وقتی اسم «مریم رجوی» برده میشود، بیاختیار تصویر یک «رهبر سیاسی» در اذهان مجسم میشود که در یک میتینگ بزرگ در حال سخنرانی برای انبوه ایرانیان و هواداران مجاهدین و مقاومت ایران است.
رهبری که در حقیقت نه تنها سازنده مناسبات نوین مجاهدین خلق بلکه معمار تجدید بنای ارتش آزادیبخش ملی ایران و تبدیل آن از یک نیروی پیاده جنگهای نامنظم، به یک ارتش زرهی مطابق با استانداردهای لازم برای ارتشهای کلاسیک است.
چهرهای که کارآیی و توانمندیهای سیاسی و نظامی خود را در جریان «عمل» چندین و چند ساله به اثبات رسانده است.
اما در کنار این دو ویژگی، نزدیکان به مجاهدین و مقاومت ایران، سیمای دیگری هم از او دیده و بهخاطر دارند؛
سیمای «اندیشمند و نظریهپرداز»ی که درک جدیدی از:
«انسان»،
« جنسیتزدگی»،
«ایده برابری زن و مرد» و
«اسلام، ورای زنگارهای تاریخی و طبقاتی» نیز ارائه میدهد.
اما همینجا باید اضافه کرد که او نه فقط یک «ایدئولوگ یا نظریهپرداز»، بلکه یک «پراتیسین» کارکشته هم هست که در جریان عمل، پیوسته در صف مقدم پیاده کردن نظریاتش، در جامعه و جمع پیرامون خود، تاثیر جدی و تعیینکنندهای به جا میگذارد.
برگ دیگری از کارنامه مریم رجوی
کارنامه عملی مریم رجوی البته بهروشنی پیش چشم همگان گشوده است و نیازی به معرفی و بازگویی آن نیست، چرا که او همراه با مسعود رجوی بیشتر از هر چهره دیگری در معرض دید و داوری دوست و دشمن قرار داشته و دارد.
او با حضور خود در رأس رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران از سال ۱۳۶۴ منشأء دگرگونیهای گسترده و عمیقی در این سازمان شد، تاثیری که گرچه در گام اول محدود به هسته مرکزی سازمان بود اما در سال ۱۳۶۸ با ارتقاء به موضع «مسئول اول» سازمان مجاهدین خلق ایران، شکل و محتوای این سازمان را کیفاً تغییر داد و در جریان وقایعی که بهویژه در سالهای پس از اشغال عراق (میزبان بزرگترین قرارگاه مجاهدین خلق، اشرف) متوجه مجاهدین و سازمانشان شد، نقش بیجایگزینی بهعهده گرفت.
در همین مقطع بود که او توانست مجاهدین و مقاومت ایران را از لیست سیاه تروریستی خارج کرده و موقعیت آنرا بهعنوان بزرگترین، خطرناکترین و اصلیترین آلترناتیو دموکراتیک انقلابی در برابر دیکتاتوری فاشیستی مذهبی حاکم بر ایران تثبیت کند.
مریم رجوی در این مسیر، فاصله «زیر صفر» تا «فراتر از صد» را با گامهایی طی کرد که هیچکس حتی تصورش را هم نمیکرد. از همینرو است که برای پرداختن به کار کردهای او و دستاوردهای عملیاش نیاز چندانی به گفتگو نیست اما آنچه که ضروری است و این نوشته نیز آن را وجهه همت خود قرار داده، معرفی آن وجه کمتر مورد دقت قرار گرفته مریم رجوی، یعنی سیمای «نظریهپرداز»ی است که تمامی آن موفقیتها را با بینشی عمیق، ساخت و پرداخت و به نتیجه نهایی و نقطه پیروزی رساند.
به همین علت، نگاهی هر چند سریع و مناسب حوصله این نوشته، به برخی دیدگاههای او ضروری بهنظر میرسد.
دیدگاههای گردآوری شده مریم رجوی
تاکنون از مریم رجوی چندین جلد کتاب و رساله منتشر شده که اساساً مبتنی بر متن سخنرانیهای او در مناسبتهای گوناگوناند.
برخی از مهمترین نوشتههای او عبارتند از:
۱. اسلام، زنان و بنیادگرایی (فشرده ۴سخنرانی در سالهای ۷۴ تا ۸۴)
۲. زنان نیروی تغییر (گزیده چند سخنرانی در سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۹)
۳. به سوی آزادی (متن سخنرانی در گردهمایی ویلپنت ۱۳۹۲)
۴. همه برای آزادی (تیر ۱۳۹۲)
۵. رژیم آخوندها در ایران، کانون بنیادگرایی و تروریسم (۳سخنرانی از ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۴)
۶. آزادی، گوهر حقیقی اسلام (گزیده ۵سخنرانی)
۷. ایران فردا (برنامه ۱۰ مادهای)
۸. نه حجاب اجباری، نه دین اجباری و نه حکومت اجباری (۶سخنرانی از سال ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۵)
۹. ایران بدون اعدام (سخنرانی ۱۸مهر ۱۳۹۴)
این نوشته تلاش میکند، از دریچه همین کتابها به او، اندیشهها و گفتهها و کارهایش بنگرد.
***
مریم رجوی در کتاب «اسلام، زنان و برابری» که بازتاب تجربه و دیدگاههای او از تجربه عینی سرکوبگری رژیم نسبت به مقاومت مردم بهویژه زنان ایران است، زنان را قربانیان اصلی دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران میداند اما بلافاصله و با رویکردی کاملا دیالکتیکی اضافه میکند که درست و دقیقاً به همین علت، زنان پیشتازان مبارزه کنونی مردم ایران با ارتجاع حاکم هستند.
او در این کتاب، ابتدا به زمینه ظهور بنیادگرایی میپردازد، سپس تبعیض جنسی را بهعنوان سنگبنای اندیشه بنیادگرایی اسلامی معرفی کرده، گستره و کار کرد اجتماعی و سیاسی آن را نشان میدهد.
پس از آن، دیدگاههای اسلام در مورد مسایل مورد مناقشه و بحث زنان را مطرح میکند، تفاوتهای دو اسلام دموکراتیک و بنیادگرا را توضیح داده آنگاه به تجربه مقاومت ایران در مورد زنان، نقش و جایگاهشان در مبارزه برای آزادی میپردازد.
آخرین فصل این کتاب به توضیح چرایی قطعیت شکست بنیادگرایی توسط نیروی پیشتاز زنان اختصاص دارد.
