قیام مردم لبنان روز دوشنبه(۲۹مهر) پنجمین روز خود را با یک اعتصاب عمومی و به خیابان آمدن حدود ۲میلیون تن در بیروت و دیگر شهرهای لبنان پشت سر گذاشت. قیامکنندگان خواستار سقوط نظام حاکم هستند. آنان همچنین خشم و انزجار خود را از دستنشاندگان رژیم آخوندی در لبنان ابراز میکنند و خواستار اعتصاب مستمر و متوقف کردن همه فعالیتها بهمنظور فشار بر دولت کنونی برای واداشتن آن به استعفا هستند.
لبنان روزگاری سرآمد کشورهای عربی بهلحاظ توسعهٔ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بود، اما اکنون بر اثر خرابکاریهای حزبالشیطان(حزبالله) که نسخه بدل رژیم آخوندی در لبنان است، به قعر سقوط کرده و شاهد رواج انواع مفاسد از قاچاق مواد مخدر تا بیکاری و ارتشا و فساد اقتصادی و تروریسم و غیره... است. اما مردم لبنان، شامل پیروان همهٔ مذاهب و بهخصوص شیعیان که بیشتر در معرض تاخت و تاز حزبالشیطان قرار دارند، برخاستهاند تا کشور خود را نجات دهند.
چرا قیام؟
آنچه در لبنان جریان دارد، ویژگیهای اصلی یک قیام را دارد. نخست آنکه همهٔ اقشار مردم از دانشجویان و کارگران تا کارمندان و سایر اقشار شهری تا روستاییان در آن شرکت دارند. به خیابان آمدن ۲میلیون تن در این کشور ۶میلیونی، بهخوبی گویاست.
دوم، خواستهها و شعارهای مردم، رادیکال و ریشهای است و مردم که وابسته به هیچیک از احزاب و گروههای سیاسی شناختهشده نیستند، تاکنون همهٔ طرحها و پیشنهادات رفرمیستی و اصلاحگرایانه را ردکردهاند و خواستار از میان برداشتن نظام دستهبندی مذهبی و طائفی که سد راه دموکراسی و توسعه در این کشور بوده، هستند. این نظام معیوب که ساخته و پرداختهٔ استعمار فرانسه میباشد، زمینهٔ مناسب را برای رشد و نفوذ رژیم در لبنان فراهم کرده و بهرژیم تبهکار آخوندی امکان داده تا لبنان را از طریق «اسب تروآی» حزبالشیطان به شکارگاه اختصاصی خود تبدیل کند. اما اکنون نسلی در لبنان برآمده و بپاخاسته تا طومار نظام فاسد طایفهگری و دستهبندی دینی جامعه را در لبنان، درهمبپیچد و تنوع قومی و مذهبی در لبنان را نه عامل تفرقه و تشتت، بلکه زمینهساز رشد و شکوفایی قرار دهد. همین ویژگیها و عمق و گستردگی قیام مردم لبنان موجب شده که برخی ناظران اوضاع، آنچه را که اکنون در این کشور مدیترانهای جریان دارد، یک انقلاب بنامند.
معنا و پیام همزمانی قیام عراق و قیام لبنان
همزمانی قیام لبنان با قیام مردم عراق، تصادفی نیست و تأثیر قیام خونین مردم عراق بر مردم لبنان را نمیتوان انکار کرد، بهخصوص که هدف هر دو قیام، نفی سلطهٔ رژیم آخوندی و ساقط کردن نظام تحت حمایت آن است. واکنشهای رژیم در قبال این قیام نیز که تاکنون عمدتاً در زمینهٔ تبلیغاتی بوده، بهخوبی گویای آن است که آخوندها از بهخطر افتادن نفوذ و جاپای خود در لبنان، بههراس افتاده و در تقلای سدکردن و منحرف ساختن آن برآمدهاند. بهخصوص که حزبالشیطان جای ویژه و منحصر بهفردی در آنچه که ولیفقیه ارتجاع و نظریهپردازان ولایت آن را بهعنوان «عمق راهبردی» نظام تئوریزه میکنند، داشته و دارد. رژیم بسیاری از ترورها و اقدامات تروریستی خود در خارجه که نمیخواست اثر انگشت خودش را بهجا بگذارد، از جنایت «میکونوس» در برلین تا انفجار «آمیا» در بوئنوسآیرس و امثالهم را توسط حزبالشیطان و آدمکشان آن به انجام رسانده است. بهعلاوه حزبالشیطان بهدلیل برخورداری از بذل و بخششهای بیدریغ رژیم آخوندی از کیسهٔ مردم محروم ایران، پیوسته آماده بوده تا در شرایطی که رژیم نیاز پیدا میکرد، با موشکپرانیها و تحریکات خود، آتش جنگ را در آن منطقهٔ بالقوه بحرانی شعلهور کند. اقدامات ماجراجویانه و جناتیکارانهای که مردم لبنان بهای سنگین آن را سالیان است میپردازند.
