت بحران کمتر از ۱۳میلیارد تومان است اما بودجه شورای عالی حوزه علمیه قم ۳۰۶میلیارد تومان، شورای سیاستگذاری ائمه جمعه خامنهای ۲۰میلیارد تومان، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم ۱۵۰میلیارد تومان و بودجهٔ یکی از نهادهای تبلیغاتی رژیم که در خدمت صدور تروریسم آن است به نام جامعهٔ المصطفی برابر ۲۰۲میلیارد تومان است. حتی بودجه ستاد مرکزی راهیان نور که اردوکشی به مناطق جنگی است دوبرابر بودجه سازمان مدیریت بحران یعنی ۲۵میلیارد تومان است. همین مقایسه اندک اوج فاجعه را نشان میدهد.
تخصیص بودجه سازمان مدیریت بحران به حوزه علمیه!
در مورد کارآمدی سازمان مدیریت بحران هم یک نمونه دیگر که خودش گویاست، قابل تعمق است. این خبر است: سازمان مدیریت بحران همین بودجه اندک را هم برای دردهای مردم هزینه نمیکند. نگاهی به یک خبر عمق فاجعه را بازتاب میکند: «معاون وزیر کشور و رئیس سازمان مدیریت بحران کشور، از امضای تفاهمنامه با حوزه علمیه برای کاهش بلایای طبیعی خبر داد و خاطرنشان کرد: «در مرحله اول با حوزههای علمیه قم، مشهد، اصفهان و شیراز تفاهمنامه همکاری امضا کردیم تا از حوزههای علمیه برای به کارگیری نقش معنویت در کاهش بلایای طبیعی استفاده شود». (سایت حکومتی تابناک مورخ ۲۹آبان ۸۹)
از چنین سازمان مدیریت بحرانی چه انتظاری میتوان داشت؟
روزنامه حکومتی جوان (۱۷فروردین۹۸) نوشت: « مدیریت بحران در کشور ما بهمعنای واقعی، مدیریت لوکس به حساب میآید چرا که با حوادث غیرمترقبه و طبیعی حتی کوچک همچنان خسارتهای بسیاری برجا میماند. کشور در حوزه مدیریت بحران دچار آشفتگی و بیبرنامگی مفرطی است.. مدیریت بحران در کشور ما حرفهای دهان پرکن بسیاری دارد، ولی در عمل همچون طبل تو خالی است که فقط صدای آن، آن هم پس از وقوع بحران شنیده میشود».
راهحل چیست؟
اکنون سؤالی که باقی میماند این است که: راهحل چیست؟ آیا مردم محکومند که بهعلت فساد و پوسیدگی رژیم و ارگانها و نهادهای آن در این حوادث از هستی ساقط شوند؟
واقعیت این است که مردم در جریان همین سیل مرگبار نشان دادند که بسیار آگاهند، این سیل گرچه به تلخی اما موجب شد که این آگاهی به یک سرفصل بالغ شود و آن اجماع عمومی و ملی نسبت به این حقیقت است که هیچ راهی جز سرنگونی این رژیم در تمامیتش نیست.
بهعنوان یک نمونه، فیلمی که در شبکههای اجتماعی منتشر شده که در آن فیلم خبری گروهی از هموطنان سیلزده در خوزستان اکیپ هلال احمر را (که تازه پس از ۱۰روز برای بهاصطلاح امداد آنها آمده بودند) با قاطعیت و تحقیر برگردانده و گفتند کمک شما را نمیخواهیم! این تنها یک نمونه از خشم انفجاری مردم است. در مقابل آن بیشک صحنههای کمکهای مردمی را هم عموم هموطنان دیدهاند که کاروان کامیونهای کمک از شهرهای مختلف کشور به سوی مناطق سیلزده رواناند.
در یک نمونه ثلاث باباجانی که خودش یک منطقه محروم و زلزلهزده است، اما مردم از زندگی و امکانات ناچیز خود را برای هموطنان سیلزدهشان فرستادهاند یا مردم بلوچستان که خودشان با کمبود آب مواجهند اما تانکر آب برای هموطنان مصیبتزده فرستادهاند. این است واقعیت مردم بزرگ و بزرگوار ایران!
واقعیت موجود
اکنون دیده میشود که مردم تنها به نیروی خود و هموطنانشان تکیه میکنند، آنها ضمن اعتراض برای بیرون کشیدن حق خودشان از حلقوم رژیم به یاری و همیاری دیگر هموطنانشان برمیخیزند. در این میان بهخصوص وظیفة هواداران مجاهدین و کانونهای شورشی بسیار مهم و تعیینکننده است. همچنان که خانم مریم رجوی در سخنرنی اخیر خود در مراسم همبستگی و همدردی با هموطنان سیلزده که در اشرف۳برگزار شده بود،گفتند: «کسی جز هموطنان و بهخصوص جوانان دلیر برای کمکرسانی در کار نیست. پس از هر طریق ممکن بهیاری یکدیگر برخیزید. و از آنچه دارید به مردمی که خانمان خود را از دست دادهاند کمک کنید. مراسم خاکسپاری قربانیان، اجتماع انبوهی را تشکیل دهید و صفوف خودتان را برای سرنگونی آخوندهای اشغالگر متحد کنید».
بخصوص در این میان هموطنان سیلزده به آنچه بیش از همه نیاز دارند، امید است. از طریق تشکیل شوراهای مردمی بایستی امکانات موجود را ولو ناچیز برای کمک به بازماندگان داغدار سیل بسیج کرد. کمکهای مردمی را باید توسط همین شوراها سازمان داد و همانطور که مجاهدین بارها و بارها، بهخصوص در جریان پایداری ۱۴ساله در اشرف و لیبرتی تجربه کرده و عملی کردهاند از دل این شر کثیر و این فاجعهٔ ملی باید خیر عظیم درو کرد و آن همانا بسیج شدن، متشکل شدن و همبسته و یکی شدن در برابر این رژیم یعنی دشمنترین دشمن ایران و ایرانی است و سرانجام سرنگون کردن آن با مردم و جوانان و کانونها شورشی!