***
در مقدمهای که ناشر بر کتاب «زنان، نیروی تغییر» نوشته، آمده است:
مریم رجوی، معتقد است زنان فراتر از کسب برابری، رسالت تغییر جوامع کنونی به سوی آزادی را نیز بر دوش دارند. وی این رسالت را نه آرمانی برای افقهای دوردست زندگی بشری، بلکه نیاز و ضرورت مبرم امروز جهان میداند.
این مجموعه در عینحال، خواننده را با موقعیت زنان ایران و دستاورد آنان در مبارزه با دیکتاتوری ولایت فقیه آشنا میکند.
مریم رجوی در این کتاب، برنامه خود برای تغییر ایران و پیشتازی زنان از خلال مبارزه اکنونیشان را محور به محور معرفی کرده و دیدگاههای خود را درباره مسأله ایران بهطور عام و قضیه زنان بهطور خاص توضیح میدهد.
مریم رجوی در اوایل کتاب میگوید:
«امروز جنبش برابری، چه هدفی را باید دنبال کند؟
آیا ما خواستار آن هستیم که بهصورت «تک نمود» در قدرت سهیم شویم و به ادامهٔ وضعیت موجود رضایت دهیم؟
آیا ما میخواهیم در حقوق زنان به برخی اصلاحات بسنده کنیم؟
خیر!
نگاه عمیق نسبت به اوضاع حاضر، استراتژی دیگری پیش روی ما میگذارد: ما باید از این دوراهی به کلی جدا شویم و نقش خود را در «تغییرجهان» بهعهده گیریم.
این استراتژی بهمعنای شرکت فعال در مبارزه سیاسی، برای کنار زدن موانع برابری و آزادی است.
«جنبش برابری» نباید در مدار هدفهای کنونی محدود بماند. چون تنها با پیشروی مستمر به سوی افقهای بالاتر است که آزادی محقق میشود».
***
کتاب بعدی، «به سوی آزادی» است. این کتاب در واقع متن سخنرانی مریم رجوی در گردهمایی بزرگ مقاومت ایران در ویلپنت پاریس در تاریخ اول تیرماه ۱۳۹۲ است. کتابی که به نوعی یک «گزارش یکساله» از جریان مقاومت ایران در هماوردی با فاشیسم مذهبی حاکم بوده و در زمان انتشار، با اقبال گستردهیی در کشورهای عربی منطقه و همچنین در اروپا و کشورهای انگلیسی زبان روبهرو شد، چرا که به نوعی مانیفست مقاومت ایران در برابر دیکتاتوری آخوندها هم بود.
آخوندهایی که تلاش میکردند با تابلو کردن ملای مکاری به اسم روحانی با یک عبای شیک و چهرهای متفاوت، خاک در چشم جهانیان بپاشند.
مریم رجوی در این کتاب بهروشنی گفت:
راهحل مسأله ایران؛
نه مماشاتی است که غربیها در حق رژیم روا میدارند،
و نه «جنگی» است که برخی سیاستمداران حاکم و غیرحاکم تبلیغ میکنند،
بلکه کلید حل معضل ایران، در دست مقاومت و مردم ایران است؛ عاملی که مسأله ایران را میتواند به اصولیترین شکل حل کند.
***
«همه برای آزادی» نام یکی دیگر از رسالههای منتشر شده توسط مریم رجوی است.
این مجموعه نیز متن سخنرانی وی در گردهمایی سال ۱۳۹۳ ایرانیان در پاریس است که به ۷زبان دیگر غیر از فارسی نیز ترجمه و منتشر شده است. این سخنرانی در زمانی منتشر شد که آخوند روحانی در کورس مدرهنماییهای پوشالی برای خودش «غلتزده» و چشم بسیاری از اصحاب مماشات جهانی را خیره کرده بود.
همچنین این سخنرانی و متن آن در زمانی منتشر شد که مجاهدین در کمپ لیبرتی عراق، درگیر مقاومتی خونین در برابر حملات موشکی بیوقفه آخوندها و تهدیدهای مستمر زمینی عوامل مزدورشان بودند و کمتر کسی فروغ پیروزی بر جبین مقاومت ایران میدید! اما مریم رجوی درست در همان شرایط، با صراحت گفت و نوشت و اعلام کرد:
«ما میگوییم حکومت آخوندها به پایان کار خود رسیده است. ایران ما، دور باطل خاتمی و احمدینژاد و روحانی نیست! رژیم رکورددار اعدام و بانکدار مرکزی تروریسم باید سرنگون شود!... فاشیسم دینی باید سرنگون شود!... نقشهمسیر ما این است که اگر برای رسیدن به آزادی باید از هفتخوان سرکوب و شکنجه و زندان و تبرباران گذشت... ما در نبرد آزای، برای صدها هفتخوان دیگر حاضر و آمادهایم!».
۴سال پس از آن گفتهها، مجاهدین در کورس سرنگونی آخوندها، هر لحظه به سرعت خود میافزایند و متقابلاً دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران، در سراشیب سرنگونی دست و پا میزند!
***
«رژیم آخوندها در ایران، کانون بنیادگرایی و تروریسم» نام رساله بعدی مریم رجوی است.
این نوشته، متن سخنرانیهای وی در شورای اروپا، مجلس نمایندگان آمریکا و سنای فرانسه در سالهای ۱۳۹۳ و ۱۳۹۴ است.
مریم رجوی در فرازی از این کتاب میگوید: «در سال ۱۳۷۴ شخصاً در یک سخنرانی در شهرداری اسلو پایتخت نروژ نسبت به تهدید رو به گسترش بنیادگرایی اسلامی تحت هدایت ملاهای تهران، هشدار دادم و خواهان تشکیل یک جبهه بینالمللی علیه آن شدم».
مریم رجوی اضافه کرد: «در سال ۱۳۷۲(نیز) در کتابی تحت عنوان «بنیادگرایی اسلامی، تهدید نوین جهانی» نشان داده شد که چگونه رژیم آخوندهای حاکم بر ایران، پس از شکست در جنگ ۸ساله با عراق، برای بسط بنیادگرایی اسلامی در تمامی منطقه از قفقاز و آسیای میانه تا خاورمیانه و شمال آفریقا، خیز برداشته و تمامی نظام خود را برای سرکوب داخلی و تروریسم خارجی سازمان دادهاند.
در آن زمان متأسفأنه نه دولتها و نه بانکهای فکری و روشنفکران به این روشنگری که حاصل رویارویی مردم ایران با استبداد مذهبی بود، توجه نکردند.... با این همه هنوز هم جامعه جهانی میتواند با درس گرفتن از تجربههای تلخ این دوران، یک مسیر صحیح در پیش بگیرد».