بهرغم این وجوه تشابه میان لبنان و عراق، اما بهدلیل ویژگیهای متفاوت سیاسی و اجتماعی این دو کشور، دست رژیم برای سرکوب قیام لبنان مانند قیام عراق، باز نیست. در عراق، پاسداران بهسرکردگی قاسم سلیمانی جولان میدادند و قیامکنندگان عراقی را کشتار میکردند، اما در لبنان، رژیم چنین زمینه و امکانی ندارد و این موجب میشود که یک چشمانداز روشن نزدیک پیش روی قیام مردم لبنان باشد.
تبلیغات رژیم علیه قیام لبنان
رژیم در تبلیغات رسمی خود، همانند رویکردی که در برابر قیام عراق داشت، قیام مردم لبنان را نیز اولاً کوچکنمایی کرده و آنها را مقطعی و پراکنده و تحریکشده توسط «شانتاژهای خارجی» از طریق فضای مجازی قلمداد میکند. دستگاه تبلیغاتی رژیم همچنین بهطور مسخرهای تلاش میکند خشم و اعتراض مردم لبنان از حزبالشیطان و سرکردهٔ آن را بهجانب سایر مقامات و سیاستمداران این کشور منحرف نماید. از جمله روزنامهٔ جوان(۲۹مهر) وابسته به سپاه پاسداران نوشت: «دولت حریری که سالهاست با مدیریت ضعیف اجازه کار جدی به جریان متحد مقاومت و متحدان آن نداده و خودش از مسببان این وضعیت است، با پشتیبانی فرانسه و آمریکا طرحی را برای اصلاحات ارائه کرده است که در آن روی نقاط حساسی چون مخابرات بهنام لزوم خصوصیسازی دست گذاشته که بهطور مشخص تلاشی است برای حذف اشراف اطلاعاتی حزبالله که طبق قرارداد طائف سالهاست مخابرات کشور را دست دارد...».
اذعان این روزنامهٔ حکومتی به «اشراف اطلاعاتی» حزبالشیطان از طریق در اختیار داشتن وزارت ارتباطات لبنان، قابل تأمل است. اما جالب توجه است که جرقهٔ انقلاب بهدلیل عملکرد همین وزارتخانه که قصد داشت مالیات جدیدی را بر ارتباطهای اینترنتی تحمیل کند، زده شد.
روزنامهٔ حکومتی دیگر(آرمان ۲۹مهر) نیز هشدار میدهد: «برخلاف آنچه در گذشته در لبنان اتفاق میافتاد این بار سراسر لبنان را دربرگرفته و تاکنون سابقه نداشته و هر چقدر نارضایتی بوده در خود بیروت بوده ولی الآن در تمام شهرهای لبنان این نارضایتی روزبهروز افزایش بیشتری پیدا میکند تا جایی که حتی یکی از تقاضاهایشان این است که قانون اساسی باید تغییر کند».
به این ترتیب قیام لبنان دومین آژیر خطر، پس از قیام عراق را برای نظام رو به سقوط ولایت آخوندها بهصدا درآورده و پیامش این است که خلقهای منطقه آگاه شدهاند که رهاییشان از فساد و تباهی و راهگشاییشان بهسوی آزادی و پیشرفت، در گرو قطع بازوهای اختاپوس ارتجاع و بنیادگرایی و تروریسم است که در عراق بهصورت حشدالشعبی و نوری مالکی و امثالهم نمودار شده و در لبنان در حزبالشیطان و حسن نصرالله مجسم گردیده است. اما سر این اختاپوس جنایت و فساد در تهران است و کوبیدن این سر به سنگ، بر عهدهٔ خلق قهرمان ایران و کانونهای شورشی است.