قیام آبان حاصل تلنبار شدن خواستههای پاسخ ناگرفته و برآورده نشدهٔ مردم طی چند دهه بود. خواستههایی که از صنفی [نان و کار] تا اجتماعی [برابری و ضدطبقاتی] و در نهایت سیاسی [آزادی] بالغ شدند و خشمی فشرده را بسان دهانهٔ فوارهٔ آتشفشان بروز دادند.
قیام آبان ۹۸، فصلالخطاب صحنهٔ سیاسیِ ایران شد. قیامی که حد و مرزی قاطع میان رژیم، همسویان، لابیها و نانخورهای نظام با ضد ولایت فقیه و هر گونه دیکتاتوری کشید؛ بهخصوص که بخشی از پیکر تاریخ گذشتهٔ ایران را همواره دیکتاتوریهای موروثی، ملوث کردهاند.
یک ویژگیِ بارز و چشمگیر قیام آبان ۹۸ که آن را از قیامهای پیشین متمایز کرد، سازمانیافتگی بهطور عام و ورود کانونهای شورشی بهطور خاص بود. این کیفیت سازمانیافتگیِ قیام بود که تنها طی ۴۸ ساعت، لرزهٔ سرنگونی و پیام توفانیِ آن را تا بیت خامنهای برد.
آتشفشان قیام آبان از میان زحمتکشان، استثمارشدگان، جوانان، زنان و نسل تحولخواه ایران فوران کرد تا ایرانزمین را از رسوبات برآمده از اعصار کهن در هیأت نظام ولایت فقیه پاک نماید. ریشهداریِ اجتماعی و فراگیریِ این قیام بود که شکلگیری دو جبهه بیش از ۹۰ درصد مردم ایران و حاکمیت منقبض آخوندی را رقم زد. دو جبههای که از آن قیام تا امروز، هر روز و هر هفته مرزهایشان سرختر و پررنگتر میشود. دو جبههای که هماکنون نیز ایرانزمین را آوردگاه نهاییِ تعیینتکلیف حاکمیت ولایت فقیه کرده است.
فراگیریِ قیام آبان ۹۸ از پوستهٔ ساختار نظام آخوندی رد شد و برای اولین بار شخص خامنهای را مورد خطاب و عتاب قرار داد. از انتشار گستردهٔ آثار آن قیام بود که سرگشادهنویسیها به ولیفقیه شروع شد. از آن پس وجهه خامنهای حتی در درون نظام برای همیشه فرو ریخت.
آثار درازمدت قیام آبان ۹۸ آنچنان تمامیت رژیم را در منظر داخلی و بینالمللی درنوردید که به اتاق فکر نظام تحمیل کرد تا منافذ تمام بازیها، مانورها و دسیسههای سیاسی تحت عناوین «اصلاحات» و «کارگزاران سازندگی» و... را گل بگیرد و سرراست سراغ ماهیت اصلی نظام یعنی دیکتاتوری مطلق حزباللهی و ولایت فقیهی برود.
با قیام آبان ۹۸، جنبش دادخواهی در میان اقشار مردم ایران شتابی گسترشیابنده یافت. از آن پس بود که نامنویسی در دادخواهی علیه سریال جنایت ملایان، تبدیل به جریان ملی و مهارناپذیر شد و ایران را میهن دادخواه علیه اشغالگر بیدادگستر نمود. جریانی که یک نبرد تاریخی را در وسعتی از ایران تا اروپا در بر گرفت.
مسیری طی چند دهه پیموده شد تا دیگر هیچ راهی جز رادیکال شدن اوضاع علیه رژیم باقی نماند. این وجه برجسته در آن قیام در شعارهایی تبلور سیاسی یافت که هر کدام گویای تثبیت شدن «شرایط عینی» برای سرنگونی نظام هستند. تبلور سیاسیِ این شعارها با شاخص نفی اصل ولایت فقیه و سپاه پاسداران، نشانهگیریِ سرمنشأ استثمار طبقاتی، سرمنشأ صدور تروریسم و سرمنشأ دزدیدن نان و پول مردم است:
«مرگ بر خامنهای»، «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، «ننگ ما ننگ ما ـ رهبر الدنگ ما»، «خامنهای قاتله ـ ولایتش باطله»، «این همه سال جنایت ـ مرگ بر این ولایت»، «مرگ بر دیکتاتور»، «دیکتاتور حیا کن ـ مملکتو رها کن»، «پول نفت گم شده ـ خرج بسیجی شده»، «نه غزه، نه لبنان ـ جانم فدای ایران»، «به من نگو فتنهگر ـ فتنه تویی ستمگر»!