مریم رجوی سپس به ارائه راهکارهای خود برای مقابله با این تهدید جدید جهانی پرداخته و گفت: «البته گذر زمان نشان داد که باز هم منافع زودگذر اقتصادی و بوی متعفن نفت ارزان، نه فقط شامه سیاسی قدرتمداران حاکم بلکه حتی چشم و گوش بسیاری روشنفکران غربی را هم از کار انداخته است و در غروب اثیری و وهمآلود «جهان سودبنیان»شان، بسیاری حتی نفع استراتژیک خودشان را هم دیگر نمیتوانند تشخیص دهند!».
مریم رجوی در چنین فضایی البته ناامید نشد و به جستجوی وجدانهای بیدار در همان جوامع خوابزده ادامه داد تا سرانجام بانگ آژیر خطر به آرامی به آن سوی اقیانوس اطلس هم رسید!
او همچنین خطاب به نمایندگان کنگره آمریکا گفت: «امروز بنیادگرایی و افراطیگری اسلامی، چه در قالب داعش و چه در قالب شبهنظامیان به اصطلاح شیعه، از شرق آسیا تا سواحل جنوبی و شرقی، مدیترانه را بهشدت مورد تعرض قرار داده و اروپا و آمریکا نیز از تعرض آن در امان نماندهاند».
***
در کتاب «آزادی، گوهر حقیقی اسلام» مریم رجوی چهره حقیقی اسلام را از پس زنگارهای طبقاتی و تاریخی و جاهلیتی که آخوندها بر سر آن آوار کردهاند، بیرون کشیده و سرشت انسانی و رهاییبخش آن را با استناد به سرچشمههای اصیل اسلام یعنی «قرآن و سنت پیامبر» بازتعریف میکند تا همگان در یابند آنچه که خمینی و جانشینانش تحت نام اسلام به خورد مردم میدهند، چیزی بیش از یک «خرافه طبقاتی» بازمانده از دوران جاهلیت نیست. خرافهای که در عصر حاضر به جدیترین و خطرناکترین حربه افراطگرایان مذهبی تبدیل شده و نفرت عمومی را متوجه اسلام و مسلمانان میکند.
مریم رجوی در این کتاب که بیتردید یکی از ضروریترین مباحث مورد نیاز مسلمانان عصر حاضر است، به یکسان، تمامی اشکال بنیادگرایی مذهبی را رسوا میکند،
«دینامیزم قرآن» را که تا پیش از این، تنها یک آموزش درون تشکیلاتی مجاهدین بود، به یک آموزه همگانی تبدیل میکند تا جاییکه تحسین بسیاری از رهبران مسلمانان از جمله قاضیالقضات فلسطین و پیشوایان منطقهیی مسلمانان فرانسه را هم برمیانگیزد.
مریم رجوی در این کتاب، سیمای متضاد دو اسلام آشتیناپذیر را بهخوبی ترسیم میکند:
اسلام ارتجاعی و اسلام دمکراتیک.
وی همچنین مشت واضعان نظریه ضداسلامی «ولایت فقیه» و پیروان آن را باز کرده و جعلی بودن آن را به همگان نشان میدهد.
او در این کتاب با دست گذاشتن بر روی پایههای نظری «اصل حاکمیت مردم» در اندیشه اسلامی و قرآن و سنت پیامبر و امامان شیعه، دجالگری آخوندها را در مهمترین گلوگاه اعتقادیشان افشا میکند.
سیمای پرفروغی که مریم رجوی در پخش پایانی همین کتاب از پیامبر رحمت و رهایی ترسیم میکند، بیاغراق یکی زیباترین فرازهای نوشته اوست که در ضمن قویترین دفاعیه از اسلام و روح دموکراتیک آن در سیاهترین دوره حیات اسلام است.
مریم رجوی در آخرین فصل این کتاب به اختصار تمام، تاریخچه بسیار کوتاه اما گویایی از تلاش تاریخی مجاهدین برای زنگارزدایی از چهره اسلام بهدست میدهد. مجاهدینی که اساساً در مرزبندی با ارتجاع مذهبی، بنبانگذاری شدند و بهای این تابوشکنی خود را نیز با پرداخت خون بیش از یکصدهزار نفر از اعضای خویش پرداختند.
خواندن این کتاب با فصول متعدد اما مختصر و مفیدش، تصویر دیگری از اسلام و پیامبرش را برای خواننده جلوهگر میکند که در غوغای ارتجاع خمینی ساخته، اساساً متصور هم نبود.
آنچه که باقی میماند و نباید ناگفته از آن گذشت، سیمای زنی است که صورتگر این حقایق پنهان نگهداشته شده است، مریم رجوی!
***
«تعهد من»
این عنوان مقدمه بسیار کوتاهی است که مریم رجوی در ابتدای رساله «ایران فردا»ی خود نوشته است. او در این مقدمه خطاب به ایرانیان آزاده میگوید:
«در مقابل اعتمادی که به من ابراز میکنید، کلامی که شایسته باشد، پیدا نمیکنم، جز اینکه خاضعانه سرفرود بیاورم، و بگویم که احساسات شما یادآور تعهد بزرگی است که بر شانههای من گذاشتهاید. این، نگرانی شب و روز من است که در برابر شما، در برابر مردم ایران و در پیشگاه تاریخ و خدای بزرگ، در ایفای این مسئولیت روسفید باشم.
من آمدهام سخن آنهایی را بگویم که شنیده نشدهاند، اما نیروی تعیینکننده ایراناند. سخن آنهایی که سرکوب شدهاند، اما عزمشان برای آزادی، ایران را دگرگون خواهد کرد. در این کار، پشتگرمی من به عزم و ایمان شماست، میخواهم بدانید که به تکتک شما تکیه دارم و به همه شما نیازمندم».
مریم رجوی با این جملات، جزوهای را که حکم مانیفست سیاسی خود برای ایران فردا را دارد، آغاز کرده و برنامه ۱۰مادهای خویش برای ایران پس از آخوندها را توضیح میدهد. او همینجا سر خط برخی دیگر از مهمترین اهداف سیاسی خود را هم معرفی میکند.
مسایل پرمناقشهای مانند:
مسایل زنان و تساوی آنها در حقوق اجتماعی، ارث و بحث تعدد زوجات یا حد زنان برای مشارکت در قدرت سیاسی و... اینها همه نکاتی از این رساله کوتاه اما مهم هستند.
