در دیدگاه توحیدی مجاهدین، مرگ پایانی در این جهان و آغازی در جهانی دیگر است. هستی در مسیر پر فراز و نشیب ۱۵میلیارد و ۷۰۰میلیون سالهٔ خود، از مراحل مختلف تکاملی عبور کرده است. تکامل معدنی، تکامل زیستشناسانه و تکامل اجتماعی. برادر مجاهد مسعود رجوی در آموزشهای تبیین جهان میپرسد: «آیا بعد از فاز تکاملی (که در آن هستیم) فاز تکاملی دیگری هم در کار است؟ یا دنیا بهسر میرسد؟»؛ آنگاه توضیح میدهد: «انبیا خبر از جهان و مرحله متکاملتری هم میدهند. جهانی که در آن کهولت و آنتروپی جایی ندارد؛ بهطور مطلق منتفی شده. مرگ و نیستی در آن نیست... مرحلهای که مادی نیست که قوانین فیزیک و شیمی در مورد آن صدق کند» (تهران- ۱۳۵۸).
در ایدئولوژی توحیدی مجاهدین، هیچ انسانی فانی نیست و پس از مرگ و درگذشتن از این جهان، حیاتی دیگر آغاز میشود، اما شهید حتی مانند سایر افراد نمیمیرد، او به حیات و زندگی در یک مدار متعالی ادامه میدهد همان که قرآن میگوید: «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاء عِندَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ» (آل عمران-۱۶۹) «هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند مرده مپندار، بلکه زنده هستند و در نزد پروردگارشان روزی داده میشوند».
اما مرگهای بزرگ حتی در همین جهان نیز تأثیرات مادی خود را بر جا میگذارند. هر چند آن مجاهد و انقلابی از نظر فیزیکی دیگر در این جهان نیست، اما آثار تکاندهندهای بر جامعه و دیگر انسانها میگذارند و آرمانها، ارزشها و اهدافشان پس از آنها تکثیر میشود. «اینجاست که باید گفت: انسان ناگزیر میمیرد، ولی همهٔ مرگها دارای ارزش مساوی نیستند... مرگ یکی ممکن است سنگینتر از کوه... و مرگ دیگری سبکتر از پر قو باشد... مرگ بهخاطر منافع خلق (و عقیده) سنگینتر از کوه است و تاریخ را بهلرزه در میآورد» (از کتاب «راه حسین» - از انتشارات مجاهدین خلق ایران).
پرواز مجاهد پاکباز و والا مسعود فرشچی، یکی از همان مرگهایی است که مانند تمامی شهدای مجاهد خلق، نهتنها آغازی در جهان و فاز برتر تکاملی است؛ بلکه سنگینتر از کوه، جامعهٔ دیکتاتورزدة ایران را میلرزاند و آرمان، ارزشها و روح شورشگری و عصیان او در قلب و ضمیر میلیونها جوان عاصی از دیکتاتوری منتشر میشود.
در دنیایی که شیخ و شاه میخواهند با ارزشهای استثماری جنسیت و فردیت فروبرنده، انسانها و بهویژه نسل جوان را مسخ کنند؛ در جهانی که ارتجاع و استعمار میخواهند با تبلیغ هرآنچه رنگ و بوی «همه چیز برای من» و «اول من» دارد، نسل جوان ایران را از ارادهٔ تغییر وضع موجود و شوریدن بر دیکتاتوری باز دارند و منفعلشان کنند؛ پرواز مجاهدینی مانند مسعود فرشچی که بهبهترین امکانات زندگی و فرصتهای درسی و شغلی پشت کردند تا در مسیر آزادی مردم گام بردارند، راهگشای نسل جوان ایران است.
مجاهدین و انقلابیونی مانند مسعود فرشچی، آنجا که موهبتهای زندگی در میان است، اول آن را برای دیگران و مردمشان میخواهند؛ این خواستن برای مردم و دیگران، در آنها طی گذر از کوران مبارزه تبدیل به «عشقی» عمیق میشود که برای تحقق آن سر از پا نمیشناسند. همان آتشی که مسعود فرشچی درباره آن خطاب به مولای متقیان، علی (ع) نوشته بود: «از آتشی که در جان و روان من افروختهای در مییابم که در صف یگانه و پولادین یاران مجاهدم و در عزمها و پیمانهای آنها چه آتشفشانی برای نابود کردن جرثومه ارتجاع کثیف ضد علوی به پا خواهد شد و چه گلستانی از آزادی و عدل (شاخصههای حکومت تو) در ایران برقرار خواهد گردید.
ایران، رهاترین، متعالیترین و پاکترین و آزادترین سرزمین جهان خواهد شد، چرا که مجاهدینی در آن جانفشانی میکنند که افتخارشان سرساییدن به خاک پای تو است» (از نقشهمسیر ـ ۱۲ اردیبهشت۱۴۰۰).