در شرایط گسترش جنگی که محصول سیاستهای فاشیسم دینی است، ایران همچنان فاقد زیرساختهای ایمن برای محافظت از جان شهروندان خود در قبال بمب و موشک است. وضعیت تهران بهعنوان پایتخت و بزرگترین شهر ایران، بیش از هر جای دیگر نشاندهنده این نقیصه است؛ موضوعی که کارگزاران حکومت نیز به آن اعتراف میکنند.
مهدی چمران، رئیس شورای اسلامی شهر تهران در جلسه ۳۳۱ شورای شهر تصریح کرد: «تهران و سایر شهرهای کشور فاقد پناهگاههای ایمن و کارآمد هستند» (ایرنا. ۲۵خرداد ۱۴۰۴) او وضعیت مردم ایران را با مردم اسراییل مقایسه کرد و گفت:
«در حالیکه شهر تلآویو تحت بمباران شدید قرار میگیرد، بهدلیل برخورداری از پناهگاههای ایمن، تلفات انسانی کمی دارد. آنها بهصورت مستمر تمرینهای دفاع شهری انجام میدهند» (همان منبع).
این مقایسه، ناکارآمدی زیرساختی تهران را در شرایط جنگی نشان میدهد.
در این میان، پرسشی اساسی و سیاسی مطرح است:
چرا فاشیسم جنگافروز دینی که در عرصه منطقهیی سرمایهگذاریهای گسترده برای ساخت تونلهای مخفی، کریدورها و زاغههای زیرزمینی در سوریه کرد، در داخل کشورش حتی یک شبکه پناهگاهی اولیه برای مردم ندارد؟
مطابق با گزارشهای رسانههای بینالمللی و تحلیلهای اطلاعاتی، سپاه قدس ایران در سالهای اخیر میلیاردها دلار برای احداث تونلهای مخفی در سوریه و لبنان هزینه کرد؛ تونلهایی که کارکرد اصلیشان انتقال سلاح و موشک به حزبالله لبنان بود.
در همان زمان ایسنا بهنقل از المانیتور نوشت:
«لشکر فاطمیون افغانستان و النجباء عراق اقدام به حفاری تونلهایی کردند که سرفرماندهی و پایگاههای شهر پالمیرا واقع در مرکز صحرای سوریه را به یکدیگر متصل میکند» (ایسنا. ۱۵ مرداد ۱۴۰۰).
این خبرگزاری همچنین نوشت: «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تجهیزات حفاری خودکار و دستی این عملیات را تأمین کرده است. هدف از این عملیات انتقال نیرو به شهر استراتژیک السخنه و در فاز دوم اتصال به روستاهای واقع در همسایگی این شهر بعد از تکمیل شبکه تونلی پالمیرا است» (همان منبع).
اگر احداث تونلهای نگهداری موشک و شهرهای موشکی و نیز هزینه نجومی تأسیسات غنیسازی اورانیوم برای تولید بمب اتمی را به این هزینهها بیفزاییم سر به فلک میکشد.
مسأله فقط نبود پناهگاه نیست، بلکه بیتوجهی ساختاری به جان مردم در شرایط بحرانی است. چمران تصریح میکند: «امروز نیازمند راهحلهای مهندسیشده و بر اساس استانداردهای روز جهانی در این خصوص هستیم؛ در بسیاری از کشورها، پناهگاهها جزو الزامات ساختوساز هستند» (همان).
این اظهارات در حالی است که در کشوری مانند سوئیس -که درگیر هیچ جنگی نیست- پناهگاههایی مقاوم در برابر تشعشعات اتمی در هر محله ساخته شده است.
این تضاد، یکی از شکافهای عمیق امنیتی در سیاستگذاری فاشیسم دینی را آشکار میسازد: اولویت با دفاع از سنگرهای نیابتی و صدور بنیادگرایی و جنگافروزی در خارج از مرزهاست، نه جان مردم داخل کشور. چنانکه هیچ گزارش رسمی وجود ندارد که این حکومت برنامهیی برای ساخت پناهگاههای گسترده در مناطق پرجمعیت تدوین کرده باشد، اما منابع امنیتی بارها از پروژههای پیچیده تونلسازی سپاه در مرز سوریه و لبنان پرده برداشتهاند.
جای تأسف است که در کشوری با تجربه مستقیم بمباران شهرها، همچنان «پناهگاه» یک دغدغه عقبافتاده تلقی میشود. اگر یکدهم سرمایهگذاریهایی که برای ساخت کریدورهای نظامی در سوریه صرف شده، برای ایمنسازی شهری و ساخت پناهگاه هزینه میشد، شاید امروز مردم بیدفاع ایران در برابر جنگهای افروختهشده از جانب همین رژیم و ماجراجوییها و مداخلههای تروریستیاش، سپر ایمنی حداقلی داشتند.
این تراژدی نمادی از بیاعتنایی ساختاری به زندگی و کرامت مردم ایران در حکومتی است که مردمش را نخستین دشمنان خود و موجودیتش بهشمار میآورد.