به همین منوال است:
حقوق ملیتها، اقلیتهای دینی و بسیاری دیگر از مسایلی که اینک سالهاست گریبانگیر مردم ایران هستند.
این کتابچه با این جملات پایان مییابد:
«ما از پا نخواهیم نشست تا روزی که همه ایرانیان با همه عقایدشان و با همه تفاوتهایشان دست در دست هم، پرچم پیروزی را به اهتزاز درآورند: پرچم ایران آزاد و دمکراتیک».
***
«نه حجاب اجباری، نه دین اجباری، نه حکومت اجباری» نام یکی از آخرین کتابهای مریم رجوی است که به اختصار تمام به همین ۳موضوع پرداخته است.
کتابی که مانند دیگر نوشتهها و سخنرانیهای مریم رجوی، با فشردگی، مهمترین معضلات جامعه ایران بهویژه زنان تحت حاکمیت آخوندها را توضیح داده و راه برونرفت از آن را نیز با یادآوری سابقه عملی مجاهدین در همین مورد، روشن کرده است.
اما فارغ از تمامی آنچه که میتوان درباره این کتاب و نظریات ارائه شده در آن گفت، شاید بیمورد نباشد که نگاهی کنیم به یادداشتی که «فرانسوا هریتیه»، مردمشناس نامدار فرانسوی، درباره مریم رجوی و نظریاتش نوشته است. وی در پیامی کوتاه، از خواستههایی ساده، برحق و ضروری، به همان گونه که از اسم کتاب نیز بر میآید، پلی به آنسوی این خواستهها و فراتر از آنها زده و میگوید:
«او(مریم رجوی) انتخاب کرد که برای اعمال رهبری سیاسی، مسئولیت را به زنان بسپارد در حالیکه این کارها سنتاً در دست مردان بود و زنان فقط دستیارانی ساده یا «سکرتر» بودند.
او تصمیم گرفت که این اوضاع را بههم بزند. نمیگویم که این، همه جا امکانپذیر است. مثلاً در همه شرکتها یا در همه کشورها، ولی یک الگو است. و اگر عمل کند و قاعدتاً که باید عمل کند و هیچ دلیلی وجود ندارد که زنان بیصلاحیت باشند و اگر پاسخ بگیرد، الگویی برای کل بشریت خواهد شد».
به دختران جوان امروز، به دختران جوان و زنان جوان،
البته نمیگویم که برای دیگران وقتش گذشته است، آنها هم کماکان میتوانند مبارزه کنند ولی به دختران جوان که پر از امید هستند و دنبال نه یک زندگی رویایی، بلکه دنبال زندگیای هستند که رویای آن را دارند و این دو دقیقاً یک چیز نیست، به آنها میگویم که هرگز رویاهایتان را رها نکنید، هرگز!
***
«ایران بدون اعدام» عنوان رسالهای است که مریم رجوی در ۱۰اکتبر ۲۰۱۵(روز جهانی علیه اعدام) منتشر کرده و در آن توضیح میدهد که «طرح ما برای آینده، یک ایران بدون اعدام و برچیدن احکام شریعت آخوندی است».
مریم رجوی این کتاب را با کلماتی کوبنده آغاز کرده و مینویسد:
«حقوقبشر هموطنان مظلوم من، در داخل کشور، سنگسار
و در سطح بینالمللی حراج شده است؛
حراج حقوقبشر در برابر معاملهٔ اتمی،
حراج حقوقبشر در برابر شرارت و تروریسم رژیم در منطقه،
و حراج حقوقبشر ایران به خاطر ضعف و جبونی برخی سیاستهایبینالمللی.
آیا حقوقبشر فقط در کاغذ قطعنامهها و میثاقهای بینالمللی باید مورد احترام باشد؟
چرا برای کسی که به جرم هدایت ترور و جنایت در ۳دههٔ اخیر، باید تحت محاکمه قرار گیرد، فرش قرمز پهنمیکنند؟
لااقل مذاکره با او را به توقف اعدام در ایران مشروط کنید!».
مریم رجوی، آخرین صفحه کتابش را هم به این جملات اختصاص میدهد:
«به دولتهای غرب میگوییم سکوت و بیعملی نسبت به اعدامها و دیگر جنایات سرکوبگرانه فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران را کنار بگذارید و مقاومت مردم ایران برای آزادی را محترم بشمارید».
***
آنچه تا اینجا گفته شد، البته نمایی از کتابها و رسالههای منتشره مربوط به مریم رجوی است که خود به تنهایی گویا بوده و نیازی به توضیح واضحات ندارند.
اما بیشک، مهمترین دستاورد نظری مریم رجوی در واقع کشف زوایای جدیدی از ابعاد و کارکردهای «اندیشه جنسیتی» و راههای مقابله با آن در مسیر مبارزه با رژیمی که بنیادش بر اندیشه زنستیزی استوار است.
مریم رجوی موفق شد در عمل، یک دگرگونی کیفی در وضعیت زنان و مردان ابتدا در سطح سازمان متبوع خود و سپس در سطح جنبش مقاومت سراسری مردمی ایران ایجاد کرده و راه را نه تنها برای حضور زنان در سطح رهبری عالی و عملی جنبش بلکه برای حضور مؤثر و پیشتاز در عرصه میدانی قیام باز کند.
زنانی که پس از تغییر ایجاد شده توسط مریم رجوی وارد رهبری مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران شدند، توانستند در عمل روزمره و در جریان یک جنگ خونین ۱۴ساله، تشکیلات عظیم سازمان مجاهدین خلق ایران را به سلامت و با حداقل تلفات از خطیرترین مرحله حیات خود عبور دهند.
با حاصل کار نسلی از زنان که در بالاترین مواضع مسئولیت در مقاومت ایران قرار داشتند مجاهدین و مقاومت ایران توانستند در برابر راهحلهای استعماری در قبال قضیه ایران، راهحل ملی مردمی یعنی راهحل سوم را بهعنوان محتملترین گزینه درباره ایران، تثبیت کنند.
مریم رجوی، دو دستاورد دیگر هم داشت که گر چه کتاب مستقلی درباره آنها ننوشته اما در اکثر کتابها و رسالههایش، ردپای آنها بهروشنی دیده میشود:
یکی جلوگیری از دستیابی رژیم آخوندها به بمب اتمی و ممانعت از سوق دادن ایران به پرتگاه نابودی.
دیگری معرفی بنیادگرایی اسلامی بهعنوان تهدید جدید جهانی.
تهدیدی که اینک به بزرگترین چالش جهان معاصر تبدیل شده و ببشترین تهدیدها را متوجه جهان میکند.
