سرکوب، شیشهٔ عمر نظام ولایت فقیه
نظام از گور برآمدهٔ ولایت فقیه نه تناسبی با زمانهٔ امروز ما دارد، نه غرابتی با تاریخ و جامعهٔ ایران. بنیانگذار این حکومت (خمینی) از روز اول میدانست که نمیتواند بدون تحمیل خود به مردم ایران یک روز نیز دوام بیاورد. میدانست که اگر رک و عریان بگوید چه چیزی را میخواهد در ایران پیاده کند، نخواهد توانست قدم از قدم بردارد. از این رو با پشتهماندازی و کلیگوییهای شیادانه، بر خواستهای دمکراتیک مردم ایران سوار شد و «اسلام»! [بخوانید حکومت مورد نظر خود] را از قانون اساسی بیرون کشید. این قانون اساسی چیزی نبود جز نشخوارهای ذهن ارتجاعی خمینی و توجیهکنندگان ولایت ارتجاعی او.
این قانون و سلطنت دینی برآمده از آن نمیتوانست دیرگاهی در ایران بپاید؛ زیرا نسل هوشیار انقلاب ضدسلطنتی، با پیشتازی مجاهدین، رودرروی سارق بزرگ قرن ایستاده بود و نمیگذاشت آنطور که میخواهد دستآوردهای دمکراتیک انقلاب ۵۷ را ببلعد. بنابراین خمینی برای تحمیل خود به مردم ایران، گزینهٔ چماق و سرکوب را برگزید. راهاندازی دستههای اوباش چماقدار تحت عنوان دجالگرانهٔ «امت حزبالله» برای حمله به دفاتر نیروهای انقلابی و ترقیخواه، بخشی از این اقدامات بود. نقشه مسیر او از روز اول حاکمیت غصبیاش، «شکستن قلمها»، «بستن دهانها»، «تعطیل کردن روزنامههای مخالف» و «برپا کردن چوبههای دار در میدانهای شهرها»، بود.
خمینی جنگ ضدمیهنی ۸ساله با عراق را هم برای این منظور بهراه انداخت. چون در سایهٔ مرغوای شوم جنگ بهتر میتوانست مخالفان را سرکوب کند و نقشهمسیر برقراری اختناق کامل و یکدست را پیش ببرد.
شکلدادن به کمیتههای بهاصطلاح انقلاب در محلهها و خیابانها هدفی جز این نداشت. بعدها سپاه پاسداران را نیز با این نقطه عزیمت بهوجود آورد. به بهانهٔ اشغال سفارت آمریکا، نیروی منفور بسیج را برای سرکوب بیشتر به آن افزود. برای کنترل و سرکوب بیشتر، گشتهای خیابانی رنگارنگ را نیز ایجاد و روانهٔ خیابانها نمود.
خمینی و بعد از او خامنهای میدانستند که تداوم حکومتشان در گرو سرکوب و باز هم سرکوب و برقراری اختناق است. میدانستند حتی باید آزادیهای فردی مردم را از آنان سلب کرد تا در شکافی در سقف سربی اختناق ایجاد نشود.
این سرکوب که با اجباری کردن حجاب و خانهنشین کردن زنان و قانونی کردن طرح ضدبشری قصاص آغاز شده بود با تهاجم به نیروهای ترقیخواه و مخالف ولایت فقیه ادامه یافت. بهکار افتادن چرخهٔ مرگ و اعدامهای دستهجمعی، زندان همراه با انواع شکنجههای دهشتناک، پازل به پازل اختناق مورد نظر و نیاز ولایت فقیه را پیمیگرفت و تکمیل میکرد.
توسل به شیوههای منسوخ و نفرتبرانگیز خشنترین دورههای تاریخی مانند، سنگسار، قطع دست، درآوردن چشم، شلاقزدن در خیابان، بدار کشیدن در چهارراه شهرها با جراثقال، گیر دادن به تار موی زنان و اسیدپاشی بهصورت آنها، نهادینه کردن تبعیض و سرکوب زنان در قوانین جزایی و مدنی، سلسله اقداماتی بود که به اجرا درمیآمد تا جامعه را قفل کرده و از هر نوع مخالفت با عمامهداران بازدارد.
