در آستانه سال تحصیلی جدید کابوس رژیم ضدایرانی خامنهای بار دیگر آغاز میشود. بیش از ۱۲میلیون دانشآموز در مدارس و بیش از ۴میلیون دانشجو در دانشگاهها، میتوانند این حاکمیت ضدملی را به چالش بکشند.
واقعیت این است که مدارس و دانشگاهها یکی از اصلیترین بسترهای تشکیل کانونهای شورشی هستند.
کانونهای شورشی محصول قیام دیماه، لرزه مرگ و سرنگونی در تمامیت رژیم انداختهاند.
استراتژی کارآ کانونهای شورشی با شرایط جوشان جامعه انقلابی ایران انطباق فعال دارد.
کانون شورشی در مختصرترین تعریف عبارت است از یک جمع کوچک با انگیزه و با هدف که میتواند موتوری فعال برای خیزش و قیام تودههای مردم باشد واز زبان دشمن اینگونه تعریف میشود:
«عامل سوم و به تعبیر مقام معظم رهبری «ضلع سوم مثلث» با اهرمهایش که همان «کانونهای شورشی» باشند دیگر نه اصولگرا را میشناسند و نه اصلاحطلب را. همین اهرمها که منافقین آن را در دهه ۶۰ «هستههای مقاومت» مینامیدند این روزها با پررویی تمام و با شعار عجیب و ناهنگام «وای به روزی که مسلح شویم» به آتشافکنی در سرمایه بنیادین نظام که همانا نسل جوان این سرزمین باشند، مشغولند».(سایت تهران پرس)
چرا مدارس و دانشگاهها میتوانند یکی از مراکز تشکیل و فعالیتهای کانون شورشی باشند؟
خوب است قبل از جواب به این سؤال گذری داشته باشیم بر محیطهای آموزش فعلی ایران نظری بیاندازیم.
براستی در مدارس و دانشگاههای ایران چه میگذرد؟ و اصلاً زمینهای برای شورش و خیزش ضدحکومتی در آن هست؟
آیا واقعاً مدارس و دانشگاهها در حال ساختن کادرهای فنی و تجربی و علوم انسانی جامعه برای فردای ایران هستند؟
آیا این مراکز آموزشی با مشکلات جامعه بیگانهاند و مشکلات تودهها به آنها ربطی ندارد؟
آیا فشارهای اقتصادی کمرشکن روی شانههای کارگران و کارمندان است و ربطی به دانشآموزان و دانشجویان ندارد؟
در حاکمیت آخوندها که روی مشتی اوباش یعنی آخوندها و مداحان و لمپنها بنا شده است، تنها کسانی که از آسایش و رفاه برخوردار هستند همان دار و دسته حاکم هستند.
همانها که بهگفته قالیباف فقط ۴٪ جامعه را تشکیل میدهند.
این ۴٪ چگونه حکومت میکنند؟
یک دلیل واضح دارد سرکوب و وحشیگری بیحدومرز آخوندها
آری، دانشآموزان و دانشجویان عزیز،
ظلم و ستم آخوندی، کارگر و کارمند، پیر و جوان، شهری و روستایی، دانشآموز و دانشجو و زن و مرد نمیشناسد. آنها دشمن ایران و ایرانی هستند و از نظر آنها ایران مانند طعمهای است که باید هر روز توسط همان ۴٪ اوباش حکومتی غارت شود.
تنها در حوزه آموزش موارد غارت کمرشکن است:
- شهریههای سنگین
- اخاذیهای مدیران حکومتی مدارس به بهانههای مختلف
- گرانی سرسامآور نوشتافزار
- کیفیت بد ساختمانهای آموزشی
- خیل عظیم داوطلبان کنکور و دادن بیشترین سهمیه ورود به دانشگاه به نفرات حکومتی و همان اوباش حاکم ۴درصدی
- اعمال ضوابط سرکوبگرانه حکومتی از نوع پوشش تا تفکر و عقیده و انواع و اقسام شیوههای سرکوب بهاصطلاح انضباطی و سرکوبی دانشآموزان با ستارهدار کردن آنها.
و بعد از عبور از همه این خوانها و فارغالتحصیل شدن، تازه مرحله پیوستن به خیل عظیم بیکاران شروع میشود. زیرا مناصب در حاکمیت آخوندها مربوط به خواص و همان ۴٪ اوباش حاکم است و فارغالتحصیلان دانشگاهها باید با مدارکشان به دستفروشی یا کارهای خارج از تخصصشان بپردازند.
در چنین جامعهای که تمام ارکان آن به تاراج رفته وظیفه اصلی قشر دانشآموز و دانشجو چیست؟
نشستن در کلاس و پذیرش تمام سرکوب و تحمیلهای حکومتی برای ساختن آیندهای که آخوندها پیشاپیش آن را نابود کردهاند؟
مهندس شدن برای کار در کارخانجاتی که همه یا ورشکسته شدهاند یا در آستانه ورشکستگی هستند؟
تحقیقات برای کشاورزی، برای کشوری که بهخاطر آخوندها آب ندارد و دارد به بیابان لمیزرع تبدیل میشود؟
بالاترین وظیفه امروز هر ایرانی نبرد با این جانیان ضدایرانی است تا موقعیکه که نظام ولایت فقیه سر کار است، هر کار دیگری جز مبارزه برای آزادی ایران، زمان دادن به آخوندها برای استمرار جنایت و غارت است.