***
مریم رجوی در اندیشهها و کارکردهایش
رسم است برای شناخت هر متفکری کتابهایش را میخوانند.
با پیدا شدن نظریهپردازانی که صرفاً «نظریهپرداز» نبوده و خود نیز دستی در «کار» داشته و شخصاً درگیر آزمایش و تجربه عملی نظریاتشان بودند، بهویژه آنان که در حوزه جامعه و تحولات آن درگیرند، ضروری گردید که هر نویسنده و دانشمندی را نه تنها با کتابهایش که با «اعمال و کردارش» هم مورد ارزیابی قرار دهند.
شناخت مریم رجوی نیز بهعنوان یک اندیشمند اجتماعی و یک رهبر سیاسی، تابع همین قاعده و قانون است. شناخت او نیز همانند شناخت هر متفکر دیگری البته تنها هنگامی میسر است که کتابهایش خوانده شده و با حاصل کارها و دستاوردهای عملیاش، سنجیده شوند.
در بخش نخست این نوشته تلاش شد مهمترین کتابهای مریم رجوی به اختصار معرفی شوند. کتابهایی که حاصل ۳، ۴دهه کار مستمر و بیوقفه تشکیلاتی او در سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران است.
در این قسمت تلاش میشود تا سیمای مریم رجوی از خلال برخی نوشتههایش که به نوعی گزارش تجارب او و سازمانش در جریان مبارزه با دیکتاتوری نیز هستند، مورد دقت قرار گیرد.
مریم رجوی و «قدرت»
اولین نکتهیی که ضروری است درباره مریم رجوی (مانند هر رهبر سیاسی دیگری) در نظر داشت، موضع او در قبال «قدرت» است، جایی که هر عنصری در محک تجربه، عیارش روشن میگردد و تودهها نیز بیشترین دقت و حساسیت را در همین نقطه دارند.
مریم رجوی در حالی که رهبر بزرگترین مجموعه سیاسی تاریخ معاصر ایران است، مجموعهیی که حتی هماکنون و در حضور حاکمیت فعلی ایران نیز، حکم دولت در تبعید را دارد اما در مورد »قدرت سیاسی» با شفافیت تمام، موضعش را روشن کرده و گفته است:
«همچنان که بارها تکرار کردهام، ما در پی کسب قدرت نیستیم،
بلکه میخواهیم حاکمیت را به مردم ایران منتقل سازیم.
میخواهیم مردم ایران صاحب بزرگترین قدرت انسانی، یعنی برخورداری از حق انتخاب آزادانه باشند».(ایران فردا ص ۱۲)
او در این مورد در همان کتاب و چند سطر پایینتر، حرف آخر را زده و اضافه میکند:
«حرف ما این نیست که آخوندها بروند تا ما جایگزین آنها شویم؛
حرف ما این است که رأی و انتخاب و نظر مردم ایران، حاکمیت پیدا کند.
ما آمدهایم که فدای انتخاب آزادانه مردم ایران شویم».(ایران فردا ص ۱۳)
مریم رجوی و «مسأله زنان»
نیازی به گفتن ندارد که مریم رجوی بهدنبال سرنگونی تام و تمام فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران است، نظامی ارتجاعی و زنستیز که آخوندهای دینفروش بر ایران مسلط کرده و بیش از هر کسی زنان را با نگرش قرونوسطایی خود به بند کشیدهاند. از همینرو او همزمان که به آزادی، بهویژه آزادی زنان میاندیشد، بهروشنی بیشترین انرژی نهفته برای انقلاب را هم در سرکوب شدهترینها یعنی زنان جستجو میکند.
مریم رجوی میگوید:
ما در مقاومت ایران، در مسیر حل و فصل مسائل جامعه که مبرمترین آن سرنگونی دیکتاتوری مذهبی و استقرار آزادی و دموکراسی در ایران است، به ضرورت رهایی زنان رسیدیم؛ چه برای پیروزی بر رژیم و چه برای تضمین آزادی و سازندگی ایران فردا. صلح، توسعه و دموکراسی، مشروط به رهایی زنان، برابری زن و مرد و رهبری زنان است. اگر به این مسأله بیتوجهی یا کمتوجهی شود،لاجرم، جنگ، خشونت، دیکتاتوری و عقبماندگی شدت و گسترش خواهد یافت.(اسلام، زنان و برابری ص ۱۰۵)
مریم رجوی، «توسعه اجتماعی و زن»
نگاه مریم رجوی به زنان اما صرفاً یک نگاه محدود ملی یا فرضا «رمانتیک» نیست گرچه اولین هدف او آزادی ایران با تمامی شهروندانش از جمله زنان است اما خود نیز بهروشنی میداند که مشکل زنان تنها محدود به ایران و دیکتاتوری زنستیز آخوندها نیست. این مشکل بسا فراتر از محدوده جغرافیایی و حتی تاریخی ما با ابعادی متعدد از جمله حقوقی (عینی و مادی) است.
«قرن بیستویکم، قرن آزادی زن و رفع تبعیض از زنان؛ قرن صلح و توسعه و دموکراسی، در راه است. در عین حال مرتجعان و بنیادگرایان، از اعماق قرون تاریک، خیز برداشتهاند تا با زنستیزی خود چرخ تاریخ را به عقب برگردانند».(اسلام، زنان و برابری ص ۱۰۵)
او با همین دیدگاه، به تمامی جهان مینگرد و به همین علت قادر به کشف کلان مشکلات جهانی هم میشود، همانطور که تهدید جدید جهانی را در آستانه ورود بشریت به قرن بیستویکم تشخیص داد، همانطور که در یافتن راهحل برای خطیرترین معضل سیاسی جهان امروز یعنی چگونگی برخورد با معضل ارتجاع حاکم بر ایران، فراتر از سیاست مماشات یا جنگ خارجی، به راهحل سوم رسید و آن را بهعنوان گزینه اصلی مردم ایران، در جهان بهرسمیت شناساند، به همان ترتیب، به راهحل جهانی برای مسأله زنان و برابری هم وارد شد آنهم با تکیه بر عینیترین واقعیتها. او میگوید:
«در دههٔ ۱۹۹۰ میلادی برخی اقتصاددانان بزرگ جهان گامی به جلو برداشته و تصریح کردند که توسعه اقتصادی نیازمند آزادی است. آنها همچنین تصریح کردند که «از نظر اقتصاد سیاسی توسعه، هیچ موضوعی مهمتر از بهرسمیت شناختن لزوم مشارکت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نقش رهبری زنان نیست».(زنان نیروی تغییر ص ۲۶)
مریم رجوی و «هژمونی زنان»
اهمیت نکتهای که مریم رجوی روی آن دست میگذارد در آن است که نه فقط آزادی را برای توسعه اقتصادی ضروری میشمارد بلکه رهبری زنان را در صدر ضروریات چنان توسعهای میداند. رهبری زنان! او در توضیح نظر خود میگوید:
«بهگفته مقامهای مللمتحد، اکنون تنها یکدرصد کل درآمد جهان به زنان تعلق دارد.(مقایسه کنید با جمعیت زنان که نیمی از ساکنان این کره را تشکیل میدهند!)
