728 x 90

قامت خشم مردم بزرگ‌تر از قوارهٔ سرکوب

اعتراض به گرانی
اعتراض به گرانی

دولت دست‌نشاندهٔ خامنه‌ای می‌خواست از گرسنگی سپری برای بقای نظام ولایت فقیه در شرایط قیام‌خیز ایران بسازد. رئیسی در این راستا با علم کردن شعار «ریشه‌کن کردن فقر مطلق»، از طرحی رونمایی کرد که به‌طور واقعی ریشه‌کن کردن فقیران نام گرفت. آثار فاجعه‌بار این طرح در نخستین روزهای رونمایی از آن به گرانی لجام‌گسیختهٔ نان منجر شد. برخلاف پیش‌بینی‌های سران نظام، گرانی نان، خشم متکاثف جامعه را برانگیخت. این خشم در قامت قیامی دیگر، ابتدا در استان خوزستان وزیدن گرفت، سپس به چهار محال بختیاری و کهگیلویه و بویر احمد سرایت کرد و شراره‌هایی از به گلپایگان در استان اصفهان رفت. این خشم‌ دم‌افزون اینک در تمامی شهرها آمادهٔ گر گرفتن است.

آنچه این روزها شاهد آن هستیم ورود حاکمیت، جامعه و مقاومت به فاز جدیدی از رویارویی است. این فاز جدید با چند ویژگی از دیگر فازها متمایز می‌شود.

 

۱ـ تعارض بین حاکمیت افسار گسیختهٔ دینی و مردم به جان آمدهٔ ایران به بالاترین سطح خود بالغ شده است. وضعیت بگونه‌یی است که یک جرقهٔ کوچک نیز می‌تواند انفجاری بزرگ را موجب شود. این میزان از غنی‌شدگی شرایط عینی و آمادگی مردم برای به خیابان ریختن و به چالش کشیدن حکومت، با دوره‌های پیشین متفاوت است. مشاطه‌گران دیکتاتوری دینی و مهره‌های ورشکستهٔ اصطلاحات قلابی مانند علی مطهری می‌خواهند این مفهوم را به جامعه القا کنند که گویی قیامهای دی۹۶ و آبان۹۸ کار عوامل باند اصول‌گرا بوده است و اینک که این باند حاکمیت را به دست دارد از قیام و خیزش خبری نخواهد بود. این یک سفسطه‌ٔ محض برای نجات استبداد دینی از ورطهٔ هلاکت است ولی تاریخ مصرف آن سپری شده و دیگر نمی‌توان با نسخه‌های این‌چنینی «عمود خیمهٔ ولایت» و «اصل نظام» را از سقوط وارهاند.

 

۲ـ با فرو ریزی طبقهٔ متوسط، شکاف طبقاتی بین اقلیت برخوردار و اکثریت محروم از مینیمم‌های معیشت، به حادترین شکل ممکن رسیده است. اینک در جامعه بیش از دو طبقهٔ اصلی وجود ندارد: طبقهٔ فرادست و طبقهٔ فرودست.

طبقهٔ فرادست از بیت خامنه‌ای، نهادها و ارگانهای وابسته به آن، قضاییهٔ جلادان، مجلس سرسپرده، شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت، دستگاه عریض و طویل سرکوب و تروریسم و سایر نان‌خورها و مزدبگیران حکومتی تشکیل شده است. طبقهٔ فرودست به اعتراف خودشان ۶۰میلیون ایرانی گرفتار در خط فقر را دربر می‌گیرد. اکنون منازعه با حکومت بر سر بود و نبود فیزیکی است. حکومت می‌خواهد مردم را درگیر ابتدایی‌ترین نیاز زنده ماندن یعنی نان کند تا کسی درصدد قیام و شورش برنیاید. در جبهه مقابل مردم دریافته‌اند که برای بقا باید با نظام قتل‌عام بجنگند و آن را نابود کنند. این واقعی‌ترین کارزار و اصلی‌ترین نبرد در ایران امروز است. کتمان آن به‌معنی خدمت به بقای استبداد دینی است.

 

۳ـ سطح نارضایتی از حاکمیت ممکن است ابتدا به‌ساکن در مورد مسائل معیشتی و سونامی گرانی باشد اما به‌سرعت راه به تعارض سیاسی می‌برد و شخص خامنه‌ای و نظام فاسد ولایت فقیه را نشانه می‌رود. این نشانه‌روی متوجه باند یا برش خاصی از حاکمیت نیست، تمامیت آن را در برمی‌گیرد. ممیزهٔ آن نیز «شعار مرگ بر خامنه‌ای ـ مرگ بر رئیسی است» که به‌مثابهٔ یک شعار فراگیر از سوی مردم تکرار می‌شود. به‌عبارت دیگر مردم به این نتیجه رسیده‌اند که مشکل پیش و بیش از این‌که در نوع چیدمان ویترین جلویی و در مهره‌های دستچین یا رنگ و سایز عمامه و عبا و القاب و عنوان آنها باشد در اصل و ساختار نظام ولایت فقیه است. مشکل در حکومتی است که ایران را نمایندگی نمی‌کند. برای حل هر مشکل دیگری نخست باید آن را سرنگون کرد.

 

۴ـ اهمیت خیزش شهرها در این مرحله بسا بیشتر از سالیان گذشته است. از آنجا که درد، درد مشترک است، خیزش در یک شهر تأثیر فزاینده و احیا کننده روی شهرها و استانهای دیگر دارد. در این خیزش تمامی اقشار خلق با یکدیگر هم‌راستا و هم‌هدف هستند. از این رو استبداد دینی آن را برنمی‌تابد. راه‌اندازی ضدتظاهرات در شهرهای شورش‌خیز و فراکشیدن نیروی انتظامی به سطح یک فرماندهی، هم‌تراز با ارتش و سپاه و نیز مانورهای ترس‌خوردهٔ بسیجیان، از جمله اقدامات سرکوبگرانهٔ حاکمیت برای مهار این خیزش‌هاست ولی افاقه نمی‌کند.

 

۵ـ به‌رغم بالا رفتن دز سرکوب، شکنندگی و وارفتگی حاکمیت در مقابل خشم انفجاری قیام‌آفرینان بیش‌از‌پیش بارز شده است. با آن‌که خامنه‌ای تمام قد در پشت رئیسی قرار دارد و به رسانه‌های حکومتی ابلاغ شده است که سخنی نگویند و مطلبی ننویسند که در راستای برانگیختن مردم باشد، ولی هراس سراپای نظام ولایت فقیه را فراگرفته است. آنها می‌دانند که بر لبهٔ تیغ راه می‌روند. اگر دست از پا خطا کنند نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک‌نشان.

فیلمی که در شبکه‌های مجازی وایرال شده نشان می‌دهد که در جریان خاکسپاری «پیش علی غالبی حاجیوند» در روستای شل‌آباد الیگودرز، مردم خشمگین با مأموران درگیر می‌شوند و با پرتاب سنگ آنها را فراری می‌دهند.

آنچه مسلم است قامت خشم مردم از قوارهٔ سرکوب رژیم بزرگ‌تر است. در هر مصاف احتمالی، طرف بازنده بی‌تردید استبداد دینی خواهد بود.

سرکوب در مختصات جدید می‌تواند نتایج معکوس در بر داشته باشد و جرقه‌های خشمگین قیام را در ابعاد مهارناپذیر برانگیزاند.

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/c5a1129e-fc7b-4c2b-8581-5175b70b22c8"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات