پس از مدتها و در پی انواع تحلیلها درباره حباب سکوت روحانی، رئیسجمهور ارتجاع به صحنه آمد و درباره مجموعهیی از بحرانها و تنگناهای نظام صحبت کرد. این صحبت هم با تفسیرها و واکنشهای مختلفی در درون رژیم روبهرو شد.
روحانی در این صحبت به چه مسائلی پرداخت؟
اگر بخواهیم صحبتهای روحانی را دستهبندی کنیم، میتوان آنها را در این موارد کلی محوربندی کرد:
۱- خطر سرنگونی: آنجا که بحث «نگرانی از» سرنوشت نظام را کرد و به مسأله «تغییر نظام» پاسخ داد که «البته من نگرانی ندارم» و در مقابل این خطر مدعی ثبات نظام شد.
۲- قیام: به قیام همین روزها اعتراف کرد و البته تلاش کرد آن را کوچک نشان دهد، اما نگفت اگر قیام پدیده بیاهمیت و کوچکی است، پس چرا در صحبتهای رسمیاش، آن هم بعد از این همه مدت چندبار به این پدیده کوچک و بیاهمیت اشاره میکند؟! او حتی به قیام دیماه و گسترش آن به شهرهای مختلف هم اشاره کرد!
۳- مجاهدین: آنجا که با پرداختن به دشمن برانداز چندبار از «گروهکی» نام برد که مردم را تحریک میکند تا اغتشاش کنند و لجنپراکنیهای معمول رژیم در مورد مجاهدین را تکرار کرد و گفت که در بین مردم جایی ندارند. البته روحانی نگفت اگر مجاهدین در بین مردم جایی ندارند و مردم آنها را نمیخواهند، پس این حجم از تبلیغات و جیغ و فریاد شبانهروزی و ساختن این همه فیلم و برنامه و نوشته و کتاب و نمایشگاه و غیره... علیه مجاهدین برای چیست؟
۴- اشاره به تحریمها و سرنوشت برجام: تأکید هم کرد که وقتی طرف مقابل میگوید مذاکره، در حالی هست که چاقو را در بازوی ما فرو کرده است! مذاکره معنی ندارد! اما البته تلاش کرد بگوید اینها فشار به نظام نیست و تنها جنگ روانی است که آن هم اهمیتی ندارد!
۵- به فساد اشاره کرد و اینبار تلاش کرد نه تنها تقصیر را به گردن دولت احمدینژاد، بلکه به گردن زمان قبل از انقلاب بیاندازد! حتی یک سقف جدید هم زد و تقصیر فساد را به گردن «یارانهها» انداخت که چون برای بنزین و نان و... یارانه گذاشتیم، فساد ایجاد شده! البته هیچ اشارهیی به چپاولهای نجومی همین یکی دو ماه اخیر و... نکرد؛ بلکه ۴۵تومان (۴دلار) یارانه ماهانه که تنها بخشی از مردم دریافت میکنند را هدف قرار داد.
۶- ادعا کرد که ایران در فضای مجازی در منطقه، در رتبه اول است! البته هیچ اشارهیی به فیلترینگ و پرتاب بشقابهای ماهواره از بالای پشتبامها و... نکرد.
در مجموع در یک ساعت و ۱۵دقیقهیی که صحبت کرد، به هر کدام از این بحرانها اشاره میکرد البته همراه با نگرانی! و بعد هم میگفت نگرانی ندارم!
معنی نگرانی ندارم! چیست؟
اتفاقاً خود این جمله، بیان بسیار گویای وضعیت رژیم است. حتی مجری از روحانی پرسید: در مورد اغتشاشات برخی حرف از تغییر نظام میزنند!
این را هم در نظر بگیرید که در چنین گفتگوهایی، تمامی سؤالات بهصورت حسابشده و کارشده از قبل تنظیم شدهاند. یعنی مجری تصادفی سؤالی نمیکند. سؤالات هم بر اساس حادترین مسائل تنظیم شدهاند. پس وقتی مجری از «تغییر نظام» سؤال میکند، یعنی این سؤال و این وحشت بهصورت بسیار عمیق در رژیم وجود دارد!
در پاسخ به این سؤال روحانی گفت «من از وضعیت نظام نگرانی ندارم»! بعد هم قسم و آیه خورد که نظام مستحکم است و...
نفس مطرح کردن موضوع اینکه نظام مستحکم است یا... نشان میدهد خود این استحکام یکی از موضوعات نگرانی هست که مطرح میکنند. چرا که اگر یک نظام سیاسی چنین بحرانی نداشته باشد، برای چه رأس هرم قدرتش میآید این موضوع را رد میکند؟!
فرض کنید خانم مرکل بیاید در تلویزیون قسم و آیه بخورد که دولت آلمان مستحکم است، از اغتشاشات و... نگرانی ندارد و...! حتی فرض چنین چیزی هم خندهدار است! چرا؟ به این علت که: مگر اصلاً روی میز چنین دولتی، بحث ثبات و استحکام است؟
چرا روحانی بحث ثبات نظام را مطرح میکند؟
یک واقعیت درون رژیم وجود دارد و آن هم واقعیت تزلزل و نگرانی از سرانجام رژیم است!