واقعیت این است که... توازن قوای خردکنندهای علیه زنان در جوامع مختلف وجود دارد،
امر توسعه با بینش و سبککاری پیش میرود که متکی به استبداد و فساد و اتلاف سرمایههای انسانی و مادی است،
راه برونرفت از این بنبست، نقش زنان است زیرا نه فقط نیروی عظیم زنان را به نیروی پیشرفت بشر میافزاید، بلکه موانع و راهبندهای این پیشروی را که فرهنگ مردسالاری است، کنار میزند».(زنان نیروی تغییر ص ۲۶)
تجربه و درک مریم رجوی در پیچ و خم این نظریه و معضلات آن، اکنون دیگر یک دستاورد سازمانی ویژه تشکیلات مجاهدین و مقاومت ایران نیست، این یک تجربه جهانی و بشری است. او در این راه با مشکلاتی آشنا شد که در عرصه نظر، اساساً مشهود نیستند. آشنایی با تنها یک نمونه از آنچه که او در صحنه عمل روزمره با آن روبهرو شده، خود بهتنهایی گویای عظمت کاری است که کرده، او صرفاً بهعنوان یک نمونه از تضادهایی که نه به مقاومت مردان در برابر هژمونی زنان، بلکه به ناباوری زنان نسبت به توانایی خویش در اعمال هژمونی به مردان برمیگردد، اشاره کرده و میگوید:
«برای زنان، پذیرش مسئولیت فرماندهی حتی در سطوح پایین کار سختی بود.
یک زن مجاهد میگفت: «تازه توانسته بودم خودم را با پذیرش مسئولیتهای دشوار و کارهایی که تا الآن در انحصار مردان بوده یکمقدار آداپته کنم و توانسته بودم از پسکارهایی مانند کار با زرهیها، رانندگی زرهی و تعمیرات ماشینهای سنگین بربیایم. ولی یکباره با یک مشکل جدید مواجه شدم و فرماندهی تعدادی از مردان بهعهده من گذاشته شد. احساس کردم اصلاً توان پذیرش چنین مسئولیتی را ندارم. قبول این مسئولیت آنقدر برایم سنگین بود که از نگرانی شبها خوابم نمیبرد میگفتم خدایا چگونه به آنها که سنشان بیشتر است، تجربه و سابقهشان هم بیشتر است، فرمان بدهم؟ یادم هست شب اول، نزد مسئولم رفتم و گریهکنان از او خواستم که این کار را از من نخواهد او گفت چرا؟ گفتم رو باز اگر بگویم نمیخواهم ضعفها و ناتوانیهایم جلوی مردان معلوم شود اگر اشتباه کنم آبرویم میرود و دیگر هیچوقت نمیتوانم جلو آنها سر بلند کنم آخر من چگونه فرمانده این همه مرد بزرگتر از خودم با سنوسال زیاد بشوم؟ من قدرت اعمال هژمونی به اینها را ندارم».(اسلام، زنان و برابری ص ۷۷)
مریم رجوی و ضرورت «تغییر فرهنگ مردسالار»
شاید برای برخیها این حرف، یک آرزو باشد، یا برای برخی دیگر تنها یک شعار تلقی شود، شعاری چهبسا دست نیافتنی. اما مریم رجوی آنچه را که میگوید پیشاپیش در سازمان و جنبش تحت هدایت خود، عملاً تجریه کرده و به اهمیت ابعاد عظیم قضیه و ژرفای مهیب آن بهخوبی اشراف دارد.
او در جنبش مقاومت ایران، بحث برابری زنان را نه فقط بهصورت یک مسأله سیاسی یا حتی «نیرویی» برای تأمین کمبود قوای لازم در نبرد، بلکه بهصورت یک ضرورت ایدئولوژیک در مناسبات انسانی مطرح کرده، ضرورتهای اجرایی آن را به جا آورده و در یک پروسه سی و چند ساله، تقریباً تمامی زوایای آن را از نزدیک تجربه کرده است.
مریم رجوی درباره همین تجربه سازمانیاش میگوید:
«وقتی در جنبش مقاومت، زنان مواضع رهبریکننده را برعهده گرفتند، این تغییر برای ما فقط یک جابهجایی مدیریتی نبود، بلکه فراتر از آن، هدف نفی ساز و کار مبتنی بر تبعیض جنسی بود.
چنین نبود که مردان پستهایشان را ترک کنند تا زنان در همان پستها جایگزین شوند و همان مناسبات را با همان شیوهها اداره کنند.
چنین نبود که زنان پا جای پای مردان بگذارند یا در «کلوپ مردان» پذیرفته شوند. خیر، اصل موضوع این بوده و هست که روابط کهنه مبتنی بر بینش مردسالاری کنار زده شود و جای خود را به روابط انسانی بدهد».(زنان نیروی تغییر ص ۲۹)
مریم رجوی، «برابری و بنیاد ایدئولوژیک آن»
مسأله اعمال هژمونی زنان در فرهنگ مردسالاری که قدمتی به بلندای قرون دارد، کار آسانی نیست و او البته درکی بهغایت واقعی از آنچه میگوید دارد، این کار در افتادن با اسطوره جعلی «اصالت وجودی مرد» در برابر «زن» است. حل چنین مسألهیی در حد حل یک تضاد در شمار دیگر تضادها نیست، این البته یک تضاد تاریخی است که قدمتش چه بسا فراتر از قدمت «طبقات» باشد. تضادی که اگر درست و اصولی با آن برخورد نشود، نتایجش فاجعهبار خواهد بود. از همینروست که با همان دقت و ظرافتی که به مسأله زنان و ضرورت هژمونی آنها میپردازد، مسأله مردان را هم در نظر گرفته و میگوید:
«حضور زنان در رهبری، مردان را حذف نکرد و سبب انفعال یا افت آنها نشد. به عکس، آنها را از بندهای فرهنگ مردسالار که بر ذهنها، ارادهها و عاطفههایشان پیچیده شده بود، رها کرد.
