لاوروف وزیر خارجه روسیه روز ۱۴اسفند اعلام کرد روسیه از آمریکا ضمانتهای کتبی میخواهد مبنی بر اینکه تحریمهای جهانی علیه روسیه به همکاری این کشور با رژیم بر اساس توافق هستهیی لطمهای وارد نکند و گفت: «: ما به تضمینی نیاز داریم که این تحریمها به هیچوجه رژیم روابط تجاری-اقتصادی و سرمایهگذاری را که در برنامه جامع اقدام مشترک تعیین شده است، تحت تأثیر قرار ندهد» (خبرگزاری رویتر ۱۴اسفند ۱۴۰۰).
ارزیابی ناظران و تحلیلگران سیاسی وابسته به حاکمیت آخوندی این بود که این شرط روسیه توافق احتمالی در وین را با خطر و یا حداقل با دشواری مواجه میکند.
اما لاوروف در جریان کنفرانس مطبوعاتی با امیر عبداللهیان در مسکو گفت روسیه در مورد آن چه خواسته بود، از آمریکا تعهد کتبی دریافت کرده است.
پس از اظهارات لاورف، ند پرایس سخنگوی وزارتخارجهٔ آمریکا هم گفت: «آمریکا مشارکت روسیه در پروژههای اتمی در ایران را تحت یک توافق اتمی احیا شده تحریم نخواهد کرد، اما به روسیه اجازه نخواهد داد که از این توافق بهعنوان راه گریزی برای فرار از تحریمهای مرتبط با اوکراین استفاده کند» (خبرگزاری رویترز ۲۴اسفند ۱۴۰۰).
بنابراین اکنون این بهانه که روسیه مانع رسیدن به توافق در وین است منتفی است. اکنون سؤال این است که پس مانع کندی و وقفه در مذاکرات چیست؟ با نگاهی به مجموعهٔ اخبار میتوان نتیجه گرفت که مانع اصلی سردرگمی رژیم، دبه درآوردنها و موضعگیریهای ضد نقیض آن است.
کشورهای غربی طرف مذاکراه نیز بارها این امر را گوشزد کردهاند که در هر دور از مذاکرات خواستها و شرط و شروط جدید و زیادهخواهیهای رژیم ایران است که مانع بهنتیجه رسیدن مذاکرات بوده است.
این در حالی است که رژیم بر عکس هر بار طرف مقابل را متهم به مانعتراشی برای رسیدن مذاکرات کرده است.
روزنامه رسالت وابسته به باند خامنهای نوشت: «آمریکاییها از ابتدای مذاکرات هستهیی در وین سعی کردهاند مذاکره در مورد بخش اصلی و بسیار مهم و کلیدی که شامل تحریمهای لیست قرمز است را به بهانههای مختلف عقب بیندازند تا انتفاع اقتصادی ایران در برقرار شدن مجدد برجام کامل نشود. در برخی از موارد حتی اگر بهصورت شفاهی آن را پذیرفته بودند اما با دبه کردن مجدداً مذاکرات را به عقب برگرداندند» (رسالت ۲۶اسفند ۱۴۰۰).
روز چهارشنبه امیرعبداللهیان نیز در تماس تلفنی با وزیر خارجه انگلستان گفت: «اگر همه خطوط قرمزمان رعایت شود، آماده توافق نهایی هستیم آنچه میتواند رسیدن به توافق خوب و پایدار را قطعی کند، رفتار واقعبینانه آمریکا و عدم طرح مطالبات جدید و نادرست است» (خبرگزاری حکومتی فارس ۲۵اسفند ۱۴۰۰).
در چنین فضایی از ابهام و سردرگمی و به بیان صریحتر بنبست نظام است که رسانههای حکومتی نیز همچنان چشمانداز مذاکرات را مبهم میدانند و حتی در مواردی مطرح میکنند به نتیجه جدی نمیرسد. مثلاً روزنامهٔ حکومتی آرمان وابسته به باند مغلوب ۲۶اسفند ۱۴۰۰ در این مورد نوشته است: «شاید مذاکرات همچنان ادامه داشته باشد اما به نتیجه جدی نخواهد رسید».
روزنامه رسالت از باند خامنهای نیز بهنقل از محمود عباسزاده، سخنگوی کمیسیون امنیت مجلس مسائل باقیمانده که باید در مذاکرات حل و فصل شود را شامل تحریمهای کاتسا، آیسا و یوترن و ضمانت اجرایی میداند. ملاحظه میشود که خواستها و مطالبی که رژیم مطرح میکند تا چه حد در ابهام و فضای غبارآلود قرار دارد. در نتیجه میتوان گفت که مشکل و مانع اصلی بنبستی است که خود رژیم در آن گرفتار است.
نظام آخوندی برای خروج از این بنبست دو راه بیشتر ندارد، یا تندادن به جامزهر دیگری توسط خامنهای و پذیرش توافق در مذاکرات یا برهم زدن مذاکرات و بهشکست کشاندن آن است که البته عواقب وخیم و خطرناک هر کدام از این دو راه برایش آشکار است.
پیامدی که از رسانهها و کارشناسان حکومتی مرتباً در مورد آنها ابراز نگرانی میکنند و هشدار میدهند. مثلاً روزنامه حکومتی آرمان بهنقل از یک کارشناس حکومتی مینویسد: «شرایط زندگی مردم ایران به شکلی است که با وضعیت مطلوب فاصله دارد و گاها در وضعیت اضطرار زندگی میکنــند... هنگامیکه اقتصــاد یک کشور در وضعیـــت نامناسبی قرار داشته باشد این وضعیت میتواند روی رویکردهای امنیتی و نظامی جامعه تأثیر بگذارد».
از آن طرف واضح است تندادن بهآن چه بهآن جامزهر میگوییم، یعنی کوتاهآمدن و پذیرش توافق با آمریکا هم همان است که خامنهای زمانی آن را تنازل بیپایان نامید و گفت: «طرف مقابل از اصول و ارزشهایش تنازل پیدا نمیکند ولی ما باید تنازل پیدا کنیم تا در نتیجه کشور بتواند از ظرفیتهای خود استفاده کرده و به اقتصاد برجستهیی برسد» و البته از آن زمان تا امروز خامنهای بر سر دوراهی مذاکره و توافق یا مخالفت و پایان دادن بههر گونه مذاکرهیی در گل مانده است.