بحث برجام دوباره روی میز آمده است. ظریف بهقول خودش برای نجات برجام بار دیگر به کشورهای آسیایی، ژاپن و چین سفر کرده است.
اما چرا دوباره رژیم به فکر نجات برجام افتاده است؟
مگر خود روحانی اعلام نکرد که خروج مرحله به مرحله از برجام در دستور کار است و در صورت عدم تأمین خواستههایش، گامبهگام از برجام خارج میشود؟ پس دیگر نجات برجام چه معنایی دارد؟!
و چرا همپای بحث نجات برجام، بحث مذاکره و یافتن میانجی برای مذاکره هم به میان آمده است؟
علل تنفس مصنوعی برجام!
تلاش برای احیای برجام یک علت پایهیی دارد و یک علت تاکتیکی.
علت پایهای این است که بعد از سال ۹۲رژیم سرنوشت سیاسی خودش را با برجام گره زد. این را میشد از قیمتی که برای برجام پرداخت درک کرد. سران نظام همان هنگام گفتند بهعلت شرایط «خفگی» ناشی از تحریمها، «بر روی زانوان خونین پای میز مذاکره اتمیرفتیم».
امری که نهایتاً هم منتهی شد به برجام و بتون ریزی در چاله اتمی نظام. این در حالی بود که خامنهای چندین بار طی سالها میگفت: یک گام از اتمی کوتاه نمیآییم چرا که هر گونه عقبنشینی از اتمی زنجیرهیی از عقبنشینیهای پیاپی را بهدنبال خواهد داشت.
پس در چنان شرایطی خامنهای پذیرفت از اتمی کوتاه بیاید و برجام را امضا کند، یعنی در شرایط اضطراری حاضر شده آن بهای سنگین را برای برجام بپردازد.
به همین علت هماکنون نیز بهراحتی نمیتواند شاهد مرگ برجام باشد. هر چند بهگفته بسیاری از کارشناسانش، اکنون برجام تنها یک جنازه است و در بهترین حالت کالبدی در حالت اغما. اما همین جنازه آنچنان برای رژیم مهم است که برای آن ظریف این روزها خودش را به هر در و دیواری میزند و هر لیچاری را از این و آن میشنود (آنچه که پوتین گفت قابل توجه بود).
اهداف برجام
رژیم با برجام دو هدف عمده را دنبال میکرد:
یکم: نجات از خفگی اقتصادی ناشی از تحریمها.
دوم: تأمین امنیت نظام.
در رابطه با امنیت، ظریف یکبار در مجلس ارتجاع گفت من و حتی رئیسجمهور نمیتوانیم به شما تضمین بدیم برجام مسائل اقتصادی ما را حل کند؛ اما دست کم امنیت ما را تأمین میکند.
ظریف با این حرفش اشاره کرد به اینکه اگر رژیم از برجام خارج گردد، در گام بعد باید روی صندلی اتهام در شورای امنیت بنشیند! و این یعنی بازگشت تمامی تحریمهای این شورا و مهمتر از همه، رفتن در ذیل بند ۷منشور ملل متحد که اقدام نظامی علیه رژیم را هم مشروع میکند.
این علت راهبردی و پایهیی است که توضیح میدهد چرا رژیم بهشدت در پی نجات برجام است.
اما علت تاکتیکی به شرایط کنونی بر میگردد. بعد از زنجیرهٔ اقدامات شدید آمریکا و سیاست فشار حداکثری، که پیامدش لیستگذاری سپاه، بسته شدن کامل شیر نفت و سایر تحریمها و گسیل نیروی نظامی به منطقه بود، رژیم تلاش کرد با برجام یک مانور انجام بدهد!
مانور چه بود؟ رژیم میخواست با تهدید خروج از برجام اروپایی، آنها را از جنگ بترساند. زیرا گفته شده بود که برجام برای اروپا هم فایدهٔ امنیتی دارد و بهنظر میرسد که رژیم از اینجا به فکر باجگیری از اروپا افتاد.
اما اروپا بهویژه با بیانیهٔ شدیداللحنی که وزرای خارجه سه کشور اروپایی امضا کننده برجام دادند در دام این مانور رژیم نیفتاد.
پس از آن هم موضع تند ماکرون بود که گفت برجام ناقص است و موضوع محدود کردن پروژهٔ موشکی رژیم و دست برداشتن از دخالتهای منطقهیی هم باید به آن اضافه گردد!
ضربه بعدی از سوی «شرق» بود! و موضع پوتین که به صراحت پشت رژیم را پس از ملاقات با پومپئو خالی کرد.
به این ترتیب وقایع مسیری عکس آن چه رژیم انتظار داشت، طی کرد. یعنی انزوا و فشارها علیه رژیم بیشتر شد.
به همین علت است که ظریف در بدو ورود به پکن میگوید: «نجات برجام وظیفه جامعه بینالمللی است».
و بعیدینژاد سفیر رژیم در لندن تأکید میکند: اگر در مدت ۶۰روز مسأله برجام بهصورت مؤثر حل نشود «ما گامهای بعدی را برخواهیم داشت که به شما اطمینان میدهم این گامها در چارچوب برجام خواهد بود». برخلاف آنچه قبلاً رژیم که میگفت گامهای بعدی در جهت خروج از برجام است.
چند روز پیش از این حسین موسویان عضو تیم مذاکرهکننده هستهای رژیم نوشته بود: «آمریکا سعی میکند که ایران را وادار به خروج از برجام کند تا ۶قطعنامه صادره در دولت قبل احیا، طبق منشور سازمان ملل بهعنوان تهدید صلح و امنیت بینالملل تلقی شده و تحریمها اجماعی و جهانی شود».