آنها تجربههای خود را به زنان منتقل کردند و از آنان که افقهای تازهای گشوده بودند، بسیاری چیزها آموختند. پس ما به رهبری زنان این گونه نگاه می کنیم:
یک آرمان پیشرو انسانی».(زنان نیروی تغییر ص ۲۹)
مریم رجوی و «مناسبات جدید انسانی»
شاید کسانی باشند که جابهجایی هژمونی زن و مرد بهعنوان ضرورت توسعه اجتماعی در این عصر را از اساس زیر علامت سؤال ببرند، اما هیچکس نمیتواند ضرورت تغییر در مناسبات بین دو جنس و بحث برابری آنها و تغییر فرهنگ حاکم بر هر دو جنس را انکار کند.
کالا دیدن زنان، یعنی درجا زدن در دوران بربریت آن هم در آستانه قرن بیستویکم!
ما همه از دیدن یک انسان اولیه با گرز و تخماق و موهای ژولیده و ریشی که تا کمرش میرسد با آن پوششهایی که در کارتونهای والتدیسنی نشان داده میشد، در صف اتوبوس یا اداره و کارگاه بهشدت تعجب میکنیم، اما از اینکه خودمان بر اساس همان الگوهای «عهد بوقی» با جنس مخالف تنظیم کنیم خجالت نمیکشیم.
واقعیت آن که میان پیشرفتهای تکنولوژیک و پیشرفتهای فرهنگی دره عمیقی است که بشریت بهشدت از آن رنج میبرد. باید قبول کنیم که ما در «تکنیک» استفاده از جهان پیشرفتهای شگفتی داشتهایم اما در «مناسبات» میان خود بهویژه مناسبات حاکم بر روابط زن و مرد، بهشدت عقبمانده و بدوی هستیم. در این زمینه بیاغراق فاصله چندانی از «عصر سنگ» و آغاز دوران «پدرشاهی» نگرفتهایم!
تغییر چنین فرهنگی البته کار صعبی است و صعبتر از آن، برخورد با این فرهنگ در خود زنانی است که قرار است با اعمال هژمونی خود بر جامعه مردسالار، فرمان توسعه اجتماعی را بهدست بگیرند. نگاهی به یکی از بیشمار تجارب مریم رجوی در این مورد ضروری است، ضروری از آن جهت که عمق کار او و راه طی شده توسط او هم درک گردد. او میگوید:
«هر زن از روز تولد تا آخر عمر خود نسبت به تغییرات قیافهاش نگرانی دارد.
بالا رفتن یکسال عمر یا اضافه شدن یک تار موی سپید و یک چروک صورت موضوع دائمی نگرانی اوست و همواره ناراحت و خسرانزده است و در تمامی لحظات عمر، در درون خویش، خود را خرد و خمیر مییابد. طوری به خود نگاه میکند که انگار کالایی بیش نیست. اینها آثار کالا دیدن زن است. اما همین زن، وقتی که از شر این تضادها خلاص میشود یکباره غل و زنجیرهای سنگین از دست و پایش باز میشود و آزاد و رها میشود».(اسلام، زنان و برابری ص ۷۴)
مریم رجوی و مردان مجاهد در نبرد با «ایدئولوژی پدرشاهی»
ناگفته پیداست که این فرهنگ تنها خاص زنان نیست، «فرهنگ جنسیتی» زن و مرد نمیشناسد، آنچه که زنان به نوعی گرفتارش هستند، مردان هم به نوع دیگری اسیرش هستند، مریم رجوی در گزارش تجارب خود از این مقوله، بهنقل قسمتی از گزارش یکی از مردان مجاهد میپردازد که پس از اشراف یافتن به کار کردهای اندیشه جنسیتی در خودش نوشته است:
«چگونه است که در برخورد با یک زن، قبل از اینکه به شخصیت،کاراکتر و توانمندیهای او بهعنوان یک انسان توجه کنم، ویژگیهای فیزیکیاش بهعنوان یک کالا در ذهن ما مردان مطرح میشود و به او به همین چشم نگاه میکنیم؟!... اینجا بود که هم من و هم سایر مردان از چنین ایدئولوژی و فرهنگی که ریشهدار و تاریخی در اعماق ضمیرمان بود، بیزار میشدیم و مصمم میشدیم که هر چه جدیتر با این فرهنگ مبارزه کنیم».(اسلام، زنان و برابری ص ۷۵)
مریم رجوی در عبور از «میدان مین» با میراث مجاهدین
کشف اندیشه جنسیتی توسط مریم رجوی با همه ابعاد و کارکردهایش، از چنین معابری گذشته است. معابری که البته در هر گام با بمباران تبلیغاتی آخوندها و انواع و اقسام برچسبهای آخوندی همراه بوده، برچسبهایی که هر یک بهتنهایی میتوانند کار را به لعن و تکفیر آخوندی کشانده و کار را از اساس بیاثر کنند. چیزی مانند آنچه که بر سر گالیله آمد!
البته مریم رجوی در این عرصه از یک پشتوانه پیشرفت تاریخی اجتماعی برخوردار بود، به اضافه اینکه قدرت متراکم یک مقاومت و بزرگترین سازمان انقلابی ایران را نیز پشت سر خود داشت. از همین رو در برابر ارتجاع و مارک و برچسبهای آن، نه توقف کرد و نه سکوت! بلکه با قدرت تمام و با استناد به پشتوانه غنی اسلام دمکراتیکی که مجاهدین و مسعود رجوی از نیمقرن پیش به مدد آن راه باز کردهاند، در برابر آخوندها و تبلیغاتشان دست به تهاجم زد و خطاب به زن و مرد ایرانی گفت:
«در مقابل تمام آنچه آخوندها با برچسب اسلام تحمیل میکنند، استوار و محکم بایستید.