مقاومت ایران با تحلیل دقیق از حاکمیت، از همان ابتدا اعلام کرد که این رژیم قرونوسطایی با دو پای سرکوب و صدور تروریسم و جنگافروزی سراپا باقی مانده است. بدیهی است که بدون یک روز سرکوب و صدور ترور نمیتواند برجا بماند.
امروز که دوباره به این تحلیل مینگریم، گویی تازه آن را شنیدهایم. گذر زمان نتوانسته عکس آن را ثابت نماید. بعد از ۴دهه، هنوز هم این ولایت ارتجاعی به ضرب گلوله و ضخامت باتون و اجرای احکام ضدبشری از سوی یک قضاییهٔ جلادپرور بهدنبال حفظ نظام به هر قیمت است.
به یمن این روشنگری، اکنون همه میدانیم که سرکوب در حکم شیشهٔ عمر نظام ولایت فقیه است. بهعبارت دیگر این نظام تا هنگامی تداوم خواهد یافت که بتواند با طلسم اختناق جامعه را مرعوب و منکوب نماید.
«حرمت و اقتدار پلیس»!
غلامحسین اژهای، قاضیالقضات گوشخوار خامنهای با اعتراف به این قانون، نگران آن است که حرمت و اقتدار نیروی انتظامی شکسته شود. این نگرانی پس از آن صورت میگیرد که جوانان جسور و شورشی، دست به ایستادگی در مقابل گزمههای خامنهای زده و آنها را با شیوههای ابتکاری گوشمالی داده و به مجازات میرسانند. «حرمت و اقتدار»! مورد نظر اژهای، همان شکستن فضای رعب و وحشتی است که رژیم سالیان بر روی آن سرمایهگذاری کرده است. اکنون قامت خشم انفجاری جامعه از قامت سرکوب این حکومت فراتر رفته است. مردم کارد به استخوان رسیده، دیگر از گلوله و باتون و رنگ مشکی اونیفورم و کاسکت وحوش دو پای خامنهای نمیهراسند. سرکوب دارد روز به روز کارآیی خود را از دست میدهد.
رئیس قوه قضاییه که مأموریت اصلیاش قصابی و رعبآفرینی است، اینگونه از رشد تصاعدی این پدیده به هراس افتاده است.
«رئیس قوه قضاییه با اشاره به ضرورت حفظ حرمت و اقتدار پلیس در جامعه گفت: چنانچه به هر دلیلی حرمت و اقتدار نیروی انتظامی در جامعه مخدوش شود، بیشترین ضرر متوجه مردم و امنیت جامعه [بخوانید حکومت آخوندی] خواهد بود، لذا همه بخشها و متولیان امر بهویژه خود پرسنل و فرماندهان نیروی انتظامی باید نسبت به حفظ و ارتقای جایگاه و اقتدار ناجا در جامعه احساس تکلیف کنند» (وطن امروز. ۴اسفند ۱۴۰۰).
نگرانی از شکستن طلسم اختناق
چرا شکستن «اقتدار پلیس»! (محتسب و گزمههایش) بیشترین ضرر را متوجه حکومت میکند؟
پاسخ مشخص است. از شکستن طلسم اختناق تا سرنگونی حکومت فاصله قابل توجهی ندارد. بهمحض عبور مردم از سد ترس، هر کوچه و خیابان در هر شهر میتواند به کانونی برای شورش و قیام تبدیل شود. بههم پیوستن قیامها، قیام نهایی را سازمان خواهد داد. بههمین خاطر قاضیالقضات خامنهای به همهٔ نانخورهای رژیم میگوید که باید حافظ این طلسم باشند و در این زمینه «احساس تکلیف»! کنند.
شکستن این طلسم از هماکنون آغاز شده است. نگرانی اژهیی را میتوان پیشدرآمدی بر شکستن آن دانست.