واقعیت امر این است که ما در عصر روشنایی هستیم. مشخصهٔ این عصر در این است که دنیای بیرونی در تسلط محض طبقات ستمگر نیست. تودهها در این عصر با اتکا به تشکلهای انقلابی و دموکراتیک در صحنهٔ سیاسی میتوانند در صورت اتحاد قدرت اثرگذاری بالایی داشته باشند. بهواقع لب کلام این است که برخلاف دوران تاریکی کهن تودهها با حضور بیچون و چرا میتوانند تاریخشان را خود بنویسند و مشکلات و کمبودها وسرکوب بهوسیلهٔ طبقات ستمگر را بر چهارراه شنوایی و بینایی عمومی جاربزنند. در دوران کهن تاریخها با نوشتهٔ مستقیم حقوقبگیران شاهان و حکام بود(مثل اسکندر بیک منشی و تاریخ عالم آرای عباسی) و یا بهوسیلهٔ عناصر برخوردار مثل طبری، بیهقی، شهرستانی و... که خود به نوعی از همان عناصر طبقات حاکم بودند که اوضاع روز را از دیدگاه حاکمان میدیدند و تاریخشان تاریخ جنگ و جرم و سرکوب و تجاوز به کشورهای دیگر بود و یا اینکه حتا اگر به شکلی منصف بودند؛ نه درد تودهها را میدیدند و نه میفهمیدند و در نهایت میشد طنز دردآور و دروغی بررگ؛ که تاریخ شاهنشاهی!؟ بود.
برگردیم به بحث خودمان که گرداگرد دیپلماسی مجاهدین خلق ایران که خودشان آنرا به شکلی بامسما دیپلماسی انقلابی مینامند. همین دیپلماسی انقلابی بهنوعی نوشتن تاریخ حقیقی اجتماعی تودههای فقیر و غارتشدهٔ کارگر و زحمتکش است که با ارادهٔ انقلابیش تاریخ قلابی حاکمیت را به زبالهدان تاریخ میاندازد. مجاهدین در واقع به کمک انبوه هواداران (بهگفته خودشان اشرفنشانهای) فداکار و خستگیناپذیرشان در مرحلهٔ اول کوچه و خیابانهای کشورهای میزبان را در اروپا و آمریکا بهتصرف خود درآورده و نستوه با افشاگری در مرحلهٔ بعد نمایندگان مردم را در پارلمانهای همان کشورها مجبور به شنیدن کردند و پیروزمندانه تعدادی چشمگیری از آنها را به حمایت پشت سر مردم و مشکلات و سرکوبشدگی و غارتشدگیشان کشاندند و بدین طریق با ادامه، در بسیاری از اوقات سازمانهای حقوقبشری و چهرههای انساندوست و رهبران تراز اول کشورهاشان را هم به حمایت از خواست مردم ایران به میدان آوردند. البته در وهلهٔ اول این ناشی از اعتماد به نفس مجاهدین بود که خود فاکتوری بود به تبعیت از مقبولیت عظیم مجاهدین در نزد مردمشان بهرغم کشتار و تصفیهٔ بیرحمانهشان توسط نظام جبار و خونریز حاکم. در مرحله بعد، این دیپلماسی پیروز ناشی از امید و باور بیکران به آیندهای بهتر و مبارزهای خستگیناپذیر و شبانهروزی در افشاگری در کوچه و خیابان و حتی خانهبهخانه و دفتربهدفتر برای متقاعد کردن مردم کشورهای میزبان و نمایندههاشان و رهبرانشان بود.
یادم هست آقای رجوی در سال ۶۶(دقیقاً نمیدانم، به گمانم) در مصاحبه با یکی از نشریات خارجی، در جواب خبرنگار که پرسیده بود: اگر صدام حسین با رژیم ایران صلح کند و بخواهد شما را در مقابل به رژیم ایران تحویل دهد و بر سر شما معامله کند؛ چه خواهید کرد؟ ایشان در مقابل جواب داد که هیچ نیرویی در جهان نمیتواند مجاهدین را وجهالمصالحهٔ سازش قرار دهد(نقل به مضمون). من با وجود اعتماد همیشگی به مجاهدین و رزمندگیشان با خودم فکر کردم که احتمالاً این غلو و امید دادن به اعضاء و هواداران سازمان است والا اگر بهواقع صدام حسن بخواهد معامله کند از دست مجاهدین چه کاری ساخته است؟
البته این نشانگر کمی ایمان من و ایمان بیکران آقای رجوی به جهان قانونمند و ارادهٔ سترگ بشری به انجام کار و پاسخ مثبت دادن خدا و جهان و طبیعت به آن اراده بود. بهگفتهٔ شاعر:
گر نگهبان من آن است که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
در دوران ۱۴سال محاصرهٔ مجاهدین در قلب انبوه دشمن کینهتوز و قسمخوردهٔ دجال که مثل جزیرهای کوچک در حصار درندهترین نیروهای جهان موجود قرار داشتند و ساخت و پاخت قدرتهای تراز اول با همان دجالان و جلادان و با خلعسلاح کردن از حتی سلاح دفاع شخصی کمری و سپردن نگاهبانی؟! آنها به همان دژخیمان و چشم بستن بر جنایاتشان؛ من به این گفتهٔ آقای رجوی ایمان آوردم.