روشن است همین تأکیدات که رژیم به هیچ عنوان برجام را ترک نخواهد کرد، نشاندهنده شکست مانور بازی با برگ برجام است.
نجات برجام یا دورهگردی برای وقت مذاکره!؟
اما اکنون وبا مرور آنچه که گفته شد روشن است که بحث نجات برجام فقط محملی است برای دریوزگی مذاکره و التماس و درخواست ظریف از طرفهای مختلف (چین و ژاپن، عراق و عمان و...) برای میانجیگری بین رژیم و آمریکا.
وحشت از بند ۷و اقدامات تروریستی؟!
ابهامی که باقی میماند این است که در چنین شرایط ملتهبی، چرا رژیم دست به اقدامات تروریستی میزند؟ در این مورد باید گفت علت این بر میگردد به تناقض ماهوی رژیم.
اگر تضاد رژیم معادله یک مجهولی در نظر گرفته شود، که گویا اکنون فقط خطر جنگ را پیش رو دارد، میتوان گفت این دو (التماس و درخواست برای مذاکره و حملات تروریستی) در تناقض با هم هستند. اما تضاد رژیم یک معادله دو مجهولی است. یعنی یک تضاد جدی درونی هم دارد. تضاد درونیاش چیست؟
سپاه پاسداران! رژیم اساساً با سرکوب جامعه در آستانهٔ انفجار به وسیله سپاه سر پا میباشد. اینکه میگوییم جامعه ملتهب، مستند به اذعان مقامات رژیم است که همین روزها به صراحت خطر انفجار اجتماعی را گوشزد میکنند.
برای نمونه روز شنبه ۲۸اردیبهشت ۹۸روزنامه همدلی رژیم نوشت: «مردم خسته و نگران هستند».
یا آخوند بوشهری امام جمعه قم گفت: دشمنان امیدوار شدند که تحریم بتواند تاثیرگذار باشد و مردم به خیابان بریزند».
واضح است رژیم با سرکوب جلوی انفجار این جامعه را گرفته است. سپاه پاسداران هم اساساً با بحرانسازی و جنگافروزی سرپا است. اگر تروریسم و بحرانسازی نباشد، سپاه بیشتر از این از درون فرو میریزد.
کما اینکه هماکنون سپاه با سپاه دوران جنگ قابل مقایسه نیست و بسیار پوسیدهتر و شکنندهتر است. در فروردین ۹۷بود که ۳۰۰فرمانده سپاه به خامنهای نامه نوشتند و گفتند از بسیج و سپاه تنها مجموعهای بینشاط، ناامید، خسته و ناکارا باقی مانده است.
همین روزها هم دیده میشود که تمام امام جمعههای خامنهای و خودش و هر سخنران دیگری که در این نظام پیدا میشود پیاپی بحث از ترس و ریزش گستردهیی میکنند که سراپای رژیم را در نوردیده است، اینان همگی در گام اول منظورشان سپاه و بسیج است.
بنابراین، رژیم مجبور است حتی در شرایط حاد کنونی، با دست زدن به اقدامات تروریستی و... بگوید: من هنوز قدرت دارم و به پاسداران روحیه بدهد که بیشتر از این ریزش نکنند. بنابراین طبیعی است که چنین اقدامات متناقضی از رژیم سر بزند، رژیم ناگزیر از تحمل این تناقض است.
ضمن اینکه بعضی عناصر رژیم همین اقدامات تروریستی را هم گامی به سمت مذاکره میدانند بهعنوان نمونه فلاحتپیشه رئیس کمیسیون امنیت مجلس ارتجاع روز شنبه ۲۸اردیبهشت گفت: «اعتقادم بر این است که ته ماجرای ایران و آمریکا مذاکره هست» وی اضافه کرد: «منتهی توی این مسیر طبیعتاً طرفین دارند مؤلفههای خودشونو تقویت میکنند برای تقویت توان چانهزنی خودشون در میز مذاکره احتمالی آینده!»
اما به هرحال کفه سنگینتر این ترکیب متناقض را آنجا تشخیص داد که صدای علمالهدی در آمده و رژیم را به موشی تشبیه میکند که از ترس گربه در جایش میخکوب شده است!
واقعیت این است که طرف مقابل ابتدا آمده از نظر سیاسی و اقتصادی راه نفس رژیم را مسدود کرده است:
خروج از برجام-بازگشت تحریمها-کنفرانس ورشو-لیستگذاری سپاه-بستن شیر نفت رژیم-تحریم فلزات-گسیل نیروی نظامی به منطقه، در ابعادی که طی ۱۷سال گذشته بیسابقه بوده است.
حسین موسویان هم در همان مقالهاش نوشته بود:
«واقعیت این است که آمریکا توانسته تحریمهای بیسابقهای را علیه ایران اعمال کند، تجارت کشورهای غربی همچون اروپا با ایران را به حداقل برساند، همکاری اقتصادی قدرتهای بلوک شرق همچون چین، روسیه و هند را در حد قابل توجهی کاهش دهد، صادرات نفت ایران را کاهش دهد، اتحادی از کشورها در منطقه علیه ایران شکل دهد، روابط آمریکا و ایران را بهگونهای تخریب کند که حتی با پیروزی دموکراتها، شانس حل و فصل مسائل ایران و آمریکا غیرممکن یا فوقالعاده سخت شود».
اکنون نیز بهعلت همان اجباری که اشاره شد، مجبور هستند بهقول سخنگوی مجاهدین جفتکهایی هم بندازند!
طبعا این اقدامات از نظر نظامی ارزشی ندارند، اما از نظر سیاسی میتوانند چاشنی انفجار بشکه باروتی بشوند که اینک در منطقه برضد رژیم تدارک دیده شده است!