شلاق زدن به بهانه روزهخواری و سرکوب زنان به بهانه بدحجابی، هیچ ربطی به اسلام ندارد،
در برابر آن به مقاومت برخیزید.(آزادی گوهر حقیقی اسلام ص ۱۴)
«ما بهعنوان مسلمانان پیرو محمد(ص) با استبداد مذهبی ایران به مخالفت برخاسته آن را بدترین دشمنان پیامبر تلقی میکنیم».(آزادی گوهر حقیقی اسلام ص ۷۰)
***
مریم رجوی، پیشتاز راه طی شده
درباره اندیشههای مریم رجوی بهویژه دیدگاه ژرف او از«اندیشه جنسیتی»، ابعاد و کارکردهای آن میتوان بسیار گفت و بسیار نوشت، دیدگاهی که بیشک دنیای ما را دیر یا زود تغییر خواهد داد. اما بهترین و گویاترین نوشته، اینک همانی است که توسط زنان پیشتاز در مقاومت ایران و در عرصه خیابانهای میهن جریان دارد، جایی که محل تحقق اندیشه رهایی و برابری آن هم با پیشتازی زنان ایرانی است، کافی است به یاد آوریم ایرانیان در یک قرن اخیر پیشتاز مهمترین انقلابها در منطقه خود بودهاند:
در جریان گسست تاریخی از فئودالیسم در آسیا، انقلاب مشروطه ایران، پیش از تمامی کشورهای دور و نزدیکش به پیروزی رسید و راه را به دیگران نشان داد، حتی زودتر از انقلاب دموکراتیک روسیه و سقوط خلافت عثمانی در ترکیه یا امحاء فئودالیسم در چین.
در جریان انقلابهای ملی دموکراتیک و جنبشهای آزادیبخش، نهضت ملی ایران به رهبری دکتر مصدق نیز پیشتاز نهضتهای مشابه خود در خاورمیانه و شمال آفریقا بود.
در جریان انقلابهای دموکراتیک و ضددیکتاتوری نوین نیز انقلاب ضدسلطنتی سال ۱۳۵۷ ایران(فارغ از خیانتی که آخوندها کردند و تازگی هم نداشت) در نوع خود یک الگوی جدید و بینظیر بود که راهگشای بسیاری انقلابهای بعدی در منطقه و فراتر از آن گردید.
اینک نیز انقلاب نوین مردم ایران با اندیشه و عمل پیشتاز و راهگشای مریم رجوی، ادامه همان نقش پیشتاز است. انقلابی که با سرنگونی فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران؛
زنجیری تاریخی از دست و پای ملل منطقه بهویژه مسلمانان خواهد گشود،
بزرگترین تهدید ارتجاعی پیشرفت در دنیای معاصر را کنار خواهد زد،
و امکان همزیستی مسالمتآمیز، توسعه یافته و عادلانه را در دسترس ملل ساکن در بخشی از جهان قرار میدهد که نزدیک به ۱۰۰سال است در آتش جنگ و ناامنی روزگار میگذرانند.
***
آنچه که باید ابتدا گفته میشد
زمینی که روی آن زندگی میکنیم(کره زمین)، پ۵بار در معرض نابودی کلی قرار گرفته است! چیزی مثل توفان نوح!
و پس از هر بار نابودی، تنها یکی، ۲درصد موجودات زنده و گاه حتی کمتر از یکدرصد آنها توانستهاند باقی بمانند و خود را به دنیای پس از نابودی برسانند،
حداقل ۵بار همهچیز از بین رفته، همهچیز! و زمین و ساکنانش دوباره خود را ساختهاند،
ما، نوع ما، و همه آنچه را که در پیرامون خود میبینیم یا حتی نمیبینیم، از بقایای همان یکی، ۲درصد، «باقیماندههای خوششانس»ی هستیم که توانستیم از توفانها عبور کنیم.
نجات یافتگان از بلاهای طبیعی اما در جنگهای خونینی که بین خود برپا کردند، دست در خون یکدیگر کردند، شمار دقیق تلفات این مصیبتهای دستساز بشر به راستی روشن نیست!
تنها در دو جنگ جهانی اول و دوم بیش از ۶۰میلیون نفر بهدست همان نجات یافتگان از بلاهای طبیعی، کشته شدهاند!
تنها یک جنگ منطقهیی بین فقط دو کشور ایران و عراق، بیش از ۲میلیون کشته و... در دو طرف بهجا گذاشت!
عبور از چنین تصفیههای خونین و مرگباری، به چیزی فراتر از «دانش» و «قدرت» متعارف نیاز دارد.
در تمامی آموزههای دینی، انسانها زادگان یک پدر و مادر هستند، چه ادیان ابراهیمی و چه ادیان آسیای شرقی. اما همین خواهر و برادرهای «تنی» در لحظات رو در رویی، بیهیچ تردیدی بهراحتی نوشیدن یک لیوان آب، خون یکدیگر را میریزند!
از اینگونه جنگهای داخلی و خارجی هماکنون کم وجود ندارد. از همینروست که بسیاری معتقدند اینک در نقطهای قرار داریم که همزیستی و انسانی زیستن، نه فقط یک «گزینه» از میان دیگر گزینهها، بلکه ضرورت بقای «گونه» ما بر روی این کره است.
اما از سوی دیگر و آنسوی این همه سیاهی، جای خوشبینی هم هست، چرا که این، همه داستان بشر نیست،
در یک نگاه دیالکتیکی میتوان فارغ از هر تفسیر و تحلیل «اندیویدوآل» به ظاهر روشنفکرانهای بهروشنی دریافت که:
رخسارههای تحول هستی و جامعه انسانی نهفقط تخاصم و دور شدن آدمها از یکدیگر و انفرادشان تا حد بهاصطلاح «اتمیزه» شدن انسانها، بلکه همبستگی و همگرایی هم هست:
تلاشی برای همبستگی، کوششی برای «جمعی کردن» مناسبات انسانی و «مشروط شدن» آدمها به یکدیگر(در عین حفظ هویت شخصیشان)!
این «قانون» بیشتر در جریان انقلابهای ملل، بهچشم میخورد. این روند، در انقلاب کنونی مردم ایران و تشکلیابی تودههای بیشکل در واحدهای مبارزاتی، «سیاسی» یا «صنفی» در برابر دیکتاتوری، بهخوبی خود را نشان میدهد.
واحدها و تشکلهایی که نماد عینی همبستگی هستند. واحدها و تشکلهایی که قوانین عام یکسانی دارند و اولینشان، داشتن یک نقشهمسیر و برنامه برای آینده و البته یک رهبر و جلودار در همین لحظات کنونی است. رهبری که ورای همه مفاهیم سیاسی، قدرت درافتادن با «کلان مشکلات»ی از این دست که گفته شد را داشته باشد و در عمل هم امتحان پس داده باشد.
واقعیت این است که این نقشی بوده است که مریم رجوی برای مقاومت ایران در یک نبرد سهمگین و طولانی برعهده داشته است. بیتردید پیشراندن مقاومت ایران در فراز و نشیبهای این مبارزه در پرتو دیدگاهههایی میسر شده است که این نوشته تلاش کرده است نگاهی به گوشهیی از آنها داشته باشد.