در حال حاضر رژیم در چنبره چندین بحران مرگبار قرار دارد:
قیام، دشمن متشکل برانداز، بازگشت تحریمهای جدید آمریکا، وضعیت درهمشکسته اقتصادی، کوتاه شدن دستش از دخالتهای منطقهیی و...
بنابراین اولین کسانی که این وضعیت را میبینند، خود نیروهای رژیم هستند.
مثلاً زیباکلام روز دوشنبه ۱۵مرداد گفت: «هرجا میرم ازم میپرسند وضعیت به کجا میره؟ سرنوشت نظام چی میشه؟ اصلاً امیدی هست؟ و...»
روحانی به همین علت مجبور است بیاید و این حرفها را بزند تا دستکم مقداری از شدت تزلزل و ریزش بدنه نظام کم کند!
البته روشن است که مخاطب روحانی نه مردم، بلکه اساساً نیروهای رژیم هستند. چون روحانی میداند که مردم به این حرفها میخندند.
کما اینکه زیباکلام دیروز میگفت مردم به من فحش میدهند که سرشان کلاه گذاشتم که به روحانی دغلباز رأی بدهند!
حتی خود مجری با اشاره به منفوریت روحانی از او پرسید روحانی ۹۶ با ۹۷ چه فرقی دارد؟
که همه این حرفهای زیباکلام اشاره است به سوختن پروژه شیادی اعتدال که هدفش خنثی کردن خشم اجتماعی بود.
به همین علت مخاطب اصلی روحانی لو میرود که نیروهایش هستند و نه مردم!
حاصل حرفهای روحانی چیست؟
از همان لحظهای که صحبتهای روحانی تمام شد، در خود رژیم و در هر دو باند انواع موضعگیریها شروع شد. اساساً هم حرفشان این بود که: این چه حرفهایی بود که زدی و...
مثلاً عباس عبدی از همباندیهای روحانی گفت:
«در شرایط فعلی مردم به این نیاز ندارند که فردی در برابر آنها بنشیند و با آنها صحبت کند و به آنها دلداری و امید بدهد. نه تنها که فکر میکنم اینگونه سخن گفتن نتیجهیی به همراه نداشته باشد، بلکه معتقدم اینگونه سخن گفتن با مردم اثراتی منفی در پی خواهد داشت».
البته نباید هم انتظار داشت که حتی حرفهای روحانی روی نیروهای خودش تاثیر مثبتی داشته باشد، چون شخص روحانی صرفاً از موضع ضعف مفرط به صحنه آمده بود!
اکنون حرف با رژیم از درون و بیرون مگر چیست؟
مردم که از داخل شعار براندازی میدهند،
از بیرون رژیم هم، هر چند میگویند «تغییر رفتار، و نه تغییر رژیم» اما همانجا هم روی میزش ۱۲شرط گذاشتهاند که هر کدام را بپذیرد باز هم در سراشیب سقوط قرار میگیرد. بهقول مریم رجوی، رژیم وقتی تغییر رفتار بدهد، دیگر سقوط کرده است. یعنی تغییر رفتار مساوی است با تغییر رژیم!
سهشنبه ۱۶مرداد ۹۷ سناتور گراهام گفت:
«به دولتهای اروپا میگوییم باید در کنار مردم ایران بایستید و به رژیمی کمک نکنید که مردم را سرکوب میکند. باید کمر رژیم ایران را شکست»!
مهمتر از همه هم دشمن برانداز است که تمامی این تحولات داخلی و جهانی را در جاده سرنگونی سمت و سو میدهد. برای همین روحانی چند بار به مجاهدین اشاره کرد.
حتی وزارت اطلاعات کلیپی درست کرده که استراتژی کانونهای شورشی مجاهدین را بهروشنی توضیح میدهد و در آن گفته شده:
«مجاهدین یکانهای ۲ تا ۵نفره درست کردهاند که روی تمامی اعتراضات تاثیر گذاشته و تظاهرات را سیاسی و امنیتی میکنند». یعنی براندازی!
چندی پیش هم پاسدار جلالی، رئیس سازمان پدافند غیرعامل رژیم، گفت: «تمام ضدانقلاب بر بستر و پایه منافقین طراحی شده تا بتوانند اقدامات برانداختن حکومت از جنس مردممحوری و با استفاده از ظرفیتهای امنیتی و ضدامنیتی را پیگیری کنند».
وقتی رژیم درگیر این همه بحران است و وقتی دشمنی هست که اینگونه بحرانها را سمت و سوی براندازی میدهد، روحانی مجبور است به صحنه بیاید، اما حقیقتاً چه حرفی برای تاثیرگذاری جدی دارد؟