سازمان یافتگی شگرف مجاهدین، پایداری بینظیر و ایمان خللناپذیر و راهبری خردمندانه و تابناک شخص آقای رجوی که در کوچکترین کنش و واکنش رزمآوران ارتش آزادی مشارکت و رهبری داشت و تلاش بیهمتای ققنوسوار خانم رجوی برای حفظ آیندهای انسانی که با بهای به آتش سپردن خود میخواست به جهان عرضه کند؛ چندی از انبوه دلایل این ماندگاری تاریخی در مقابل این توطئه عظیم جهان سرمایه با عقبافتادهترین وخونریزترین نظام دنیای جدید است.
نظام تبهکار حاکم بیش از همهٔ حکام وابسته مزدور پیشین اعم از قاجار و پهلوی مورد مهر و محبت سرمایهٔ بیگانگان بوده و هست. با حمایت دولت وقت فرانسه جنایت کودتای ۱۷ژوئن و همهٔ تداعیات و تتمهٔ آن پیش آمد که مجاهدین باز هم با تلاش مریم ققنوسوار از آتش آزمایش سربلند بیرون آمدند و فاشیسم مذهبی و متحدان استعماریش خوار و سرشکسته میدان را در مقابل ایستادگی و شکوه مقاومت و دیپلماسی پیروزمند مجاهدین ترک کردند و به این هم بسنده نشد و مجاهدین در چند دادخواهی جهانی با اتکا به صداقت و حقانیت و سیاست اصولی و دیپلماسی عمیقاً مردمی پیروز و سربلند پشت فاشیسم مذهبی و همپالگیهای استعماریش را به خاک مالیدند و سرافراز بیرون آمدند. در انتهای این نبرد خونآلود که جانهای پاک فرزندان مجاهد این میهن خونبهای آن بود، هجرت بزرگ صورت گرفت که خود به تنهایی فتحالفتوح و قلهٔ این نبرد بین جهل و جمود و سرمایه و آز با انسانیت و روشنی و آیندهای بهتر برای مردم ما است. البته نبرد بیامان مجاهدین در همه صحنههای آزادی همچنان ادامه دارد و اکنون در پیوند با جنبش تودهای و برای به ثمر رساندن کوشش تودههای شورشی و کانونها و شوراهای انقلاب خلق به مداری بالاتر ارتقا یافته است. همراه با بالاگرفتن اعتراضات تودههای کارگر و زحمتکش و معلمان و دانشجویان که جنبش برانداز را شکل میدهند، شاهدیم از یکسو رژیم برای زدن خاکریزهای متعدد، از متحدان استبدادی و وابستهٔ بورژوازی ضدانقلابی کمک گرفته است. سلطنتچیها و پاسداران چپاول و غارت سیاسی نظام در شکل پهلوی به میدان فرستاده شدهاند تا ابوعطای دموکراتیک بخوانند و بهاصطلاح ویترین این نمایش باشند. آنها در افاضاتشان که نشان از شیخ و شاه دارد به نیروهای انقلاب از هماکنون چنگ و دندان سرکوب و کشتار نشان میدهند. و برآنند که آدرس اشتباهی داده و نیروهای خلق را برای تسهیل سرکوب بهوسیلهٔ نظام چندپاره کند. از سوی دگر نیروهای مختلف حاشیهٔ بیرونی نظام بهاصطلاح برانداز شده و با وعدههای پوچ و توخالی پیروزی بیزحمت و خون، مردم را ساده پرداز کرده تا نگذارند که مردم برای سرنگونی نظام و یک انقلاب پیروزمند اجتماعی متحد شوند.
در واقع اینجاست که باطلالسحر دیپلماسی انقلابی مجاهدین با فتح کوچهها و پارلمانها و شخصیتهای انساندوست بینالمللی نگذارد و نمیگذارد که ثمرهٔ خون و رنج مردم زحمتکش و فرزندان مجاهد و مبارز جانبرکفش را دیگر به غارت جهل و استبداد و سرکوب بروند.
ضدانقلاب مغلوب و اصلاحاتچیهای بیخاصیت تغییر چهره داده، که قصد به یغما بردن انقلاب مردم را دارند، با سد کوهوار نبرد مردم و پیوند کانونهای شورشی با آن و با فعالیتهای اشرفنشانهای خستگیناپذیر و تشکیلات آهنین مجاهدین و دیپلماسی پیروزمندشان؛ روبهرو میشوند و در نهایت دود خواهند شد و کور و بور، آرزوی وزارت و ولینعمتی خوابدیده را و نیز بر سر پا نگاهداشتن نظام غارتگر حاکم را به گور خواهند برد.
سلام بر خلق
سلام بر آزادی
مهران از تهران
مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمیکند